خانه در كشورهاى مسلمان (1) ، خانه در كشورهاى مسلمان
الف) ايران، پيشينه خانه در ايران را مىتوان به دو دوره پيش از اسلام و دوره اسلامى دستهبندى كرد.
دوره پيش از اسلام حدود هشت هزار سال را دربرمىگيرد. منابع اصلى براى معرفى خانههاى اين دوره گزارشهاى باستانشناسى از آثار به دست آمده در برخى محوطههاى باستانشناسى از جمله سنگ چخماق در حوالى شاهرود (8000ـ 7000قم)، چغاميش در جنوب دزفول (6500ـ 3000قم)، تپهزاغه در جنوب قزوين (6470ـ 5200ق م)، سيَلْكِ كاشان (5500ـ3200ق م)، حاجى فيروزتپه در جنوب درياچه اروميه (6000ق م)، تپهحصار دامغان (4200ـ 3500ق م)، هفتوانتپه در شمالغربى درياچه اروميه (4500ـ 400ق م)، تلباكون در مرودشت فارس (4500ـ 3400ق م)، تلابليس در مَشيزِ كرمان (4000ـ 3000ق م)، شاه تپه در شمالغرب گرگان (3200/ 1000قم)، شهر سوخته* در شمال زاهدان (3200ـ1800ق م)، تلمَليان در نزديكى شيراز (3000ـ 1200ق م)، چغازنبيل* (1265ـ 1245ق م) و نوشيجان در شمال غرب ملاير (750ـ600ق م) است (رجوع کنید به آثار خانه در ايران، جاهاى متعدد).
در اين آثار ويژگيهاىِ هر تمدن و محوطه و همچنين اشتراكاتى به چشم مىخورد. طرح و مجموعه خانهها هندسه منظمى ندارد. ديوارها از چينه و گل، يا خشتهاى بزرگ است. در اتاقها آثارى از سكوهاى تختمانند، اجاق، كوره، پلكان و آتشدان، انبارى و طويله و در برخى موارد آشپزخانه ديده مىشود. پوشش خانهها از تيرهاى چوبى با اندود گل يا كاهگل بوده است. خانهها كوچك و براى نيازهاى گوناگون ساكنان طراحى شده است. براى نمونه در منطقه باستانى حاجىفيروز (در آذربايجانغربى) خانه با مساحت تقريبى سى تا چهل مترمربع، دربرگيرنده فضاى زندگى، كار و حياط بوده است (همان، ص 68).
خانههاى شهر سوخته با نظم هندسى و ديوارهاى راست گوشه ساخته شدهاند و انواع اجاق، سكو، سقف تيرپوش، پلكان داخلى و نقوش گوناگون دارند (همان، ص 228ـ229). در تلمَليان خانههاى مسكونى با كاربرى صنعتى، كارگاهى به همراه عناصر يا اندامهايى چون اجاق، انبار، سكو و با خشت خام منظم ساخته شدهاند. ويژگى منحصر به فرد اين خانهها وجود حياط مركزى با اتاقهايى در دور آن است (رجوع کنید به همان، ص 244، 254).
در دوره اسلامى، كمبود شواهد تاريخى از خانههاى صدر اسلام تا پيش از صفوى (حك : 906ـ1135) مطالعه دقيق براساس مستندات را دشوار ساخته است. علاوه برآن قلّت پژوهشهاى باستانشناسى در شهرهاى پس از اسلام، به ايجاد تصويرى ناقص از معمارى خانههاى اين دوره مىانجامد. البته تا پيش از دوره سلجوقى، بعضى منابع درباره برخى خانههاى قرون چهارم و پنجم مطالبى آوردهاند (رجوع کنید به مقدسى، ص 449؛ ابنحوقل، ص 466؛ ناصرخسرو، ص 164).
شهر جرجان* از شهرهايى است كه بر ويرانههاى شهر ساسانى ساخته شده است (كيانى، ص230). در اين شهر آثارى از يك خانه (احتمالا سامانى ـ سلجوقى) يافت شده است. بناى مزبور داراى حياط، اتاقها و چاههاى متعدد آب و آبراهه است كه همگى با مصالح ساختمانى و آجر و گچ ساخته شده و اتاقها داراى اندازههاى مختلف ولى عمدتاً با ابعاد 4×3 است. ديوارها با گچ پوشش شده و حياط نيز با آجرهاى مربع شكل مفروش شده است (همان، ص 233).
براساس كاوشهاى پايگاه مطالعاتى ميبد، خانههاى ارزشمندى از دوران آلمظفر بين سالهاى 720 تا 795 يافته شده است. اين خانهها در نوع خود بسيار جالب توجهاند و در بازسازى سير تاريخى خانههاى منطقه يزد كمك شايانى مىكنند. اين خانهها بين سيصد تا چهارصد مترمربع مساحت دارند و يك حياط يا ميانسراى كوچك با مساحت 15 تا 24 مترمربع، به اندازه يك تالار يا صفه بزرگ، دارند. باز شدن ساير فضاها به اين حياط كوچك، آن را به شكل فضايى گردشى درمىآورد، زيرا در اين فضاى كم نمىتوان باغچه و حوض داشت، آنگونه كه در خانههاى بزرگتر يزدى ديده مىشود. در محور اصلى خانه، كه جهت آن شمالشرقى ـ جنوبغربى است، دو صُفه يا ايوان اصلى جاى گرفتهاند. ايوان قبله معمولا بزرگتر است و براى فصل گرما كاربرد دارد. ايوان شمالى عمقى كمتر و اتاقى در پشت آن دارد كه با فضايى بسته و بخارى يا تنور براى زمستانهاى سرد مناطق كويرى مناسب است. حياطهاى كوچك اين خانه باعث مىشود تا از گرماى تابش خورشيد در زمستانها بهخوبى استفاده نشود. در محور شرقى ـ غربى اتاق يا صفههاى ديگر قرار مىگيرند. طَنَبى (به معنى تالار و نوعى ايوان) اتاقى است تابستانى كه در پشت صفه يا ايوان جاى گرفته است. فضاهايى چون آشپزخانه و رواق در جبهههاى شرقى و غربى قرار دارند. مصالح اصلى اين خانهها از خشت و گل و پوشش فضاهاى بزرگ تاق آهنگ است و همچنين نمونههايى از كاربندى نيز در اين خانهها ديده مىشود. نوعى تاق كُلُنبو (گنبد كوچك) بر زمينه هشت وجهى در خانهاى در ميبد بهكار گرفته شده كه در گوشهسازى آن از مقرنس و يزدىبندى استفاده شده است (رجوع کنید به ذاكر عاملى و اسفنجارى كنارى، ص 167، تصوير4، ص 188، 194، 196، تصوير45).
در قرن نهم، جعفرى در تاريخ يزد (ص 85ـ87) از چند اندام و فضا در خانههاى يزد نام برده است از جمله: صفه (چهار صفه)، باغ مُشجّر، حوضخانه، محكمه، طنبى، شاهنشين، بادگير، پيشگاه و زيرزمين. با قرار دادن اين اندامها در يك فضا مىتوان تصويرى از اين خانههاى قرن نهم ارائه داد: خانهاى با حياط مركزى مشجر با حوض آب كه داراى دو محور اصلى احتمالا روْن راسته (محور شمالشرقى ـ جنوبغربى) بوده و در چهار جهت چهار صفه جاى مىگرفته است. طنبى احتمالا در پشت صُفّه قبله قرار مىگرفته و بادگيرها به آن راه داشته است. در زير خانه زيرزمينى وجود داشته است. يكى از نكات ديگرى كه در كتاب تاريخ يزد به آن اشاره شده است ساخت خانه به همراه مجموعهاى از بناهاى عمومى مانند مسجد، پاياب، حمام، آسياب و غيره است تا اهالى يك محله بتوانند از منابع آن بهره ببرند (همانجا).
از دوره صفوى تا قاجار خانههاى بىشمارى در ايران باقى مانده است. براساس نمونههاى موجود و ديگر شواهد تاريخى مىتوان ويژگيهاى كلى آنها را به تصوير كشيد. به دلايل مختلفى تجمع خانههاى دوره صفوى در چند شهر مانند اصفهان و يزد و دزفول مشاهده مىشود. در شهرهايى چون شيراز و كاشان بهدليل زلزلههاى متعدد خانههاى پيش از قاجار كمتر باقىماندهاند. خانهاى در شهر دزفول هست كه با كاربرد اجزايى چون چَغْدها (قوسها)ى تيزهدار و نقوش اصيل آجرى به خانههاى صفوى مىماند.
ويژگى مهم خانههاى اصفهان وجود خانههاى مسلمانان و ارمنيان است كه مقايسه آنها نكات جالب توجهى را مشخص مىكند. شاردن (ج 8، ص 71ـ76) افزون بر توصيف بناهاى بزرگ صفوى، چند خانه از خانههاى تجار و بزرگان اصفهان را ديده است. اين خانهها داراى اندرونى و بيرونى بوده كه غريبه به اندرون (يا به گفته وى حرمسراى آن) راه نمىيافته است. باغچه، حوضهاى زيبا و اتاقهاى بسيار دورادور حياط از اجزاى اين خانهها بوده است. در چند سوى حياط تالارهاى بزرگ ستوندار قرار داشته و پشت تالارها، اتاق اُرسى جاى مىگرفته است. پوششها از نوع تاقى و تخت بوده و از آرايههاى گوناگون مانند كارهاى چوبى، ميناكارى، طلاكارى، نگارگرى و كتيبهنويسى با شكلهاى بسيار زيبا بهره گرفته شده است. فرشهاى زيبا، تشك، بالش و تختهاى چوبى از عناصر داخلى اتاقها بودهاند.
