ج) رفتارهای جشنی. تقریباً همه رفتارهای جشنی تجربه شده در زمینه عمومی سنن كهن انسانی، در عین همراهی با دگرگونیهای كاهشی و افزایشی بنا بر سنّت اسلامی، در میان مسلمانان رایج بوده است و حتی بهرغم نهی و تحذیرهای دینی، پارهای رفتارهای غیرمجاز هم گاهی در جشنهای مسلمانان بروز میكرده است (برای نمونه: در دوره عباسی رجوع کنید به احسن، ص 350؛ مصر رجوع کنید به لین، ص 353، 500 - 501؛ در مراكش رجوع کنید به موقت، ج 2، ص 85، 88 - 91؛ برای برخی رفتارهای غیراخلاقی در عرسهای سالار مسعود غازی در هند كه یك بار منجر به لغو این جشن در دوره سكندر لودی ( حك : 894 -923 ) شد رجوع کنید به د. اسلام ، ذیل " Gh azi Miyan"؛ در جشنهای عوام شیعه در تهران دوره قاجاری رجوع کنید به شهریباف، ج 3، ص 11ـ25، 305ـ 307، 362ـ363؛ برای نمونهای از برخورد بازدارنده حاكمان متشرع مسلمان با این رفتارها رجوع کنید به مقریزی، ج 1، ص 68ـ69، 266؛ ابنایاس، 1402ـ1404، ج 1، قسم 2، ص 363، 365). ولی واقعیت این است كه به سبب تفاوت نگرش مدرسهای اسلام به جشن، كه تا حد زیادی از جنبه تفریح و سرگرمی و خوشگذرانی آن به نفعِ جنبههای عبادی كاسته است، به نسبت، رفتارهای جشنی نامشروع یا غیراخلاقی در جهان اسلام از ادیان و فرهنگهای دیگر كمتر است و بنا بر تعالیم اسلامی، اعیاد و جشنها، صرفاً فرصتی برای تشدید لذات دنیوی نیستند بلكه در عین حال فرصتی برای افزایش اعمال صالح و نیز رفتارهای انساندوستانهاند كه امكان شادی و برخورداری از نعمتهای دنیوی را برای گروه بیشتری از مردم فراهم سازد. بنابراین آموزهها، مسلمانان در جریان جشنها حق ندارند به بهانه حضور در موقعیتی متفاوت، هیچیك از موازین و دستورهای شرعی یا اخلاقی را زیر پا نهند و به اسراف و هدر دادن اموال و رفتارهای مغایر شئون انسانی دست بزنند. به طور كلی آن دسته از عالمان دینی كه با نفس جشن گرفتن و شادی مردم مخالفتی نداشته و رفتارهای مباح را در این جشنها تجویز كردهاند همواره نسبت به خروج از مرزهای اباحتْ هشدار و مسلمانان را به سنّت پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهو سلم توجه دادهاند كه رفتارهای جشنی شخص ایشان نمونه عالی رویارویی یك مسلمان یا اصولاً یك انسان با پدیدار دوسویه مادّی و معنوی/ دنیوی و دینی جشن و به دور از هرگونه افراط و تفریط بود (برای تفصیل رجوع کنید به عاملی، 1378 ش، ص 31ـ32؛ كاكرزای، ص 9ـ10، 48ـ49؛ طویل، ص 1151؛ عبدالمنصف محمود عبدالفتاح، 1419، ص 1865؛ نیز رجوع کنید به حدیث معروفی از امام علی علیهالسلام: كلُّ یوْمٍ لایعصی اللّهُ فیه فَهُوَ عیدٌ» ( نهجالبلاغه ، حكمت 428). شایان ذكر است این كه در ایام جشنها به طور كلی قواعد و مقررات جاری و عمومی تغییر كند و نوعی بینظمی و آشوب و شكستن تابوها به صورت موقت روی دهد ــ چنانكه از نگاه مردمشناسان، این امر یكی از اصلیترین ویژگیهای مقوم پدیدار جشن است ( رجوع کنید به روحالامینی، ص 9ـ13) ــ در جشنهای جهان اسلام، یك اصل نبوده و در تعالیم اسلامی هیچ ممنوعیت دینی را نمیتوان در ایام جشن موقتاً نادیده گرفت ( رجوع کنید به كاكرزای، ص 57 - 60). با این حال، به واسطه اقتباساتی كه مسلمانان از ملل دیگر داشتهاند یا در تداوم سنّتهای پیش از اسلامی اقوامی كه مسلمان شدند و یا در فرقههایی كه از راست كیشی اسلامی به نسبت فاصله گرفتهاند، پارهای رفتارهای تابوشكنانه ــ كه عمدتاً بیشتر جنبه عرفی داشتهاند تا دینی قابل ذكرند؛ مثلاً: رسم انتخاب كوسه یا میرنوروزی و بهطور كلی انتخاب حاكم چند روزه و باژگونهكار، آبپاشی، كتككاری و شوخیهای گاه بیپروای مردم با یكدیگر و با مأموران حكومت و حتی اشخاص محترم و عالیرتبه و باجگیری و امثال اینها ( رجوع کنید به طبری، سلسله 3، ص 2144؛ ابنایاس، 1402ـ1404، ج 1، قسم 2، ص 363ـ 365؛ نیز رجوع کنید به متز، ج 2، ص 465ـ466؛ احسن، ص350؛ ماسه، ج 1، ص 254).
