نام کتاب : داستان راستان 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 110
32 در خانه امسلمه
آن شب را ، رسول اکرم در خانه امسلمه بود . نیمههای شب بود که امسلمه
بیدار شد و متوجه گشت که رسول اکرم در بستر نیست . نگران شد که چه پیش
آمده ؟ حسادت زنانه او را وادار کرد تا تحقیق کند . از جا حرکت کرد و
به جستجو پرداخت . دید که رسول اکرم در گوشهای تاریک ایستاده ، دست به
آسمان بلند کرده اشک میریزد و میگوید :
" خدایا چیزهای خوبی که به من دادهای از من نگیر ، خدایا مرا مورد
شماتت دشمنان و حاسدان قرار نده ، خدایا مرا به سوی بدیهایی که مرا از
آنها نجات دادهای برنگردان ، خدایا مرا هیچگاه به اندازه یک چشم برهم
زدن هم به
نام کتاب : داستان راستان 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 110