خانه امام جمعه در اصفهان با حياط مركزى، نمايانگر سازماندهى فضاهاى مختلف دورادور يك تا چند حياط با حضور يك محور قوى حدوداً شمالى ـ جنوبى است. حياطها دربرگيرنده اندرونى، بيرونى و حياط خدمه است. تالارهاى بزرگ با ستونهاى چوبى، قوسهاى تيزهدار، بهرهگيرى از مقرنسهاى زيبا در پوششها و آرايههاى پركار از ديگر ويژگيهاى اين خانه است.
از خانههاى بهجا مانده منسوب به دوران زنديه، يكى ارگ كريمخانى است كه خانه شخصى كريمخان بوده است و ديگرى خانهاى بهنام زكىخان يا محتشم كه برخى آن را متعلق به زكىخان برادر كريمخان و برخى آن را خانه زكىخان قاجارى دانستهاند (ورجاوند، ص 81ـ84). آنچه در اين دو خانه ديده مىشود تداوم يا همارگى سنّت خانهسازى ايرانى، با خصوصيات بومى شيرازى است. ارگ كريمخانى اگرچه ارگ خوانده مىشود، اگر برجهاى مدور چهارگوشه آن را برداريم و از ارتفاع آن بكاهيم و اندازهاش را كوچكتر كنيم يك خانه شيرازى رايج مىشود (رجوع کنید به كريمخانى*، مجموعه).
بيشتر خانههاى بهجا مانده در بافتهاى تاريخى شهرهاى كوچك و بزرگ ايران مانند اصفهان، شيراز، تبريز، يزد، كاشان، تهران، زواره و نائين از دوران قاجار است. خانههاى قاجارى در تداوم خانههاى پيش از آن ساخته شده كه در دوران حدود دويست ساله قاجارى دستخوش تغييراتى شده است.
خانههاى دوره قاجار ايران به سه گروه تقسيم مىشود: اصيل، با تغييرات كم، و با تغييرات اساسى.
خانههايى كه در گروه خانههاى اصيل قاجارى قرار مىگيرند، اندامها و اجزايى كاملا ايرانى دارند. نقشه خانهها همان اصالت پيشين را دارد و در ظاهر بنا نيز تغييرى ديده نمىشود. براى مثال در خانههاى اصيل قاجارى يزد همچنان از قوسهاى تيزهدار و خركپوشهايى با قوس جناغى بهره گرفته شده است. در خانههاى شيرازى نيز تابشْبندهاى عمودى و افقى آجرى با گُلْجامهاى چهارگوش به كار رفته است. نمونه آن در بخشى از خانه كازرونيها (يك حياط باقيمانده) ديده مىشود (رجوع کنید به معماريان، 1386ش ب، ص230، 236).
در خانههاى قاجارى با تغييرات كم، نقشه به همان شكل گذشته باقى مانده اما در آرايهها و برخى اجزاى ديگر تغييراتى رخ داده است. اين گروه از خانهها از ميانه دوره قاجار (حك: 1210ـ1344) و احتمالا از دوران سلطنت ناصرالدينشاه رواج يافتهاند. در اينجا از قوسهاى نيمدايره در نما و عناصر آرايهاى مانند نگارههاى شبهغربى استفاده شده است. كاربرد اين عناصر از توجه برخى از ايرانيان به معمارى و حتى منظرههاى غرب حكايت دارد. اين تغييرات نشاندهنده آغاز تغييرات اساسىترى است كه در اواخر دوره قاجارى و به خصوص در اوايل دوره پهلوى (حك: 1304ـ1357ش) رخ داده است (براى نمونه خانههاى قاجارى قم رجوع کنید به عرب، ص 101ـ110).
خانههاى قاجارى با تغييرات اساسى، خانههايى هستند كه هم در نقشه و هم در عناصرِ ديگر تغييرات بسيارى كردهاند. براى نمونه در شيراز خانهها در دو طبقه كامل ساخته شدهاند و زيرزمينها ارتفاع كمى از كف حياط دارند و بيشتر به طبقه همكف مىمانند. نمونه آن خانه بصيرى است. در اين خانه، فضاهاى زيرزمين دو تا سه پله با كف حياط اختلاف سطح دارند. درهاى فضاها مستقيم به حياط باز مىشوند. در طبقه بالا نيز از در و پنجرههاى بزرگ با قوسهاى نيمدايره خفته يا تخت استفاده شده است. ارتفاع گرفتن اتاقهاى طبقه بالا، افزايش پلهها را ضرورى ساخته و به همين سبب از پلههاى خارجى استفاده شده است. نمونه آن خانه عِطروَش شيرازى است (رجوع کنید به غضبانپور، ص 212).
از جلوههاى تأثير فرهنگ بر معمارى خانه، ايجاد حريمهاى خصوصى و مهمان در خانههاى ايرانى است. شواهدى كه دليل جدايى حريمى در دوران پيش از اسلام را نشان دهند، در دست نيست. فقط مىدانيم كه در برخى نمونههاى به جاى مانده، جدايى حريم زنان و بخش عمومى خانه يا كاخ در نظر گرفته شده است.
در خانههاى دوره اسلامى سه نوع جدايى فيزيكى ـ حريمى مشاهده مىشود. نخست و در سادهترين نوع، جدايى مكان خانواده و مهمان در يك اتاق يا فضا صورت مىگيرد. در اين حالت زنان در يك سو و مردان در سوى ديگر مىنشينند. چنين الگويى در خانههاى تك اتاقه در شمال ايران، در چادرها و آلاچيق عشاير مشاهده مىشود. در نوع دوم جدايى كالبدى حريمها با طراحى دو فضا يا دو اتاق در مجاور هم شكل مىگيرد، يكى براى مردان و ديگرى براى زنان. نوع سوم، با جدايى كامل كالبدى حريم زن و مرد صورت مىگيرد. چنين الگويى در خانههاى ساده عشاير و خانههاى روستايى و شهرى ديده مىشود كه نمونه شاخص آن خانههايى با اندرونى و بيرونى است.
براى نشان دادن گوناگونى جدايى حريمى به چند نمونه از خانههاى شهرها و آباديهاى حاشيه خليجفارس و خوزستان اشاره مىشود. مضيف يا مجلس يا اتاق مهمان گاهى در حريم يا چهار ديوارى خانه قرار دارد. بعد از ورود به حياط، بخش خصوصى و مهمان در دو گوشه متفاوت قرار مىگيرند. اتاق مهمان نزديك در ورودى است و اتاق اهل خانه در سوى ديگر است. چنين الگويى در خانههاى داراى حياط مركزى در شهرهاى بزرگ نيز ديده مىشود. در آنجا پس از گذر از راهرو و پيش از ورود به حياط، اتاق مهمان قرار دارد و ديگر سوى حياط براى خانواده در نظر گرفته شده است.
ايجاد ورودى براى مجلس (اتاق مهمانان مرد) در بيرون از حريم خانه راهحل ديگرى براى جلوگيرى از عبور مهمان از حياط است. در اينجا فضاى مهمانپذير در داخل چهارديوارى خانه است، اما داراى ورودى از خارج است. گاه نيز اتاق مهمان از چهارديوارى خانه بيرون زده است و يك ورودى مستقل دارد، از درون نيز درى به آن اتاق باز مىشود. در اين صورت، اتاق مجلس كاملا از چهار ديوارى خانه جداست و هيچ پيوند كالبدى با خانه ندارد.
مشخصات اين چهار نمونه در خانههاى كوچك و بزرگ با حياط مركزى در نقاط مختلف ايران ديده مىشود. جدايى دو حريم خصوصى و مهمان در خانههايى با دو تا چند حياط نيز مشاهده مىشود. براى نمونه در خانه رسوليان يزد پس از ورودى به هشتى، اندرونى و بيرونى از هم جدا مىشوند (رجوع کنید به معماريان، 1386ش ب، ص310، 316ـ317). در خانه صالحى، در شيراز، اندرونى و بيرونى درهاى جداگانه دارند. خانه زينتالملك و نارنجستان قوام در شيراز پيشتر يك خانه با اندرونى و بيرونى بوده است. نارنجستان قوام بيرونى خانه بوده و اين دو بخش با كوچه از هم جدا مىشدند و گذر زير زمينى ارتباط دو خانه را ميسر مىكرده است (همان، ص 208).
ايجاد آسايش در برابر شرايط سخت آب و هوايى مانند تابش آفتاب، گرما، سرما و رطوبت زياد يكى از مهمترين دغدغههاى معماران ايرانى بوده است. اين معماران تلاش كردهاند با راهحلهاى مختلف خانه را به مكانى مناسب براى تابستانهاى گرم و زمستانهاى سرد تبديل كنند.
كوچنشينان در فصول مختلف به مكان مناسب كوچ مىكردهاند. آنان در مسير كوچ از يك نوع چادر استفاده نمىكردند، يا دستكم در جنس چادر تغييراتى مىدادند. چادرهاى زمستانى ضخيمتر و چادرهاى تابستانى نازكتر بوده و فاصله بين تختهها (قطعات چادر) در چادرهاى تابستانى براى گذر جريان هوا باز بوده است. در جاهايى نيز بر روى آلاچيقها و چادرها نمد مىانداختند تا از ورود سرما به داخل جلوگيرى كنند. وجود اجاق در داخل چادر نيز به گرماى آن در زمستان كمك مىكرده است (رجوع کنید به خيمه*).