1. تعطیلی. انجام حجم انبوهی از رفتارهای جشنی، فرصتی میطلبد كه در آن از كارهای معمول روزانه دست بكشند و به اعمال ویژه جشنها بپردازند. در بسیاری از جشنها این فرصت به صورت تعطیلی عمومی و رسمی، یا در جشنهای كوچك خانوادگی و محلی به صورت تعطیلیهای غیررسمی فراهم میشود. غیر از تعطیلی هفتگی در روز جمعه، در تمام سرزمینهای اسلامی، برای اعیاد بزرگ فطر و قربان چند روز تعطیلی در نظر گرفتهاند. مبعث، میلاد پیامبر صلیاللّه علیهوآلهوسلم، علی علیهالسلام، فاطمه سلاماللّهعلیها، نیمه شعبان، غدیرخم و روزهای ملی كشورهای مختلف در بیشتر كشورها به مدت یك روز رسماً تعطیلاند. گاه مدتِ تعطیلات برای گروههای مختلف مردم، متفاوت است مثلاً دانشآموزان و دانشجویان به طور معمول بیش از دیگران در ایام اعیاد در تعطیلی بهسر میبرند. برای نمونه در ایران با آن كه مدت تعطیلات رسمی نوروز، پنج روز است نهادهای آموزشی دولتی از چند روز مانده به عید تا روز چهاردهم فروردین در تعطیلی بهسر میبرند (برای نمونهای دیگر: تعطیلات مسجد و مدرسه قَرَویین در مراكش در ایام اعیاد بزرگ اسلامی یا عید سلطانالطّلبه رجوع کنید به د. اسلام، ذیل "Al-Karawiyyin (Masdgid).II"؛ قس گزارش تازی از تعطیلات جشنی این مدرسه: ج 1، ص 134، ج 2، ص 436ـ437). جشنهای خانوادگی نیز بر اساس طول معمول آنها موجب میشوند تا زندگی و كار حاضران در جشن از حالت معمول خود خارج و یكسره وقف رفتارهای جشنی یا تدارك آنها شود، البته طول جشنهای خانوادگی همواره به طور مستقیم تابع امكانات و وضع مالی برگزاركنندگان آن بوده است مثلاً جشن ختنه، گاه از یك روز تا یك هفته ( رجوع کنید به خاطر، ج 1، ص 332؛ ماسه، ج 1، ص 56) و حتی گاه تا پنجاه روز(مثلاً جشن ختنه محمد سوم عثمانی در كودكیاش در 990 رجوع کنید به د. اسلام، ذیل Mawakib.4"") ادامه مییافت. مدت جشن عروسی نیز از یك روز تا یك هفته، دو هفته، چهل روز و حتی سه ماه گزارش شده است ( رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص 112، 120؛ خاطر، ج 1، ص 266ـ267؛ د. اسلام ، همانجا). ایام تعطیلات رسمی، به مناسبت جشن، در كشورهای مختلف ثابت نیست و با تغییرات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، دچار تغییر میشود.
