نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 394
كمال در هر موجود باشد، با همه كثرتى كه موجودات
دارند و با همه ارتباط و اتحادى كه در حاجت دارند، مقامى است كه بايد دارنده هر
كمالى باشد كه اشياء محتاج آن كمالند، و اين معنا با كثرت اله نمىسازد، وقتى چنين
مقامى تصور دارد كه دارندهاش واحد و يكتا باشد و آن واحد مالكى باشد كه تمامى
تدبيرهاى همه موجودات از آن او باشد، پس واجب است كه تنها اللَّه پرستش شود، زيرا
اللَّه يكتا الهى كه شريك ندارد تنها او است، و واجب است كه براى او در عبادتش
شريك نگيرد.
و به عبارتى
ديگر اين عالم بطور دربسته و تمامى محتوايش ممكن نيست و تصور معقول ندارد كه جز
براى يك مقام خاضع و كوچك شود، براى اينكه اين مربوب دربسته به خاطر اينكه يك نظام
در سراسر آن حاكم است و وجود تك تك موجودات در آن به يكديگر مرتبط است، به جز يك
رب واحد، ربى ندارد، چون به جز خالقى واحد خالق ندارد.
[افراد
انسان، ابعاض و اجزاى يك حقيقت هستند و خضوع و تذلل يك فرد در برابر فرد ديگر، با
فطرت انسانى مخالف است]
و اما جمله:(وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ)، از آنجا كه
مىفهماند مجتمع انسانى با همه كثرتى كه در افراد آن و اختلافى كه در اشخاص آن هست
روى هم جزئى از يك حقيقت است و آن حقيقت نوع انسان است، بنا بر اين آنچه از لياقت
و استعداد كه دست صنع و ايجاد در تك تك افراد بوديعه نهاده و بطورى مساوى در بين
آنها تقسيم كرده، اقتضا مىكند كه حق حيات هم در بين افراد آن مساوى باشد و همه در
بهرهمندى از آن در يك سطح باشند.
و اگر احوال
افراد و استعدادشان در به دست آوردن مزاياى زندگى- كه براى همه مزيت است و در
مظاهر خاصى مصداق مزيت مىشود- مختلف است و بعضى مىتوانند از اينجا و آنجا بيشتر
از ديگران آن مواهب را به دست آورند، نوع انسانيت هم بايد اين حق را به او بدهد و
عقل حكم مىكند به اينكه اين حق به نوع انسانيت داده شود، اما به مقدارى كه
استعداد آن افراد درخواست آن را دارد، هم چنان كه حق ازدواج و زائيدن و معالجه را
به نوع انسانيت مىدهد و اين مسائل و نظاير آن را از مسائل انسانيت مىشمارد، اما
حق ازدواج را به انسان نر و ماده بالغ، و زائيدن را بخصوص انسان ماده، و معالجه را
بخصوص انسان بيمار مىدهد.
و سخن كوتاه
اينكه افراد انسان جمع شده در يك مجتمع ابعاضى شبيه به هم از يك حقيقتند، حقيقتى
متشابه، پس نبايد بعضى از اين مجتمع اراده و خواست خود را بر بعضى ديگر تحميل
كنند، مگر آنكه خودش هم از ديگران آن مقدار اراده و خواست را تحمل كند، و اين همان
تعاون در به دستآورى مزاياى حيات است و اما اينكه همه افراد اجتماع براى يك فرد و
يا يك فرد براى فردى ديگر خاضع شود، بطورى كه آن فرد از بعضيت اجتماع خارج گردد و
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 394