ساكنان خانههاى روستايى و شهرى نيز حركت فصلى داشتند. اين حركت در خانه به مقتضاى آب و هواى فصل و در يك چرخه روزانه ـ شبانه صورت مىگرفته است. البته در مواردى نيز افراد ثروتمند دو خانه داشتند، يكى در شهر براى زمستان و ديگرى در ييلاق براى تابستان، اما اين امر براى همه مردم ميسر نبوده است. اين نمونهها را مىتوان در تهران و رودبار قصران، لاهيجان و ديلمان، بوشهر و بهمنى ديد (رجوع کنید به همان، ص 59). در خانه ايرانى در فصل گرما و سرما حركت فصلى ديده مىشود، كه خاص نقطهاى از ايران نبوده، بلكه در همه پهنههاى اقليمى رواج داشته است.
حركت فصلى در فصل گرما از اتاقها و فضاهاى گرم به مكانهاى خنك خانه صورت مىگيرد. فضاى خنك فضايى سايهگير و دور از تابش آفتاب است. در مناطق گرم و خشك اين فضاها در زيرزمين و جبهه پشت به آفتاب قرار دارند. يكى از شاخصترين نمونههاى فضاهاى تابستانى در شهر يزد مشاهده مىشود. در خانههاى يزد، زيرزمين بخشى جداناشدنى از چرخه زندگى است. در اين خانه از صبح تا هنگام گرم شدن هوا از تالار، حياط يا ايوانچهها در جبهه شرقى استفاده مىشد، سپس به زيرزمين مىرفتند و تا عصر در آنجا مىماندند. بنابراين بخش در خور توجهى از روز يعنى از حدود ساعت نه صبح تا عصر در زيرزمين استقرار مىيافتند. در غروب به تالار بزرگ مىرفتند و تا شب در اين تالار ــكه حوض آبى در جلوى آن قرارداشت ــ مىنشستند. آخرين مرحله، حركت در شب بوده است كه براى خواب بهپشت بام مىرفتند.
حركت فصلى در خانههاى مناطقِ مرطوب به شكلى ديگر انجام مىشود. در شمال ايران، كه در پهنه معتدل و مرطوب قرار دارد، فضاهاى تابستاننشين در طبقات بالا (جايى كه وزش باد بيشترى وجود دارد) قرار گرفتهاند. تالار/ تلار ــكه فضايى نيمهباز است ــ مكانى مناسب براى اين فصل است (رجوع کنید به همو، 1386ش الف، ص 123).
در خانههاى موسوم به كوتام در شمال كه شامل دو طبقه است و براى فصل گرما كاربرد داشته، هر طبقه به اندازه يك اتاق مساحت دارد. فضاى طبقه همكف ــكه با ديوار بسته مىشودــ براى نگهدارى چهارپايان است و فضاى طبقه بالا با ستونهاى چوبى مانند بادگير كار مىكند، با اين تفاوت كه اهالىخانه در اين محل استقرار مىيابند (رجوع کنید به همان، ص 99، 101، تصوير90).
راهحل مشابهى در منطقه گرم و مرطوب بوشهر ديده مىشود. در خانههاى بوشهر فضاهاى زمستانى و پاييزى در طبقه همكف جاى دارند و فضاهاى تابستانى در طبقه دوم و سوم و داراى تعداد زيادى بازشو هستند كه با باز كردن آنها اتاق به بادگير تبديل مىشود. طراحى خانه به صورتى است كه هوا در كل خانه جريان مىيابد (رجوع کنید به همو، 1386ش ب، ص 68، 94ـ95).
در سواحل خليجفارس از بادگيرهاى بزرگ بهره گرفتهاند. اين بادگيرها بر روى يك اتاق قرار مىگيرد و جريان هوا اتاق را خنك مىكند. چنين بادگيرهايى در بندر كُنگ، لنگه و قشم ديده مىشود (رجوع کنید به همان، ص 77، 80، 83).
در شهر دزفول ــكه در پهنه گرم و مرطوب قرار داردــ فضايى به نام شوادان وجود دارد كه در عمق زمين جاى مىگيرد. عمق آن دو برابر يا بيشتر از عمق سردابهاى يزدى است و شايد آن را بتوان مشابه پايابها يا مكان گذر كاريزها، در خانههاى يزدى دانست. خنكى پايابها در تابستان به حدى بود كه از آن به عنوان يخچال استفاده مىكردند. يزديها مواد خوراكى فاسدشدنى را در آنجا قرار مىدادند و مشكل تجمع رطوبت را با كانالهاى هوا، كه به حياط راه داشتند، برطرف مىكردند (رجوع کنید به ربويى و رحيميه، ص 192ـ208).
راهحلهاى اقليمى فقط در سازماندهى فضاها براى فصول مختلف ديده نمىشود. معماران ايرانى سعى كردهاند با انتخاب ساختمايه مناسب و ساخت سازههاى دو پوسته و روشهاى گوناگون، با مشكل شرايط بد آب و هوايى مقابله كنند و به نظر مىرسد در زمان خود بسيار موفق بودهاند.
ساختمايه و ساختمان. معمار با بهرهگيرى از آنچه در فضاى پيرامون وجود دارد، فضاى خانه را شكل مىدهد، بنابراين بين محيط مصنوع و محيط طبيعى رابطهاى بهوجود مىآيد. آنچه در معمارى ايرانى به «بومْ آورد» معروف است، معلول اين پيوند است (پيرنيا، 1380ش، ص 31). در محيطهاى طبيعى كه يكدستى خاصى در عناصر آن وجود دارد نوعى يكدستى در كاربرد ساختمايههاى خاص نيز ديده مىشود. براى نمونه در گيلان كه مواد گياهى چون درخت و شالى برترى كامل دارند، در ساختمايههاى خانهها نوع غالب چوب و مواد گياهى است (رجوع کنید به معماريان، 1386ش الف، ص 87، 89). از سوى ديگر در مناطق خشك، خاك ساختمايه اصلى است. در مناطقى نيز تركيبى از هر دو مادّه بهكار مىرود. اين مكانها بيشتر در جاهايى هستند كه ساختمايههاى گلى و تركيبات آن مانند خشتخام و پخته وجود دارد و از درختانى چون سپيدار، تبريزى يا نخل نيز بهره مىبرند. اين نوع ساختمايهها در جنوب ايران و در مناطق كوهستانى زاگرس رواج دارد (رجوع کنید به همو، 1386شب، ص 157).
از مواد و مصالح سنگى نيز براى ساخت عناصر سازهاى عمودى بهره گرفته مىشود. در بوشهر ديوارها از سنگهاى مرجانى محل و در ماسوله بخشهايى از ديوارها با سنگ ساخته مىشوند (رجوع کنید به همو، 1386ش الف، ص 232). در مناطقى از كردستان كل ديوارها سنگى است و گاهى از آژند يا ملاط نيز استفاده مىشود (نيز رجوع کنید به بناء/ بنّايى*).
در خانههاى ايرانى مىتوان دو نوع ساختمايه و ساختمان يكدست را شناسايى كرد: چوبى، سنگى يا آجرى. ساختمايه يكدست چوبى در منطقه سرسبز شمال ايران رايج است. رطوبت زياد و آبهاى سطحى ايجاب مىكند كه كف ساختمان كمى از زمين بالاتر باشد.
راه حل جالبتوجه براى اين كار، بهرهگيرى از شكيل است. استفاده از شكيل در روستاهاى اطراف لاهيجان تا نزديك رشت ديده مىشود كه متأسفانه اكنون تعداد كمى از آنها باقى مانده است. پس از زيرسازى ساختمان تعدادى چوب قطور روى هم قرار دادهمىشود. تعداد شكيلها بسته به ابعاد ساختمانها متفاوت است. براى خانه يك اتاقه با يك ايوان بين چهار تا شش شكيل استفاده مىشود. شكيلها سطح كف خانه را بين يك تا دو متر بالا مىآورند و فضايى خالى زير آن ايجاد مىكنند (همان، ص 92 و پانويس 8؛ همو، 1387ش، ص 45ـ 46).
براى ساخت فضاها روى كف چوب از ستونهاى چوبى و دو نوع ديوار چوبى با نامهاى زگالى و زگمهاى (دارورچين) استفاده مىشود. ديوارهاى زگالى از ستونهاى چوبى با ضخامت كم تشكيل شده است كه بين آنها را با چوبهاى كوچك، توفال يا شاخههاى درختان پر مىكنند و سپس روى آن اندود مىشود. در ديوار زگمهاى، تنههاى درخت به صورت افقى روى هم قرار مىگيرند، فاصله خالى بين آنها نيز با گل پر مىشود. پوشش نهايى نيز از چوب ساخته مىشود. پوششهاى چوبى شيبدار است و بر روى آنها چند نوع آمود (قشر نهايى روى پوشش) قرار مىگيرد. دستههاى لى (نوعى گياه مردابى)، فوكو (ساقه برنج) و تختههاى كوچك يا لت و بالاخره سفال از انواع آمودها بهشمار مىروند (رجوع کنید به همو، 1386ش الف، ص 97ـ99)
در مناطقى از ايران كه دسترسى به چوب كمتر است، از انواع ساختمايه سنگى و آجرى استفاده مىشود. در اين ساختمانها رابطه تنگاتنگى بين سازههاى عمودى و پوششها وجود دارد. معمار يا بنّا زمانى كه به ساخت ديوارها اقدام مىكند، از نوع پوشش و رفتار سازهاى آن آگاه است و بر همان مبنا ضخامت سازهاى ديوارمانند را تعيين مىكند. در سازههاى چوبى اتصال بين ستونها و تيرها با روشهاى ساده كام و زبانه يا اتصالات گياهى انجام مىگيرد و در سازههاى آجرى و سنگى براى جلوگيرى از رانش، حداكثر دقت در فرود نيروهاى تاق بر ديوار صورت پذيرد.
ساختمانهاى يكدست آجرى و خشتى در بيشتر شهرهاى حاشيه كوير مانند كاشان، سمنان، اصفهان، يزد، كرمان، نائين، زواره و بيشتر بخشهاى خراسان به خصوص در مناطق كويرى و بسيارى آباديهاى ديگر رواج دارد.