2. رفتارهای جشنی برای اعلان آغاز وضعیت جشنی. دستهای از رفتارها نشان میدادهاند كه در شهر، ناحیه یا خانوادهای، جشنی در حال برگزاری است. از مقدمات مهم جشنها، آذینبندی خیابانها و كوچهها و بازارها، مساجد، ساختمانها و سردرخانهها و تزئین آنها بهویژه با شاخ و برگ درختان و انواع چراغها و برافروختن شمعها و مشعلها بود كه با آتشبازیهای شبانه همراه میشد (برای چند نمونه از انبوه گزارشهایی كه در این باره وجود دارد رجوع کنید به در ماه رمضان و عید فطر: مقدسی، ص100؛ احسن، ص 342 و ارجاعات آن؛ در جشن تولد رجوع کنید به همان، ص 353؛ در عروسی رجوع کنید به عُتْبی، ص 234؛ ماسه، ج 1، ص 79، 100؛ در شب برات رجوع کنید به صاعدی شیرازی، ص 273ـ 282؛ در بازگشت از حج رجوع کنید به لین، ص 438؛ در ختنه رجوع کنید به د. اسلام، ذیل "Donanma" ؛ در مولد پیامبر صلیاللّهعلیهو آلهوسلم و موالید دیگر رجوع کنید به لین، ص 443ـ444، 457ـ458؛ برای برافروختن شمعها و مشعلها و چراغانی رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص83 - 84، 284ـ285؛ شهریباف، ج2، ص229ـ232؛ فلسفی، ج 2، ص 285ـ292 و ارجاعات آن؛ خاطر، ج 1، ص 182ـ 183؛ بیكر، ص 165ـ166؛ لین، ص 458ـ459، 504-505؛ برای اهمیت آتشبازی رجوع کنید به احسن، ص 349، 351ـ 352 و ارجاعات آن؛ ماسه، ج 1، ص 232؛ بهویژه برای كودكان رجوع کنید به خاطر، ج 1، ص 186؛ نیز رجوع کنید به چراغانی * ؛ آتشبازی * ؛ شمع * ؛ برای هشدار فقها در پرهیز از اسراف در این زمینه رجوع کنید به كاكرزای، ص 117). از زمان رواج سلاحهای گرم، برای اعلان جشن از جمله در تحویل سال نو یا جشن تولد یا عروسی، شلیك توپ یا تیرهای هوایی با تفنگ نیز مرسوم شده است (ماسه، ج 1، ص 272ـ273 و ص 272، پانویس 3؛ خاطر، ج 1، ص 272، 313ـ314؛ تكریتی، 1980، ص 40).
3. رفتارهای جشنی مربوط به ورود به موقعیت جشنی. بر خلاف رفتارهای پیش گفته كه مبنای دینی نداشت، مجموعهای از رفتارها شامل غسل، شستشو و نظافت، اصلاح سر و صورت و آراستگی تن، استفاده از بوهای خوش و پوشیدن لباسهای نو یا دست كم تمیز برای ورود به موقعیتهای زمانی و مكانی جشنها در سنّت اسلامی مورد تأكید یا تأیید بوده و بهویژه از مبنایی در سنّت نبوی نیز برخوردار است (برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی، ج 7، ص 395ـ396؛ ابنحَجَر عسقلانی، ج 2، ص 298، 351؛ ابنقَیم جوزیه، ج 1، ص 441؛ نیز رجوع کنید به كاكرزای، ص 11ـ14؛ علی محمد سلام، ص84-89 و ارجاعات آن). در دوران قدیم كه مردم عادی كمتر به اصلاح سروصورت میپرداختند، رفتن به سلمانی برای ایام عید اهمیتی ویژه مییافت ( رجوع کنید به شهریباف، ج 2، ص 119) و این دكانها نیز همچون حمامها ( رجوع کنید به طعمه، ص 267ـ 268) در شبهای عید با ازدحام جمعیت مواجه میشدند. گاه نیز این غسل عیدانه به صورت شنا و آبتنی دستجمعی در رودها (مثلاً در عیدهای فطر و قربان در دجله رجوع کنید به تكریتی، 1986، ص 144) انجام میشد. در مناسبتهای جشنی خانوادگی مثل عروسی، قُرُق كردن حمام برای داماد یا عروس و برگزاری جشن و شادی در آن مرسوم بود ( رجوع کنید به طعمه، ص 378؛ نیز رجوع کنید به حمام*). اهمیت تهیه لباس نو در همه اعیاد و در همه كشورها به یك اندازه نبود ( رجوع کنید به لین، ص 487). مثلاً در جشن نوروز در ایران لزوم تهیه لباس