صلاحيت شخص
براى دريافت
ثواب، به سبب
التزام به اوامر
و نواهى
استحقاق
ثواب به معناى
حكم عقل و
عقلا به شايستگى
شخص براى
دريافت ثواب
مى باشد; يعنى
شايسته است از
نفعى همراه با
تعظيم و بزرگ
داشت بهره مند
گردد.
سبب
استحقاق
ثواب، انجام
واجبات،
مستحبات و امور
نيك و پسنديده
و اجتناب از
امور ناپسند و
قبيح است، زيرا
شخص با انجام
تكليفى كه
مولا متوجه او
نموده است به
مشقت و سختى
مى افتد و چون
خداوند بى غرض
كارى انجام
نمى دهد، عقل
حكم مى كند كه
غرض از آن يا
ضرر رساندن به
مكلف است يا
نفع رساندن به
او; احتمال
اولى منتفى
است، زيرا ظلم
است و خداوند
ظلم نمى كند،
در نتيجه، غرض
از تكليف، نفع
رساندن به
مكلف است و
شخص با اداى
تكليف مستحق
ثواب مى گردد.
در اين كه
آيان انجام
واجب غيرى نيز
هم چون انجام
واجب نفسى
باعث استحقاق
ثواب مى گردد
يا نه اختلاف
است[1]
[1]طباطبايى
قمى، تقى،
آراؤنا فى
اصول الفقه، ج
1، ص 158
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 298 و 138.
رشتى، حبيب
الله بن محمد
على، بدايع
الافكار، ص (332-329).
مشكينى،
على، تحرير
المعالم، ص (146-145).
حكيم، محمد
سعيد، المحكم
فى اصول
الفقه، ج 3، ص 50.
استحقاق
ذم
صلاحيت شخص
براى نكوهش،
به سبب عدم
التزام به اوامر
و نواهى
استحقاق ذم
به معناى حكم
عقل و عقلا به
صلاحيت شخص
براى نكوهش مى
باشد; يعنى
شخصى به خاطر
انجام امورى
كه نزد عقل و
عقلا نامطلوب
و نكوهيده
است، مانند
ظلم كردن،
سزاوار نكوهش
مى گردد.
ذم در لغت،
به معناى
نكوهيدن، و در
اصطلاح، به
معناى سخنى
است كه بر
پايين بودن
مقام و رتبه
شخص مذموم در
نزد نكوهش
كننده دلالت
مى كند.
سبب
استحقاق ذم،
انجام فعل
قبيح و ناپسند
و اخلال به
واجبات است.
نكته اول:
در اين كه
متجرى، به
خاطر نيت خود
مستحق ذم است،
اختلافى
نيست، ولى در
اين كه علاوه
بر آن، مستحق
عقوبت نيز مى
باشد، اختلاف
است.
نكته دوم:
برخى
معتقدند
استحقاق ذم يا
عين استحقاق
عقاب است يا
ملازم آن[1]
حكيم، محمد
سعيد، المحكم
فى اصول
الفقه، ج 2، ص 167.
محمدى،
على، شرح اصول
فقه، ج 2، ص (83-82).
رشتى، حبيب
الله بن محمد
على، بدايع
الافكار، ص 329.
اصفهانى،
محمد تقى بن
عبد الرحيم،
هداية المسترشدين
فى شرح معالم
الدين، ص 192.
استحقاق
شرعى ثواب
حكم شرع به
صلاحيت شخص
براى دريافت
پاداش، به سبب
التزام به
اوامر و نواهى
استحقاق
شرعى ثواب،
مقابل
استحقاق عقلى
ثواب بوده و
به معناى حكم
شرع و شارع به
سزاوارى شخص
مطيع نسبت به
مدح و پاداش
مى باشد.
اين حكم از
طريق آيات و
روايات قابل
دست رسى است،
مانند اين كه
خداوند
فرموده است:
(أَنِّي
لا أُضِيعُ
عَمَلَ عامِل); «من
عمل صحيح صاحب
عملى از شما
را تباه نمى
كنم...»[1]
و نيز فرموده
است:
(وَ
مَنْ يُطِعِ
الله وَ
رَسُولَهُ
يُدْخِلْهُ
جَنّات
تَجْرِي مِنْ
تَحْتِهَا
الْأَنْهارُ); «و هر
كس خدا و
پيامبر او را
فرمان برد، وى
را به باغ
هايى كه از
زير ]درختان[
آن نهرهايى
روان است وارد
مى كند»[2]
رشتى، حبيب
الله بن محمد
على، بدايع
الافكار، ص 329.
استحقاق
عقاب
صلاحيت
عقوبت شدن -
رنج همراه با
اهانت - به سبب عدم
التزام به
اوامر و نواهى
استحقاق
عقاب به معناى
حكم عقل و
عقلا است به اين
كه شخص عاصى
سزاوار عقاب -
رنج و ضرر
همراه با
استخفاف و
اهانت - مى باشد.
سبب
استحقاق
عقاب، انجام
اعمال ناپسند
است، زيرا در
معاصى واقعى،
علتى وجود
دارد كه به نظر
عقل و عقلا
ملاك استحقاق
عقوبت است، كه
از آن به
«مخالفت با
امر مولوى»
مخالفت با
اوامر و نواهى
مولا از روى
علم، عمد و
اختيار تعبير
مى كنند.
نكته اول:
در اين كه
آيا استحقاق
عقوبت در تجرى
ثابت است يا
نه، اختلاف
وجود دارد;
مرحوم «آخوند
خراسانى» در
كفاية و مرحوم
محقق اصفهانى»
در حاشيه
كفايه، به
استحقاق
عقوبت