معمولا اين نوع ساختمانها دور حياط مركزى شكل مىگيرد و بخشهايى از آن به زيرزمين اختصاص مىيابد. زيرزمين يا در دل زمين كنده مىشود يعنى زمين آنقدر سخت است كه حفرهاى تونل مانند در دل آن حفر مىشود، مانند برخى نقاط يزد و نائين، يا اينكه گودبردارى و از زيرْ ديوار چينى و تاقزنى انجام مىشود. در زيرزمين معمولا از تاق/ طاق آهنگ استفاده مىكنند. در طبقه همكف انواع تاقها مانند آهنگ، كژاوه و تا حدى كلنبو بهكار مىبرند. براى دهانههاى بزرگ تالارها، صفهها و اتاقهاى ارسى بزرگ از تاق آهنگ كه اجراى سادهترى دارد، بهره مىگيرند. كاربرد تاقها به فرهنگ معمارى محلى نيز بستگى دارد (براى اطلاع بيشتر رجوع کنید به طاق و قوس*). براى نمونه در زواره كاربرد تاق كژاوه و كلنبو رواج بيشترى دارد. خانههاى چهار صفه زوارهاى داراى يك ميانخانه با شكلى چهارگوش نزديك به مربع با تاق كلنبوست و صفهها با تعدادى تاق كژاوه پوشيده مىشود. تاق كژاوه داراى چند ويژگى است: نخست قابليت اجراى سريع، دوم سبكى و سوم متكى بودن آن بر تويزهها كه آن را به شكل پيمونوار (مدولار) درمىآورد. تاقهاى نسبتآ پيچيده مانند كاربندى در مكانهاى خاص، همچون حوضخانهها و هشتى ورودى، نيز كاربرد دارند. نمونه جالب توجه آن خانه حاجىمهيا، فروغالملك و زينتالملك در شيراز است (رجوع کنید به همو، 1386ش ب، ص 184).
بخش نسبتاً بزرگى از خانههاى ايرانى با روش تركيبى ساخته مىشود. اين روش ساختمانى در چند شهر بزرگ مانند شيراز، بوشهر، تهران و بسيارى آباديهاى كوچك و بزرگ مانند ابيانه، ماسوله، بخشهاى بزرگى از لرستان و كردستان و هرجا كه دسترسى به چوب آسان بوده است رواج دارد. در شيراز با استفاده از روش تركيبى، در فضاهاى طبقه همكف از ديوارهاى خشتى و آجر و در پوششها از تيرهاى چوبى استفاده شده است (رجوع کنید به همان، ص 157).
در روش تركيبى پس از اجراى سازههاى عمودى مانند ديوار يا ستون، براى مسطح كردن روى آنها تيرهاى چوبىِ اصلى و سپس تعدادى تير و عناصر فرعىتر قرار مىگيرد به نحوى كه بتوان به سطح صاف بام رسيد. اين سلسله مراتب در بيشتر نقاط ايران با تفاوتهايى اندك در نوع عناصر اجرا مىشود، اما گاهى تفاوتهاى بارزى نيز در آن به چشم مىآيد. براى نمونه در ماسوله تيرهايى بسيار قطور و حمال به نام جيريَن بر روى ديوارها قرار مىگيرند. اين تيرها ضخامتى بين سى تا چهل سانتيمتر دارند و از تنههاى درختان قطور جنگلهاى اطراف تهيه مىشوند. سپس تيرهاى فرعى به نام ورده با فواصل بين بيست تا سى سانتيمتر قرار گرفته، بين اين تيرها را تختهكوبى كرده و بر روى آن سرخس وحشى خشك يا خرف مىگذارند. روى سرخسها با انواع گِلها پوشيده مىشود تا به سطح هموار برسد (رجوع کنید به همو، 1386ش الف، ص 236، 238ـ239).
نوع رايج تيرپوشها با قرارگيرى فَرَسْب بر روى ديوارها شكل مىگيرد. روى فرسبها را با تخته كوبى و بوريا، شاخههاى درختان يا دستههاى نى پر مىكنند و سپس لايههاى مختلف گل را روى آن گذاشته تا به سطح صاف مورد نظر خود براى بام برسند. براى اجراى دقيق اين بخش از كار، معمار و بنّا بر كار نظارت مىكنند (رجوع کنید به همو، 1386ش ب، ص 157).
اندامهاى گردشى. نظام گردشى تحت تأثير چند عامل مهم قرار دارد. عامل فرهنگى باعث مىشود كه حريمهاى مختلف در خانه به وجود آيد. با مشخص شدن جاى هر حريم دسترسى به آن نيز تعيين مىشود. عامل اقليمى باعث مىشود چرخه حركتى روزانه در فصول مختلف شكل گيرد و با مشخص شدن فضاهاى تابستانى و زمستانى در نقشه، دسترسى به آنها تعيين گردد. عامل اجتماعى نيز نقش ويژهاى در نظام گردشى خانه دارد. نظام اجتماعى در خانوادههاى گسترده همزيستى فرزندان ذكور يك خانواده را در يك خانه در پى داشته است. نمود كالبدى آن در تعدد اتاقها مشخص است. اتاقهاى كوچك سه درى و يك پستو براى زندگى يك خانواده كافى بوده و اتاقهاى پنج درى و ارسى به صورت مشترك استفاده مىشده است.
هر اتاق به اندام گردشى مانند راهرو نياز داشته است. سازماندهىِ اندامهاىِ گردشى در گونههاى برونگرا (بدون حياط) و درونگرا (با حياط مركزى) متفاوت است. در گونه نخست راهرو و پلكان اصلىترين قسمت و در خانههاى درونگرا حياط مركزى مهمترين اندام گردش است. در گونههاى برونگرا به دليل متراكم بودن نقشه، هشتى يا كرياس كمتر بهكار گرفته مىشود. در صورتى كه در خانههايى با حياط مركزى هشتى يكى از اندامهاى مهم است.
اندامهاى گردشى كه در بيرون و درون خانه استفاده مىشدند، دربرگيرنده در، هشتى، راهرو و دالان براى خانههاى بدون هشتى، انواع راهرو، پلكان، حياط و اندامهاى خاص است.
سردر تنها اندامى است كه تا حدى شأن اجتماعى صاحب خانه را، با پركارى تزيينات روى آن، نشان مىدهد. در دو سوى در سكوهايى براى نشستن و بر روى در كوبه و حلقه قرار داشته است. درها معمولا دو لنگه بوده، اما درهاى يك لنگه نيز در بعضى مناطق مانند ابيانه و ماسوله ديده مىشود (رجوع کنید به همو، 1386شالف، ص 264، تصاوير، ص 277، تصوير261). در شهر بوشهر در بالاى در ورودى روزنهها يا شبكههايى فلزى براى گردش هوا قرار دارد. مرز بين درون و بيرون را «در» مشخص مىكند. «در» لزوماً مانع ديد به درون نيست، بلكه فصل مشترك بين درون و بيرون است تا غريبهها بدون اجازه وارد نشوند (رجوع کنید به همو، 1386ش ب، ص 90).
اجازه خواستن براى ورود به خانه يا حريم خصوصى خانواده از نكاتى است كه در قرآن به آن اشاره شده است (رجوع کنید به نور: 28ـ29). گفتن «يااللّه» براى آنكه اهل خانه را از ورود خود آگاه سازند و بدون اجازه وارد نشوند، از نكات مهم در مناسبات اجتماعى است. پس حتى اگر «در» مانع ديد نشود، براى ورود به حريم خانه اجازه لازم است. اين امر شايد در خانههاى روستايى (مانند گيلان) نيز صدق كند كه با پرسين/ پرچين محصور مىشوند و از بيرون مىتوان درون حياط يا محوطه خانه را ديد (رجوع کنید به معماريان، 1386ش الف، ص 109). در اين خانهها درِ ورودى مرز پيمايشى بين بيرون و درون است. درِ ورودى خانه در بيشتر نقاط ايران اندامى است كه محافظت روانى و امنيتى خانواده را تأمين مىكند. از يك سو نامحرمان براى اعلام ورود خود بر كوبهها يا حلقهها مىزنند، و از سوى ديگر «در» سد راه ورود ديگران به درون خانه مىشود و شايد به همين سبب درِ خانههاى ابيانهاى كوتاه ساخته مىشد تا ورود سوارهها به آن دشوار باشد.
پس از در ورودى، هشتى، كرياس، يا دالان قرار مىگيرد هشتى لزومآ هشت وجهى نيست و در شكلهاى ديگر نيز ساخته شده است. در واقع، نوع شاخص آن هشت وجهى بوده و با تاقهاى پركار پوشيده مىشده است (پيرنيا، 1371ش، ص160، 173، تصاوير). دالانهاى چهارگوش مربع يا مستطيل كشيده در خانههاى بدون حياط مركزى (برونگرا) جايگاه مهمى دارند به طورى كه پلكان طبقات بالا، انبار و اصطبل در پيرامون آن قرار مىگيرند (همان، ص 161). نمونههايى از آن در ماسوله و ابيانه مشاهده مىشود (رجوع کنید به معماريان، 1386ش الف، ص 241).
هشتى با راهرو يا راهروهايى به حياط مىرسد. در اين مسير پلكانهاى بام و چاهخانه و ورودى اتاق مهمان قرار دارد. حياط افزون بر كاركردهاى ديگر، يكى از مهمترين اندامهاى گردشى بوده است. دسترسى به بام از راهروها و دسترسى به زيرزمين، مطبخ، حمام و دستشوييها از حياط صورت مىگيرد.