نو در حدی بود كه مردم این عید را به كنایه عید رخت نو نیز مینامیدند و معتقد بودند «رخت بعد از عید برای گَلِ منار خوب است» (ماسه، ج 1، ص 252) و با كهنه قَبا، عید صفایی نداشت (اشرفالدین حسینی، ج 1، ص 47ـ 48؛ ماسه، همانجا؛ نیز رجوع کنید به روحالامینی، ص 57 59). از آنجا كه تغییر در لباس، آشكارترین جلوهای بود كه ورود افراد را به موقعیت جشنی نشان میداد معمولاً از اقدام بدان چارهای نبود و لازم بود كه مردان سرپرست خانواده حتی در صورت عدم تمكن مالی، در ایام عید دستكم یك جفت كفش یا جوراب نو را برای زن و فرزند خود تهیه كنند (رجوع کنید به لین، ص 479). علاوه بر جشن عروسی كه لباس مخصوص به خود داشته است (برای نمونه رجوع کنید به عدنانی، ص 126ـ129؛ نیز رجوع کنید به عروسی * ) گاه در مواردی، پوشیدن بعضی لباسها برای برخی اعیاد به صورت سنّت در آمده است (برای نمونه، كلاه/ طرابوش مخصوصی كه بغدادیان در نوروز بر سر میگذاشتند رجوع کنید به تكریتی، 1980، ص 42). امروزه گاه در جشنها مردم لباسهای عادی خود را كه معمولاً بر طبق اسلوبهای پوشاك غربی است به كنار نهاده، به پوشاك سنّتی و محلی خود ملبّس میشوند (برای نمونه رجوع کنید به اسپنسر، ص 214). نگه داشتن لباسهای عروسی و دامادی و پوشیدن گاهگاهِ آنها در اعیاد دیگر نیز در میان اقوام مسلمان رایج بوده است (برای نمونه رجوع کنید به خاطر، ج 1، ص 268).
4. اعمال عبادی. تشدید مجموعهای از اعمال عبادی همچون نمازگزاردن، قرائت قرآن و ادعیه و كتابهای حاوی مدایح پیامبر، فضائل امامان و صحابه و شنیدن این مطالب از واعظان در مجالس و گوش سپردن به خطبههای خلفا و علمای دین، دادن صدقات و زكات و دستگیری از مستمندان در ایام اعیاد، در سنّت اسلامی مورد تأكید است. در برخی جشنها همچون فطر و قربان نمازی ویژه واجب است و در عید فطر زكاتی ویژه نیز باید پرداخت شود (برای مجموعه كاملی از توصیههای دینی در باره اعمال عبادی در اعیاد اسلامی رجوع کنید به مهریزی، كه كتابی با عنوان تقویم عبادی برای ایام و مناسبتهای سال قمری بنا بر روایات شیعی تدوین كرده؛ كاكرزای، كه مجموعهای از این توصیهها را بنا بر روایات اهل سنّت آورده است). از دیگر اعمال عبادی مرسوم در جشنها اینهاست: برگزاری مجالس شكرگزاری در اعیاد یا مناسبتهای جشنی اتفاقی (برای نمونه مراسم شكرگزاری كه شیعیان افغانستان با عنوان «خواندن عمومی» در حسینیههای خود برگزار میكنند رجوع کنید به فرهنگ، ص 314)، حضور در مكانهای مقدّس و زیارتی در ایام جشن، رفتن به گورستانها و زیارت اهل قبور و خیرات كردن انواع خوراكیها در این مكانها ( رجوع کنید به لین، ص 479ـ480؛ جمیل، ص 115؛ برای نقد و هشدارهای سنّتگرایان متعصب از زیارت قبور در اعیاد رجوع کنید به كاكرزای، ص 57). قابل ذكر است كه گروه معدودی از شیعیان افراطگر ــ بنا بر این عقیده كه گفته شده شیعیان به سبب ظلمی كه از جانب دشمنان بر امامان (علیهمالسلام) رفته تا روز ظهور قائم عید ندارند ــ حتی در ایام اعیاد دینی و مذهبی نیز در حسینیههای خود به ذكر مصائب اهل بیت میپردازند ( رجوع کنید به فرهنگ، ص 329؛ برای گزارشهایی از گرفتن روزههای مستحبی یا قضا در اعیاد به جز عیدین رجوع کنید به همان، ص 329ـ 330؛ قس تاسی، ص 75 كه از روزهگرفتن در عید قربان نیز خبر داده است؛ نیز رجوع کنید به روزه*).
