نام کتاب : احمد موعود انجيل نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 143
ميان مردگان او را برخيزانيده بود، آمد. در آن جا براى او طعام آماده كردند و مرثا خدمت مى كرد و لعاذر يكى را هم نشينان بود. مريم رطل عطر سنبل خاص گران قيمتى را گرفته، به پاهاى عيسى ماليد و پاهاى او را به موهاى خود خشك كرد و خانه به بوى آن عطر پر شد. آن گاه يكى از شاگردانش، يعنى يهوداى اسخريوطى پسر شمعون كه بعد به او خيانت كرد، گفت: اين عطر چرا به سيصد دينار فروخته نشد كه به فقيران داده شود، و گفتن او اين را نه از آن جا بود كه براى فقيران مى انديشيد، بلكه از اين سبب بود كه دزد بود و كيسه مى داشت و آن چه را در آن مى افتاد مى برد.[1]
گرفتارى مسيح و خواب شيرين حواريون
مسيح در شب گرفتارى خود، به آنان دستور داد كه بيدار بمانند ولى آنان بر خلاف دستور وى در خواب شيرين فرو رفتند، حتى مسيح مقدارى نماز خواند و پيش آنان آمد همه را در خواب ديد و به پطرس گفت: نمى توانستيد يك ساعت با من بيدار باشيد و دعا كنيد. بار ديگر رفت مشغول نماز شد و برگشت دوباره همه را در خواب ديد، سپس در مرتبه سوم برگشت و به حواريون گفت: حالا بخوابيد واستراحت كنيد.[2]
نه تنها در شب گرفتارى عيسى به خواب رفتند، بلكه در لحظه گرفتارى وى، او را رها نمودند و فرار كردند.[3]
اكنون ما كدام از اين دو ترسيم را بپذيريم; ترسيمى كه آنان را در آستانه
[1] انجيل يوحنا، باب12، جمله 1ـ6. [2] انجيل متى، باب27، جمله 36ـ 46(با تلخيص). [3] همان، جمله 57(با تلخيص).
نام کتاب : احمد موعود انجيل نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 143