ديگر اندام مهم گردشى، راهروها هستند. در خانههاى با حياط مركزى اتاقها با راهرو به حياط پيوند مىخورند؛ راهروهاى كوچك و بزرگ در كنار اتاق سهدرى، پنجدرى، ارسى، تالار و ايوان قرار دارند؛ در راهروهاى پهنتر پلكانهاى اتاقهاى طبقه بالا، مانند گوشوار نيز جاى مىگيرد.
پلكانها در انواع مختلف، اندامهاى گردشى براى دسترسى به زيرزمين و اتاقهاى طبقات بالا هستند و در مساحتى كم ساخته شدهاند و به همين سبب ارتفاع پلهها زياد است. پلكانها در خانههاى بوشهرى ارتباط بين فضاهاى تابستاننشين طبقه بالا و حياط را ميسر مىسازند. در ماسوله و خانههاى روستايى شمال از پلههاى چوبى استفاده مىكنند. پلكانها در خانههاى ماسولهاى به فضاى مهمى به نام چُغم مىرسد. چغم هال كوچكى است كه ارتباط بين دالان پايين و فضاهاى طبقات بالا را فراهم مىآورد (رجوع کنید به همان، ص 242 و ص 243، تصوير 224).
اهميت حياط در معمارى ايرانى چنان است كه بيشتر محققان آن را شاخصى مهم معرفى كرده و معمارى ايرانى را با حياط مركزى پيوند دادهاند. سابقه حياط در ايران به حدود هفت هزار سال پيش مىرسد. آثار كاوش شده در تپه زاغه ــدر نزديكى قزوين كه به 6500ـ6000 پيش از ميلاد مىرسدــ خانههايى را نشان مىدهد كه داراى حياط بودهاند (آثار خانه در ايران، ص 40؛ ملك شهميرزادى، ص 5ـ 6). بناى بزرگ چغازنبيل داراى حياط مركزى بوده كه بعدها به طبقات بالاى معبد تبديل شدهاست (پيرنيا، 1380ش، ص 49ـ51). كاربرى حياط از دوره اشكانى به بعد، به خصوص در دوران ساسانى، رواج يافته است. بناهاى موجود، مانند كاخ سروستان، حياط مركزى دارند. كاربرد حياط در بناهاى قديم مانند مساجد، نشان مىدهد كه حياط از قرن اول هجرى كاربرد داشته و اين روند تا اواخر دوره قاجار در معمارى ايرانى ادامه يافته است (رجوع کنید به همان، ص 122، 125، تصوير49ـ3).
حياط كاركردهاى گوناگونى در خانه ايرانى دارد، كه برخى از آنها عبارتاند از: نشانه حريم تملك، وحدتدهنده چند اندام خانه، اندامى گردشى، فضايى سرسبز و با نشاط براى گذر جريان هواى مناسب، اندامى مهم براى سازماندهى فضاهاى مختلف، حريمى امن براى آسايش خانواده و پيونددهنده زمين و آسمان. كاركردهاى ياد شده به تنهايى يا به صورت تركيبى در خانههاى ايرانى ديده مىشوند. در خانههاى روستايى شمال حريم خانه با پرسين/ پرچين از املاك همسايه جدا مىشود و به آن «خانه محوطه» مىگويند. در اين حريم انواع اندامهاى خانه مانند انبارها (كندوج)، تلمبار، آشپزخانه يا مطبخ جاى مىگيرند. در اينجا حياط فضاى پيونددهنده اين عناصر است (رجوع کنید به معماريان، 1386ش الف، ص 108ـ112).
حياط مركزى تركيبى از كاركردهاى ياد شده را در يكجا جمع مىكند. اطراف اين حياط فضاهاى مختلف سازماندهى مىشوند. فضاهاى زمستانى در شمال آن و فضاى تابستانى در سوى قبله قرار مىگيرند. فضاهاى شرقى و غربى نيز هر كدام كاركرد خاص خود را دارند. اتاقهاى ديگر ساكنان نيز با راهروهاى كنار آنها به حياط راه دارند و از حياط به زيرزمين دسترسى دارند. دو نقش سازماندهى فضايى گردشى و دسترسيها بسيار حائز اهميت است، براى نمونه خانه مهربان، خانه طبيب و خانه معينالتجار در بوشهر (رجوع کنید به غضبانپور، ص 26 و 30ـ33، تصاوير و نقشهها).
حياط فضايى مطبوع را در فصل گرما ايجاد مىكند. حوض، درختان و باغچهها فضايى با طراوت ايجاد مىكنند. اين سرسبزى براى ايرانيانى كه در حاشيه كوير و مناطق خشك زندگى مىكنند شوقانگيز است. از سوى ديگر مكانى است براى زندگى تمامى اهالى خانه، محل بازى و رشد كودكان، تجمع افراد خانواده، و محل كارِ خانه.
شكل، اندازه و تعداد حياط به شرايط اجتماعى صاحبان خانهها بستگى دارد. حياط خانههاى طبقات متوسط و كمدرآمد كوچك و گاهى به اندازه يك اتاق است و حوض و باغچه ندارد. با اين حال، حوض و باغچه از اجزاى مهم حياط در خانه ايرانى است. خانههاى بوشهرى كه در بافت متراكم شهر قديم قرار گرفتهاند، حياطهايى كوچك دارند كه موجب جريان هوا مىگردد و هوايى كه از روزنههاى مختلف خانه وارد مىشود، از طريق آن جريان مىيابد. چاه آب يا آبانبار، باغچه و حوضى كوچك در حياط ساخته مىشود (رجوع کنید به معماريان، 1386شب، ص 90ـ93).
در خانههاى بزرگ تعداد حياطها به دو تا سه عدد مىرسد. حياط بزرگ اندرونى و حياط كوچكتر براى بيرونى يا مهمان است. نارنجستان حياط كار صاحبخانه بوده است. خانه قوام در شيراز يك اندرونى و يك بيرونى بزرگ دارد، زيرا قوام فردى بانفوذ سياسى بوده است. حياط خدمه نيز در كنار نارنجستان قرار دارد. خانه فروغالملك داراى سه حياط، با سه ورودى جدا براى اندرونى، بيرونى و خدمه بوده كه از درون به هم راه داشته است (رجوع کنید به همان، ص 208، 224، تصوير).
اندامهاى فضايى. اتاق مقصد نهايى باشندگان خانه است. خانه متشكل از يك تا چند اتاق است. در مناطقى از ايران، مانند روستاهاى گيلان و خراسان به اتاق، خانه/ خونه مىگويند. اتاق فضايى چهارگوش است كه از سه سو با ديوار محصور مىشود و از يك سو بازشوهايى به حياط يا فضايى نيمهباز مانند ايوان دارد (براى نمونه رجوع کنید به غضبانپور، ص 53ـ55).
كاركرد اتاقها به عوامل اقليمى، فرهنگى و اجتماعى پيوند مىخورد. عامل اقليمى كاركرد فصلى اتاق را معيّن مىكند. بر اين اساس اتاقها به اتاقهاى زمستانى و بهارى و گاهى تابستانى نامگذارى مىشوند. باتوجه به بسته بودن اتاقها و اينكه بيشتر آنها در سوى شمالى و غربى جاى مىگيرند مىتوان گفت كه بيشتر كاركردى زمستانى دارند. اين نوع اتاقها در خانههاى يزدى مشاهده مىشوند (رجوع کنید به هردگ، ص 43). اتاقهاى بهارى كه در ابيانه به آن يورت يا وهارى مىگويند، براى بهار و پارهاى از تابستان استفاده مىشود اما در تابستانهاى گرم كمتر از آن استفاده مىكنند. اين اتاقها چند در و پنجره دارد كه به حياط يا فضاى سبز بيرون باز مىشود. اتاقهاى تابستانى در جبهه قبله قرار مىگيرند، اما در مناطق گرم و خشك اين اتاقها در طول روز كاربرد ندارند و بايد از زيرزمين استفاده شود (رجوع کنید به معماريان، 1386ش ب، ص 294).
عامل فرهنگى و اعتقاد به تكريم مهمان و جدايى حريمها، بر كاركرد اتاقها به عنوان اتاقهاى خصوصى و پذيرايى تأثير مىگذارد. تكريم مهمان باعث شده تا ايرانيان اتاقى بزرگ با اثاثيه خاص مانند فرش، پشتى و آرايههاى مختلف بر ديوارها مانند تاقچه، آيينهكارى، گره چينى را به پذيرايى از مهمانان اختصاص دهند. جاى اين اتاق بسته به توان صاحبخانه تغيير مىكرده است. در خانههاى كوچك اين اتاق نزديك راهروى ورودى بوده و در خانههاى بزرگ اتاقهاى بيرونى به مهمان اختصاص داشته است.
عامل اجتماعى شكلگيرى خانواده گسترده باعث تعدد اتاقها، گاه تا ده اتاق، در يك خانه شده است. يكى از نمونههاى آن خانه حاجمهياى شيراز است (رجوع کنید به همان، ص 184، 186، نقشه ص 191). بود يا نبود برخى اتاقها مانند اتاق ارسى به شرايط اقتصادى صاحبخانه بستگى داشته است. ارسى در خانههاى توانمندان و در و پنجرههاى ساده در خانههاى گروههاى متوسط و ضعيف ساخته مىشده است. اتاق در خانه ايرانى براساس تعداد در* و پنجره*، شكل، كاركرد، اجزاى خاص (مانند ارسى يا بادگير و حوض)، كاركرد فصلى و مكان قرارگيرى، نامهاى گوناگونى دارد. تعداد در و پنجره يكى از شاخصهاى شناخت كاركرد اتاق است. اتاق سهدرى، عرضى به اندازه سه در و پنجره، و تابشبندهايى بين آن دارد. تابشبند/ تووش بند يا آفتابشكن تيغههايى به عرض شش تا پانزده سانتيمتر به ارتفاع پنج متر بود كه با گچ و نى ساخته مىشد (پيرنيا، 1371ش، ص 157). سه درى كوچكترين اتاق اصلى خانه بوده و كاركرد خواب و نشيمن داشته و يك خانواده را در خود جاى مىداده است.