5. دید و بازدید. رفتن به ملاقات یكدیگر و تبریك و تهنیت گفتن در جشنها كه گاه با حضور در منازل و گاه به صورت دستهجمعی در عیدگاهها و مساجد انجام میشد به منزله تشدید سنّت حسنه صله رحم و تقویت پیوندهای اجتماعی، یك رفتار جشنی بسیار مورد تأكید در اسلام بوده است. در اعیاد بزرگ از جمله در فطر، چون نماز عید با حضور شمار كثیری از مسلمانان برگزار میشده است، حاضران به هم شادباش گفته، یكدیگر را در آغوش گرفته، روبوسی میكرده و سپس به منازل یكدیگر میرفتهاند ( رجوع کنید به احسن، ص 342). در این رفتار، مرسوم آن بود كه همیشه كوچكترها به دیدار بزرگترها بروند ولی اكنون این رابطه اجتماعی به سمت همپایگی میل كرده است ( رجوع کنید به خاطر، ج 1، ص 188). رفتن به ملاقات خلفا و سلاطین و حكام نیز با عنوان سلامِ * عید مرسوم بود و معمولاً جمعی از علما و مجتهدان، نمایندگان طبقات اصناف و پیشهوران و سایر طبقات اجتماعی و شخصیتهای كشوری و لشكری در ابتدای روز عید در این مراسم حاضر میشدند (برای نمونه در ایران: رجوع کنید به مستوفی، ج 1، ص 361ـ364؛ شهریباف، ج 2، ص 328؛ ماسه، ج 1، ص 195ـ196 و ارجاعات آن؛ در هند رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 2، ص 459). در این مراسم، خلیفه، سلطان یا حاكم خطبه * ای میخواند كه امروزه این خطبه تحت تأثیر سنّتهای صد سال اخیر غربی ( رجوع کنید به كنداین، ص 142) به صورت پیام رادیو ـ تلویزیونی حاكمان به مردم در آغاز اعیاد باقی مانده است (برای نمونه رجوع کنید به چگینی، ص 147). دید و بازدیدهای جشنها فرصتی برای رفع كدورتها و كنار گذاشتن اختلافات و آشتیكنان بود و معمولاً از این فرصت صرفنظر نمیشد ( رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص 234؛ خاطر، ج 1، ص 271؛ كلینگ، ص 72). حاكمان نیز در ایام عید، برخی مجرمان و زندانیان را عفو میكردهاند ( رجوع کنید به شلبی، ص 174).
6. تبریك عید. باوجود توصیههای علمای سنّتگرا به این كه در هنگام دید و بازدیدهای جشنها بر تبریك و تهنیتگویی به یكدیگر باید از سنّتِ صحابه پیروی كرد و عباراتی چون «تَقَبَّل َاللهُ منّا و منكم» را به كار برد (برای مجموعهای از روایات در این باره رجوع کنید به كاكرزای، ص 26ـ27؛ عاملی، 1378 ش، ص 34)، رسم تبریكگویی و عبارات ویژه آن در ادوار و مناطق مختلف، بیشتر تابعی از سنّتهای فرهنگی زمان و مكان خود بود و بنا بر نوع جشن تفاوت میكرد (برای نمونههایی از عبارات تهنیتی كه در استقبال از حاجی به كار میرفت مثل «صَلّ/ صَلُّوا لِیغْفَرَلی» و جواب آن مثل «اللّه یسامِحُك/ یسامحه» رجوع کنید به لین، ص 435، 438؛ ترجمه عربی، ص 453، 455؛ برای مجموعه مفصّلی از عبادات مورد استفاده برای تهنیتگویی در عربی رجوع کنید به ابوسعد، ص 468ـ472). در دوران جدید، رهبران سیاسی و گاه رهبران دینی كشورهای اسلامی، جشنهای غیرمسلمانان را نیز طی پیامی به رهبران سیاسی یا دینی آنان تبریك میگویند و در این مورد حتی حاكمان وهابی سنّتگرای عربستان سعودی نیز مستثنا نیستند ( رجوع کنید به عاملی، 1378 ش، ص 163ـ 165).
سنّت تبریك و تهنیتگویی از اوایل دوره عباسی در جهان اسلام به تولید نوع جدیدی از شعر و نثر انجامید كه در كتابهای تَهانی و تُحَف و هدایای ادبی گرد آمده است و معمولاً شعرا و ادبا این تبریكهای نغز را برای خلفا مینگاشتند (جاحظ، 1969، ص 218ـ226؛ ابنندیم، ص 148، 152؛ محمدی ملایری، ص 136؛ صدیقی، ص 98ـ99). مهمترین گونه این تبریكهای ادبی، قصایدی بود كه بر اساس اختصاص نسیبِ آن به هر جشنی، نامی مخصوص مییافت: عیدیه/ نوروزیه/ بایرامیه برای قصیده تبریك نوروز، رمضانیه برای رمضان و فطر، جلوسیه برای بر تخت نشستن حاكمان و سوریه برای ختنه و عروسی ( رجوع کنید به د. اسلام ، ذیل "Kasida.3"). با آنكه كارت تبریك ریشه در سنّتهای صدر اسلام ندارد (كاكرزای، ص 119) به گمان احسن (ص 351) ظاهراً استفاده از كارت تبریك (المكاتبه فی التهانی) برای نخستین بار در یك جشن مهرگان میان مسلمانان صورت گرفته و احتمالاً احمدبن یوسف نامی در عصر مأمون عباسی (حك : 198ـ201) این رسم را رایج ساخت (حسنبن عبداللّه عسكری، ج 1، ص 95). مردم این كارتها را در خانه مینوشتند و با بوهای خوش میآغشتند و برای دوستان و آشنایان میفرستادند ( رجوع کنید به احسن، ص 351). در دوران جدید با رواج كارتهای تبریك چاپی با طرحها و رنگهای گوناگون و كم شدن فرصت دید و بازدید، فرستادن این كارتها رونق بیشتری یافته است (روحالامینی، ص 68ـ69 و ص 68، پانویس 4، از كارت تبریكی چاپی به خط حسن زرینقلم به سال 1284 ش یاد كرده است).
7. هدیه و عیدی و نثار و شاباش. مردم در دوره خلفای راشدین در نوروز به خلفا و امرا و وُلاه هدیه میدادند چنانكه هدیه و حلوادادن به علی علیهالسلام كه در باره آن فرمود: «نَیرِزونا كُلَّ یومٍ» معروف است (جاحظ، 1969، ص 215؛ ابنبابویه، ج 3، ص300؛ حرّعاملی، ج 17، ص 288)، ولی امویان و ظاهراً حجاجبن یوسف ثقفی به آن جنبه مالیاتی اجباری دادند كه در نوروز و مهرگان گرفته میشد. عمربن عبدالعزیز (حك : 99ـ101) این رسم را برانداخت ولی یزید دوم (حك : 101ـ105) بار دیگر آن را معمول ساخت (یعقوبی، ج 2، ص306؛ طبری، سلسله 2، ص1635ـ1636؛ صولی، ص 219ـ 220؛ آلوسی، ج 1، ص 387). این رسم در دوره خلفای عباسی نیز و سلاطین ایرانی معاصر آنها دنبال شد (رجوع کنید به تنوخی، ج 8 ، ص 246ـ 247؛ جاحظ، 1332، ص 148ـ149) و وزیران، مقامات عالی، توانگران، شاعران و طبقات مختلف مردم، هركس بنا بر رتبه و مكنتِ خود، عطر، جواهر، مروارید، لباس، فرش، كنیز، گل، میوه یا قصیدهای به خلیفه یا سلطان هدیه میكرد ( رجوع کنید به همانجاها؛ ابنزبیر، ص20، 38، 60؛ بیهقی، ص 704ـ 705، 815؛ نیز رجوع کنید به احسن، ص 348ـ349 و ارجاعات آن). در جشنهای یاد شده و اعیاد مهم دینی، هدیه دادن به صورت منظم و در جشنهای دیگر به صورت موردی و نامنظم صورت میگرفت ( رجوع کنید به احسن، ص 354؛ د. اسلام ، ذیل "Dariba.6.b"). این رسم تا اواخر دوره قاجاریه در ایران ادامه داشت (برای نمونههایی در ایران رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص 196؛ روحالامینی، ص 65ـ66 و ارجاعات آن).