اتاق پنجدرى، داراى پنج در و پنجره است كه در خانههاى كوچك هم اتاق نشيمن و هم اتاق مهمان بوده است و در خانههاى بزرگ كاربرد اتاق نشيمن داشته است. اتاق ارسى در اندازههاى كوچك و بزرگ بوده و نامگذارى آن بهسبب كاربرد پنجره نوع ارسى بوده است (رجوع کنید به معماريان، 1386شب، ص 167؛ نيز رجوع کنید به پنجره*). با قرار گرفتن اتاق ارسى بزرگ در هر جبهه محورى اصلى در نقشه به وجود مىآيد. در خانههاى شيرازى اتاق ارسى در شمال يا غرب حياط قرار مىگيرد. در خانه زينتالملك شيراز اتاق ارسى در سوى غرب جاى گرفته و محور اصلى خانه شرقى ـ غربى است (رجوع کنید به همان، ص 213). اتاق ارسىِ خانههاى يزدى در شمالشرقى و تالار در جنوبغربى حياط جاى مىگيرد و محور اصلى خانه شمال شرقى ـ جنوبغربى است. اتاق ارسى اشكال متنوعى دارد. شكل چهارگوش كشيده رايجترين نوع آن است، اما شكل شكم دريده (نوعى چليپا) نيز در چندين خانه ديده شده است. با ايجاد تورفتگى در بدنه روبهروى ارسيها ــكه به آن شاهنشين نيز گفته مىشودــ شكل شكم دريده به دست مىآيد. شاهنشين فضايى كوچك در اتاقى بزرگتر است كه گوشهاى دنج براى بزرگان خانواده است (براى نمونه تصاوير انواع اتاقهاى ارسى رجوع کنید به غضبانپور، ص ] 53[، 64، 92، 100، ] 157[).
گوشوار، اتاقى كوچك در دو سوى اتاق ارسى و بر روى راهروهاست. در خانههاى شيرازى اتاق گوشوار در جايى قرار مىگيرد كه اتاق ارسى بزرگ قرار دارد. در خانههاى يزدى اتاق گوشوار در دو سوى تالار بزرگ نيز جاى مىگيرد. اين اتاق كوچك و دنج براى خواب يا كار استفاده مىشود. طَنَبى اتاق كشيدهاى است كه در سوى قبله يا بخش تابستانى جاى مىگيرد. اين اتاق گاهى تو در توست يعنى در ميان آن يك جداره قرار دارد. گاهى نيز اتاق بادگيرى به آن راه دارد (رجوع کنید به قزلباش و ابوضياء، ص 41).
حوضخانه كه در خانههاى بزرگ كاركرد دارد، فضايى خنك است با حداقل روزن كه يك حوض در ميان آن قرار دارد. چنانكه از اسم آن بر مىآيد، اين فضا تابستانى است و در انواع شكلهاى چهارگوش و هشتگوش ساخته شده است. نمونههاى جالبتوجه حوضخانه در خانه فروغالملك و بصيرى شيراز و رسوليان يزد و مجموعه مسكونى شتر، در ماهان كرمان، ديده مىشود (براى نمونه رجوع کنید به غضبانپور، ص150ـ151، تصاوير؛ نيز رجوع کنید به حوض/ حوضخانه*).
پاياب فضايى مشابه حوضخانه و عميقتر از زيرزمين و سرداب است. اين فضا گاهى در حدود ده تا پانزده متر در زيرِزمين ساخته مىشود. اين فضا معمولا هشت وجهى و داراى صفّههايى كوچك براى نشستن است و حوضى در ميان آن قرار دارد كه آب كاريز از آن عبور مىكند. گاهى كانالهاى هوا نيز به آن باز مىشود و جريان هوا به خنكى آن مىافزايد (رجوع کنید به معماريان، 1386ش ب، ص 294).
آشپزخانه يا مطبخ، فضايى چهارگوش با اجزايى چون اجاق، تنور، هيزمدان و تعدادى سكو براى قرار دادن اشياء است. جاى آشپزخانه در خانهها تغيير مىكند. در خانه رسوليان يزد آشپزخانه بين اندرونى، بيرونى و حياط خدمه و در خانه حاج مهيا در كنار هشتى ورودى است و حياطى كوچك دارد.
در بسيارى از نقاط ايران، به خصوص مناطق روستايى، نامگذارى اتاقها با شهرهاى بزرگ در مناطق مركزى مانند يزد، شيراز، كاشان و اصفهان متفاوت است. براى نمونه در ماسوله اتاقها (كَه) به نامهاى مختلف خوانده مىشود. گاهى براساس ابعادِ آن، پيله كَه و روكَه كَه (اتاق كوچك و بزرگ)، يا بهسبب محل قرارگيرى آن، جِره كه، كفى كه، مِنه كه (اتاق پايين، اتاق بالا، و اتاق وسط)، يا ويژگى كاركردى آن مانند تالار كَه (اتاق تالار)، يا با تعداد پنجره بريه كه (اتاق يك پنجرهاى)، دوبريه كه (دو پنجرهاى) و سه بريه كه (اتاق سهپنجرهاى) ناميده مىشوند (همو، 1386ش الف، ص 242).
ايوان يا صفه فضايى است كه ساخت آن حداقل بيش از 2500 سال در معمارى ايران پيشينه دارد (رجوع کنید به تخت جمشيد*؛ ايوان*).
ايوان، صفه، تالار، طارَم/ طارَمه يا پشكم (ايوانى از سه طرف بسته و از يك طرف باز) فضايى است كه از يك يا چند سو به حياط، ميانخانه، باغ يا كوچه باز مىشود و بسته به جاى آن كاركردهاى مختلف دارد. اگر آفتابگير باشد براى زمستان و اگر سايهگير باشد براى تابستان مناسب است. گاهى در ميان چند فضا قرار مىگيرد و كاركرد ارتباطى دارد كه اگر بزرگ باشد به آن تالار مىگويند. در خانههاى يزدى تالار فضايى بزرگ در سوى قبله است و ايوان فضاى كوچكتر مشابهى است كه در سوى شرقى جاى دارد. در خانههاى روستايى گيلان ايوان فضاى ستوندار طبقه همكف و در لار فضاى ستوندار تابستانى طبقه بالاست.
در خانههاى شيرازى تالار فضايى ستوندار است كه بيشتر در سوى شمالى خانه جاى گرفته و آفتابگير است. در خانههاى بزرگ بوشهرى طارمه همان ايوان است. در خانههاى حاشيه خليجفارس علاوه بر شناشيلها (نوعى بالكن با بدنهاى از اجزاى چوبى كركره شكل) كه به سوى دريا ديد دارند، طارمههاى ستوندار نيز فضاهاى مهمى هستند كه رو به دريا قرار دارند (رجوع کنید به معماريان، 1386شب، ص 96). در خانههاى چهارصفهاى شهر زواره و برخى روستاهاى اطراف كاشان و حاشيه شهر يزد، صفهها به فضاى مركزى، بهنام ميانخانه، باز مىشوند. ميانخانه، فضايى چهارگوش و داراى پوشش است. شايد خانههاى چهار ايوانى يا صفهاى، تكاملى از اينگونه خانه باشند. در اين خانه هر صفه كاركرد خود را دارد در هر فصل يكى از آنها با اتاق كنار آن استفاده مىشود. اين صفهها همچنين كاركرد حياط سرپوشيده را دارند (رجوع کنید به همان، ص 389ـ392).
افزون بر صفهها، پيشگاه، تالارِ پيش يا شناشيل اندامهايى هستند كه از يك تا سه سو به حياط يا كوچه بازمىشوند (رجوع کنید به همان، ص100؛ غضبانپور، ص 28 و 30، تصاوير). بيرونزدگى آنها حدود 1 تا 5ر1 متر است و معمولا دو ستون در دو گوشه دارند. پيشگاه خانههاى ابيانهاى و تالارِ پيشهاى خانههاى ماسولهاى (براى نمونه رجوع کنید به غضبانپور، ص 74ـ75، تصاوير) كاركردى مشابه دارند.
نما. معمار سنّتى از همان زمان كه پى بنا را مىريخت، به اجزاى نماى آن آگاه بود. طرحهاى كلى نسل به نسل انتقال مىيافته و معمار خلاقيت خود را بر آن اعمال مىكرده است. نماى بنا در قالب دو بعدى و سه بعدى از يك سو تابع فضا و از سوى ديگر تابع اصول هندسى خاص خود بوده است. سازماندهى فضاها با اصول زيباشناختى هندسىِنما هماهنگ بوده است. اين نماسازى در خانههايى با حياط مركزى در چهار سوى ميانسرا يا حياط، و در خانههاى بدون حياط در نماى خارجى آن رو به سوى كوچهها نمايان مىشود.
اجزاى نماى خانهها تحت تأثير عوامل مختلف از جمله عوامل مهم اقليمى نيز قرار مىگيرد. با مقايسه دو شهر يزد و شيراز، تأثير اقليم در اجزاى نما مشخص مىشود. يزد در منطقه گرم وخشك بيابانى با بارندگى بسيار كم قرار دارد و شيراز تابستانى نسبتآ گرم و در اواخر زمستان و اوايل بهار بارندگى خوبى دارد. به سبب همين بارندگى معماران در ازاره بنا از سنگ استفاده مىكنند و در زير رُخِ بام، شيرْسَرهاى چوبى جاى مىدهند. شيرْسَر مانعى براى جارى شدن آب از بالاى نما بر سطح ديوارهاست. در شهر يزد ازارهها و رخ بامها آجرى است. بدنه اصلى نما سيم گِل (ملاتى از ماسه، گل رس و اندكى خاك و كاه) است. سيمگل در برابر رطوبت مقاومت ندارد، اما چون گاهى در يزد در يك سال باران نمىبارد بنابراين مشكلى از كاربرد آن پيش نمىآيد.
اجزاى نماى خانههاى شهرىِ داراى حياط مركزى، از سه بخش تشكيل مىشود: بخش اول ازاره است كه از سطح حياط شروع مىشود و تا كف اتاقها مىرسد؛ بخش دوم بدنه اصلى است و شامل اجزاى عمودى جرزها و پوسته بين آنها و قاب افقى بالاى آن است؛ و بخش سوم را لبه افقى بام و اجزاى آن تشكيل مىدهد. در خانههاى برونگرا كه نماى آن در بخشى از كوچه قرار مىگيرد، بسته به مكانِ آن، اجزاىِ نما به دو بخش تقسيم مىشود: بخش نخست بدنه اصلى است كه از سطح كوچه تا زير بام آغاز مىشود و گاهى دو تا سه طبقه را دربرمىگيرد، و بخش دوم لبه بام است.
ازاره در خانههاى داراى حياط مركزى معمولا تا حدود يك متر از سطح حياط بالاتر است. دليل اين ارتفاع وجود زيرزمين است. براى نورگيرى و حركت جريان هوا در زيرزمين روزنهايى در ازاره ايجاد مىشده است. در خانههاى شيراز و اصفهان ازاره سنگى است و روزنهاى زيرزمين با سنگهاى ساده و مجوف كار مىشود. در شهر يزد ازاره آجرى است و روزنها با قابى چوبى و ميلههاى فلزى كار شده است. چنين قابهايى در خانههاى اصفهان نيز ديده مىشود.
بر روى ازاره جرزهاى عمودى قرار مىگيرند. فاصله بين دو جرز اندازه عرض فضاى كاربردى را نشان مىدهد. اين جرزها در خانههاى شيراز و اصفهان از آجر و در خانههاى يزد از سيمگل با لبههاى گچى است. بين جرزها نماى خارجى اتاقها، راهروها، ايوانها و ديگر فضاها قرار مىگيرد. اين پوسته افزون بر تأثير گرفتن از ابعاد اتاق تحت تأثير نوع پوشش اتاق نيز قرار دارند. در شيراز اتاقهاى طبقه همكف و بالاى آن تيرپوش مىشود و خطوط افقى نما در تراز پوشش نمايان است. در يزد و اصفهان از پوششهاى تاقى در اتاقهاى كوچك و بزرگ بهره گرفته مىشود. اگر تاقها بر روى تويزههاى باربر اجرا شده باشند، خط منحنى آن در نما ديده مىشود. اگر از تاقهاى آهنگ خيلى خفته استفاده كنند، در بين جرزها و خط افقى يا منحنى، حفرههاى خالى بهوجود مىآيد كه از راهرو يا ايوان ديده مىشود.
ارسى، در و پنجره، تابشبند، خركپوش (قوسهاى تزيينى)، گلجام و قاب افقى اجزاى اصلى نماى اتاقها را شكل مىدهد. بين در و پنجرههاى چوبى تابشبندهاى عمودى جاى مىگيرد و اگر شكل اصيل خود را حفظ كرده باشد، تابشبند افقى روى آن قرار مىگيرد. گلجامها بالاى تابشبند افقى در راستاى در و پنجره هستند. در خانههاى يزدى بالاى گلجامها با قوسهاى تزيينى بهنام خرك پوش آراسته مىشود، اما در شيراز قاب آجرى دور آن را مىگيرد (رجوع کنید به معماريان، 1386ش ب، ص 348ـ 349). ارسيهاى چوبى به همراه جرزهاى آجرى، كاهگلى و سيمگل تركيبى هماهنگ و زيبا را شكل مىدهند (رجوع کنید به پنجره*).
ايوانها، تالارها و ايوانچهها، فاقد پوسته خارجى رو به حياط هستند. نماى اين اندامها با سطوح پُر جرزها و سطوح خالى فضاها تعريف مىشوند. گاهى در جلوى تالارهاى خانههاى شيراز و اصفهان ستونهاى سنگى و چوبى قرار مىگيرد. تالارهاى بزرگ شايد يكى از ملاكهاى تمكن مالى و اجتماعى صاحبخانه بوده است.
خط افقى لبه بام پاياندهنده نماست. اين خطوط در سادهترين نوع آن با بيرون زدن آجرهاى افقى بهوجود مىآيد. تركيب شرفه/ شرفى (يا رُخبام) يا آجرهاى منحنى و آجرهاى هِرِه در خانههاى يزدى ديده مىشود. در شيراز و اصفهان شيرْسَرهاى چوبى قسمت بالاى نما را مىبندند. تركيب اجزاى نما در خانههاى با حياط مركزى در هر شهر و آبادى شكل خاص خود را دارد. نماى خانه شيرازى تركيبى از سنگ، آجر و چوب، و نماى خانه اصفهانى سنگ، كاهگل و چوب و خانه يزدى سيمگل و چوب است.
در بوشهر اگرچه خانهها حياط مركزى دارند، تركيب اجزاى خانه با مناطق مركزى ايران متفاوت است. تعداد زيادى بازشوهاى چوبى در بدنههاى گچىنما جاى مىگيرند. بازشوهاى چوبى در طبقات بالا بيشترند و در تابستانهاى گرم كاركرد بادگير را دارند. يكى از اجزاى مهم خاص بوشهر شناشيلهاى چوبى است (رجوع کنید به همان، ص100).
در خانههاى بدون حياط مركزى اجزاى نما در كوچه و خيابان نمايان مىشوند. خانههاى ابيانه و ماسوله چنين نمايى دارند. در نوع رايج آن نماى اصلى خانهها ــكه دو تا سه طبقهاندــ در طبقه همكف سطحى پر دارند كه درِ ورودى يا درهاى انبار و اصطبل بر آن قرار مىگيرد. سطح طبقه بالا با در و پنجره، شبكههاى چوبى و پيشگاه يا تالارِ پيش تعريف مىشود. فضاى طبقات اجزاى نما را نيز تحتتأثير قرار مىدهد. اگر در طبقه بالا اتاق بزرگ جاى بگيرد سه در و پنجره دارد و اگر اتاق كوچكتر باشد يك در و پنجره دارد. تركيب اين عناصر و رنگِ نما به معمارى شهر و آبادى ويژگى منحصر به فردى مىبخشد چنانكه در ماسوله رنگ زردِ نما (رجوع کنید به غضبانپور، ص 75، تصوير) و در و پنجرهها و شبكههاى چوبى و تالار پيشها معمارى آن را از ابيانه ــكه با رنگ سرخ و تركيب در و پنجرههاى چوبى است ــ متمايز مىكند.
گونهشناسى خانههاى ايرانى. ارائه گونهشناسى مشترك براى همه خانههاى ايرانى، كارى دشوار است. يكى از ويژگيهاى معمارى ايرانى تنوع در گونهها و اندامها و اجزاى معمارى آنهاست كه نشاندهنده ذوق و نبوغ معماران ايرانى است. گونهشناسى خانههاى ايرانى براساس استقرار و عدم استقرار، پاسخگويى اقليمى، نوع شكل نقشه يا نوع كاركرد است، اما هر كدام از اين دستهبنديها محاسن و مشكلات خاص خود را دارد. در گونهشناسىِ ديگر، خانهها را براساس سازماندهى فضاها در يك شكل متراكم هندسى يا پيرامون فضاى نيمهباز مانند حياط در نظر مىگيرند. در نوع نخست يا برونگرا، رابطه بيرون و درون و درون و بيرون رابطه مستقيم بدون فضاى واسط است. فضاهاى خانه با اجزاى آن مانند در و پنجره با محيط بيرون رابطه مستقيم برقرار مىكنند.
يكى از ماندگارترين و سادهترين نوع خانهها، سياهچادرهاى عشاير است كه با صاحبان خود در حركت است. سياهچادرها با ساختمانى ساده پاسخگوى همه نيازهاى سكونتى عشاير است. هرگوشه از اين فضاى كوچك به كارى اختصاص دارد و بخشى از زندگى عشاير است. در نوعى از سياهچادرها كه در منطقه ايلام شناسايى شده، سياهچادرى به نام «ديوخان» به مهمانان اختصاص دارد. آلاچيقها ساختارى پيچيدهتر دارند. نقشه آنها مدور است. تختههاى نمد بر روى شبكههاى چوبى منظم جاى مىگيرد و در وسط آن اجاق قرار دارد. در آلاچيق بخش زنان، مردان، مهمانان و افراد خاص وجود دارد. اين نمونهها سادهترين گونههاى خانههاى برونگرا محسوب مىشوند. آنها به واسطه در يا گوشهاى از چادر با طبيعت اطراف ارتباط ديدارى دارند. خانههاى برونگراى استقرار يافته در شهرها و روستاها، شكل ديگرى از سياهچادرهاست. در مناطق روستايى گيلان و مازندران كلبههاى ساده با تنها يك اتاق و ايوان در كنار مزارع واقع شدهاند كه خانوادههاى كوچك در آنها زندگى مىكنند. خانههاى روستايى گيلان و بخشهايى از مازندران نيز شكلى مشابه دارند كه در آنها دو تا چند اتاق در كنار هم و ايوانى با ستونهاى چوبى در جلوى آن جاى مىگيرد. اين خانهها تا دو طبقه گسترش مىيابند. ويژگى مهم اين خانهها كاربرد اجزاى چوبى و پوششهاى شيبدار و تنوع آنهاست (رجوع کنید به معماريان، 1386ش الف، ص 205).