مردم در مناسبتهای مختلف جشنی با یكدیگر نیز به تبادل هدیه میپرداختند (احسن، ص 341؛ لین، ص 479). تبادل هدایا در جشنهای خانوادگی بسیار متداول بوده است. برای تولد و نامگذاری كودك به مادر و قابله او و در جشن روییدن نخستین دندان كودك به دایهاش هدیه میدادند. میان خانوادههای عروس و داماد در مراحل عروسی یا در ایام اعیاد مختلف در طول مدت نامزدی هدایای بسیاری رد و بدل میشد و مدعوین جشن عروسی نیز به زوج جوان هدیه میدادند ( رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص 45، 60، 92، 96، 109ـ110؛ وكیلیان، ج 1، ص 166ـ171؛ دیوهجی، ص 62؛ خاطر، ج 1، ص 314ـ315؛ جمیل، ص 34؛ برای نمونهای ظاهراً منحصر به فرد از هدیه دادن عروس و داماد به همه مهمانان حاضر در جشن در برونئی ( برونی ) رجوع کنید به چگینی، ص140؛ برای هدایا یا سوغاتی كه حجاج به مهمانان استقبالكننده خود میدادند یا از آنان دریافت میكردند رجوع کنید به لین، ص 437ـ 438؛ جمیل، ص 124). معمولاً در برابر هدیههای عید كه عطایی از جانب همپایگان به یكدیگر یا از جانب فرودستان به فرادستان است، عیدی بخششی به شمار میرود كه رئیس خانواده یا خاندان یا افراد سالمندتر به جوانترها، زنان و كودكان و در محیط كار، رؤسا به زیردستان و كاركنان و در سطحی كلانتر، حاكمان مملكت به رعایا و در حال حاضر دولتها به مستخدمان خود میدهند (روحالامینی، ص 67ـ 68؛ خاطر، ج 1، ص 186ـ187). عیدی را گاه میستاندهاند ( رجوع کنید به وكیلیان، ج 1، ص 51) بهویژه صاحبان مشاغل و بیشتر ارباب خدمات اجتماعی چون سلمانیها و حمامیها به طور مستقیم یا به بهانه افزودن خدمات بسیار مختصری به خدمت معمول، از مشتریان خود در آستانه اعیاد، عیدی میستاندند (برای نمونه رجوع کنید به طعمه، ص 377؛ برای نمونهای از عیدی ستاندن لودگان و بازیگران درباری رجوع کنید به مستوفی، ج 1، ص360). نثار كردن و پاشیدن دُر و مروارید و مسكوكات مختلف كه گاه اختصاصاً برای نثار و شاباش ضرب میشدند ( رجوع کنید به د. اسلام ، ذیل "Marasim.5" ,"Marasim.3" ) به دست خلفا و سلاطین ( رجوع کنید به احسن، ص 344، 348، 353ـ356 و ارجاعات آن) معمول بود و در اندازههای محدودتر به صورت نثار كردن پول و نقل و نبات در جشنهای خانوادگی چون عروسی و ختنهسوران نیز انجام میشده است ( رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص 92ـ93؛ برای تفصیل رجوع کنید به نثار* ).
8 . كاروانهای جشنی. در جشنهای بزرگ بهویژه در جشنهایی كه مستلزم بیرون رفتن خلیفه یا سلطان یا اعضای خاندان آنها از قصر و حرم و طی طریق در خیابانها بود مواكب عظیمی (شبیه كارناوالهایی كه امروزه در جشنهای فرنگیان رایج است) آماده میكردند. این كار معمولاً در جشن بدرقه كاروان حكومتی عازم به حج، در استقبال از آن، در زمان حركت حاكم و خانوادهاش به سمت محل برگزاری نمازهای عیدین، یا در عروسیهای خاندانهای حكومتی انجام میشد. در این كاروانهای بزرگِ همراه با تزئینات باشكوه كه انبوهی از مردم به تماشای آنها میرفتند، غیر از صنف هنرمندان و بازیگران كه حضور فعالی داشتند، هریك از اصناف دیگر نیز با لباسها و پرچمها و وسایل مخصوص خود به اجرای نمایش میپرداختند و عروسكهای بزرگ و مضحكی را در گاریها و ارابههایی كه با اسب یا گاو كشیده میشدند، حمل میكردند و مهارت خود را در حركات آكروباتیك و عملیات شعبدهبازی و تردستی به نمایش میگذاشتند (برای تفصیل