در ماسوله خانهها بر روى سطح شيبدار تند قرار گرفتهاند. هر خانه به شكل مكعب مستطيلى است كه فضاهاى گوناگون در آن جاى مىگيرد. نماى بيرونى خانه نيز با در و پنجرهها در معرض ديد است. در و پنجرههاى چوبى طبقات بالا رو به منظره زيباى جنگل باز مىشوند. بيشتر خانههاى ابيانه نيز به درختزارها و كوه ديد دارند. در نوع رايج آنها در و پنجرهها و پيشگاه (بالكن) در نماى خانه و رو به كوچه ديده مىشود. گاهى حضور زنى كه در پيشگاه نشسته و در حال بافتن پارچه است نشان از برونگرايى خانه و ارتباط مستقيم آن با بيرون دارد.
خانههاى حياط دار به خصوص با حياط مركزى گونهاى رايج از خانههاى ايرانى است كه در بيشتر مناطق ايران از تبريز تا خراسان و ناحيه مركزى و حاشيه آن تا جنوب و سواحل خليجفارس با تركيبهاى مختلف ديده مىشود. نوع شاخص گونه حياط مركزى در مناطق مركزى چون يزد، اصفهان، كاشان، كرمان و شيراز ساخته مىشود. حصار يا ديوار بيرونى خانه، حياط مركزى را كاملا از فضاى بيرون شهرى جدا مىكند و فقط درِ ورودى فصل مشترك اينگونه است. سازماندهى فضاهاى فصلى دور تا دور حياط يكى ديگر از ويژگيهاى اين خانههاست (رجوع کنید به هردگ، ص 42ـ44؛ معماريان، 1386ش ب، ص 161، 285ـ286). اين نوع محوربندى تحت تأثير عوامل مختلف به خصوص اقليم است. در شهر يزد شرايط سخت اقليمى در تابستان و زمستان موجب كاربرد بيشتر محور حدودآ شمالى ـ جنوبى شده است. در صورتىكه در شهر شيراز ــكه هوايى گرم و تا حدى معتدلتر داردــ آرايش فضاهاى اصلى در محور شرقى ـ غربى ديده مىشود. خانه زينتالملك و محتشم (يا زكىخان)، در شيراز، نمونههايى از آن است.
يكى از گونههاى رايج، خانهاى با چهارصفه يا ايوان است كه دو محور عمود بر هم را مىسازند و چهار اتاق كه در كنار هر صفه قرار مىگيرد. خانههاى چهار صفهاى در يزد، زواره، اطراف كاشان و ابيانه ساخته شدهاند. صفهها پيرامون يك حياط كوچك سازماندهى يا دور فضاى بستهاى به نام ميانخانه ساخته مىشوند. اين فضا داراى پوششى از نوع كلنبوست و گاهى روى يك چهار تاق قرار مىگيرد تا از چهارسو جريان هوا را به داخل بكشد. در خانههاى چهارصفه با ميانخانه، در حقيقت دو حياط وجود دارد. حياطى متشكل از چهار صفه و ميانخانه، كه در فصل سرما و گرما از آن استفاده مىكنند و حياط ديگرى كه در يك سوى خانه قرار مىگيرد و صفهاى به نام صُفّه باغچه به آن باز مىشود (معماريان، 1386ش ب، ص 392).
خانههاى حاشيه خليجفارس اگرچه داراى حياط مركزى است، سازماندهى فضاهاى دور آن با خانههاى مناطق مركزى متفاوت است. در خانههاى بوشهر با حياط مركزى، فضاها در طبقات بالا گسترش مىيابند. عمق زيرزمين نسبت به كف حياط كم است و فضاهاى طبقه همكف براى زمستاننشينى و فضاهاى طبقه اول براى تابستاننشينى است. اين فضاها تعداد زيادى بازشو دارد كه هم به درون حياط هم به كوچهها باز مىشوند. با بازكردن در و پنجرهها اتاقها به بادگير تبديل مىشوند. به سبب اين ويژگى خانههاى بوشهرى دو نما دارند، يكى در درون حياط و ديگرى رو به سوى كوچه. گاهى شناشيلهاى چوبى در جلوى اين بازشوها قرار مىگيرد. خانههاى بندر لنگه، كنگ و لافت، يك طبقه و شاخصه اصلى آن وجود يك تا چند بادگير بزرگ بر روى اتاقهاى خانه است. در حياط مركزى درختان سرسبز ديده مىشود و در جلوى اتاقها طارمى يا ايوان جاى مىگيرد (همان، ص 80، 83).
امروزه سازمان ميراث فرهنگى، صنايع دستى و گردشگرى صدها نمونه از خانههاى تاريخى با ويژگيهاى متنوع معمارى را در مناطق مختلف ايران مرمت و حفاظت كرده است، از جمله خانه طاق بلندها در يزد از قرن هشتم (معماريان، 1386ب، ص 24)، خانه حسين اسمعى در لاهيجان، خانه پدرام در ماسوله و شفيعى در ابيانه (همو، 1386الف، ص 157، 254، 377). از ديگر خانههاى تاريخى ايران، از اين خانهها بايد نام برد: خانه بهنام و مشروطه در تبريز؛ بروجرديها، طباطبايى و عباسيان در كاشان؛ امام جمعه، قوامالسلطنه و وثوقالدوله در تهران؛ تفتى و توكلى در مشهد، كمالالملك در نيشابور و كيان در سبزوار؛ آقامير در دزفول و قزلباش در اهواز؛ ذوالفقارى در زنجان؛ امينىها در قزوين؛ امام خمينى و آيتاللّه حائرى در قم؛ خسروآباد و آصف در سنندج؛ امرالهى در كرمان؛ خديوى در كرمانشاه؛ كبير در گرگان و خانه حسن رحمت سميعى در رشت (رجوع کنید به خانههاى تاريخى، ص 26ـ27، 38ـ39، 64، 94، 96، 129، 136، 139، 162، 171، 179، 185، 189، 240، 249، 258ـ260، 268، 281، 287، 291).
منابع : (1) علاوه بر مشاهدات شخصى مؤلفان؛ (2) آثار خانه در ايران: از نوسنگى تا ساسانى، به روايت گنجينه خاك، ]مؤلفان[ بهمن اديبزاده و ديگران، تهران: وزارت مسكن و شهرسازى، شركت عمران و بهسازى شهرى ايران، 1384ش؛ (3) ابنحوقل؛ (4) محمدكريم پيرنيا، آشنايى با معمارى اسلامى ايران : ساختمانهاى درون شهرى و برونشهرى، تدوين غلامحسين معماريان، تهران 1371ش؛ (5) همو، سبكشناسى معمارى ايرانى، تدوين غلامحسين معماريان، تهران 1380ش؛ (6) جعفربن محمد جعفرى، تاريخ يزد، چاپ ايرج افشار، تهران 1343ش؛ (7) خانههاى تاريخى، تأليف و تدوين كاظم ملازاده و مريم محمدى، تهران: سوره مهر، 1386ش؛ (8) ليلا ذاكر عاملى و عيسى اسفنجارى كنارى، «خانههاى مظفرى ميبد»، در ميبد شهرى كه هست: مجموعه پژوهشهاى تاريخ معمارى و شهرسازى، به كوشش عيسى اسفنجارى كنارى، تهران: سازمان ميراث فرهنگى و گردشگرى، 1385ش؛ (9) مصطفى ربوبى و فرنكيس رحيميه، «شوادان، شبستان»، اثر، ش 2ـ4 (1359ش)؛ (10) كاظم عرب، «خانههاى قاجارى قم»، در مجموعه مقالات سومين كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران: 25ـ30 فروردين ماه 1385، ارگ بم ـ كرمان، به كوشش باقر آيتاللّهزاده شيرازى، ج 2، تهران: سازمان ميراث فرهنگى و گردشگرى، 1384ش؛ (11) جاسم غضبانپور، خانه ايرانى، تهران 1375ش؛ (12) محمدرضا قزلباش و فرهاد ابوضياء، الفباى كالبد خانه سنتى يزد، تهران 1364ش؛ (13) محمديوسف كيانى، «شهرجرجان»، در نظرى اجمالى به شهرنشينى و شهرسازى در ايران، به كوشش محمديوسف كيانى، تهران 1365ش؛ (14) غلامحسين معماريان، آشنايى با معمارى مسكونى ايرانى: گونهشناسى برونگرا، تهران 1386شالف؛ (15) همو، آشنايى با معمارى مسكونى ايرانى: گونهشناسى درونگرا، تهران 1386شب؛ (16) همو، سيرى در مبانى نظرى معمارى، تهران 1387ش؛ (17) مقدسى؛ (18) صادق ملك شهميرزادى، «بررسى طبقه اجتماعى در دوران استقرار در روستا براساس روش تدفين در زاغه»، مجله باستانشناسى و تاريخ، سال 2، ش 2 (بهار و تابستان 1367)؛ (19) ناصرخسرو، سفرنامه حكيم ناصرخسرو قباديانى مروزى، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1363ش؛ (20) پرويز ورجاوند، «خانه زكىخان: بنائى زيبا از سبك معمارى دوران زنديه در شيراز»، بررسيهاى تاريخى، سال 9، ش 2 (خرداد ـ تير 1353)؛ (21) كلاوس هردگ، ساختار شكل در معمارى اسلامى ايران و تركستان، ترجمه محمد تقىزادهمطلق، تهران 1376ش؛ (22) Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient , ed. L. Langles, Paris 1811.
/ غلامحسين معماريان، آرزو صدوقى، آسيه