و نیز اطلاع از انواع جشنهایی كه برای آنها كاروان شادی برپا میشد رجوع کنید به احسن، ص 344 و ارجاعات آن؛ شیخلی، ص 128ـ129، 159ـ160؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، ذیل "Sinf.3" ,"Mahmal" ,"Mawakib.4"؛ برای نمونه تشریفات و مواكب مربوط به حضور سلطان در نمازهای عیدین رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 2، ص 457ـ 458؛ قلقشندی، ج 3، ص 508 512؛ مقریزی، ج 1، ص 454ـ455؛ علیبی، ج 1، ص 101؛ نیز رجوع کنید به منی سیدعلیحسن، ص 57ـ 78 كه مجموعهای پرشمار از تصاویر و نقاشیهای مواكب و اعیاد در هند دوره اسلامی را بررسی كرده است). از حضور دلقكها، مسخرگان، بوزینهبازان، خرسبازان، معركهگیران، تقلیدگران و حتی گاه عقبماندگان جسمی و مغزی برای سرگرمی، خنداندن و شادی و تفریح در جشنها بسیار استفاده میشد ( رجوع کنید به لین، ص 443ـ444؛ طعمه، ص 139؛ ماسه، ج 1، ص 248، 253ـ254 و ارجاعات آن؛ مستوفی، ج 1، ص 365؛ د. اسلام ، ذیل "Kird"؛ برای نمونههایی از این لودگان و مسخرگان در عراق رجوع کنید به طعمه، ص 425ـ426؛ برای انتقاد سنّتگرایان از دلقكبازی و شعبدهبازی در اعیاد رجوع کنید به كاكرزای، ص 122).
9. بازیها، ورزشها و مسابقات. علاوه بر بازیهای خندهآور و مفرح یاد شده، از برگزاری بازیها، ورزشها و مسابقات واقعی در جشنها نیز گزارشهای بسیار در دست است. مسابقات و زورآزماییها بیشتر در زمینههای شمشیرزنی، نیزهاندازی، تیراندازی، اسبدوانی و كشتی بود و به برندگان آنها جایزه میدادند و عدهای نیز بر سر مسابقات شرطبندی میكردند (برای نمونههایی در ایران رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص 118ـ120، 248؛ مستوفی، ج 1، ص 364؛ در لبنان رجوع کنید به خاطر، ج 1، ص 188؛ در عراق رجوع کنید به تكریتی، 1980، ص40؛ جمیل، ص 118ـ119؛ در آسیای میانه رجوع کنید به كیانی، ص 22؛ «نوروز در تركمنستان»، ص 27ـ 28؛ «نوروز در قزاقستان»، ص 46ـ47؛ در تركیه رجوع کنید به اسپنسر، ص 214ـ215؛ در میان مسلمانان چین رجوع کنید به فنگ جینیوان، ص170). امروزه جشنها فرصتی پدید میآورند تا مقاماتِ مسئول كشورهای اسلامی در حال توسعه و نوسازی، در میان آداب و رسوم سنّتی دیگر، ورزشهای سنّتی بومی/ الریاضه التراثیه را مورد حمایت دولتی قرار دهند چنانكه برای نمونه سعی میشود مسابقات شتردوانی، شترسواری و قایقرانی سنّتی در ابوظبی و دبی با حمایت كامل شیوخ ثروتمند عرب و بخش دولتی حفظ شود ( رجوع کنید به حُریز ، ص 144).
10. موسیقی، آواز و رقص. علمای اهل سنّت و از جمله ابنتَیمیه (ص 193ـ195) در این كه عید، صرفاً مختص عبادات و صدقات نیست و شاملِ تفریح و شادی نیز میشود به روایتی استناد كردهاند كه میگوید پیامبر، عتاب و انتقاد ابوبكر بر كنیزكان مُغَنیه را ــ كه در عیدی از اعیاد محلی نزد عایشه آواز میخواندند وارد ندانست و فرمود هر قومی عیدی دارد و عید ما امروز است (بخاری، ج 2، ص 3؛ مسلمبن حجاج، ج 1، ص 609؛ برای نقد این روایت رجوع کنید به عاملی، 1378 ش، ص 33؛ همو، 1403، ج 2، ص 311ـ329). با این حال كسانی كه آواز و طرب را در ایام اعیاد مجاز شمردهاند به شدت بر رعایت موازین شرعی و پرهیز از زیادهروی در این رفتار جشنی تأكید كردهاند ( رجوع کنید به كاكرزای، ص21ـ26، 123؛ عبدالمنصف محمود عبدالفتاح، 1419، ص 1869ـ1870؛ > دایرة المعارف قرآن <، همانجا) ولی به هر حال معلوم است كه غلبه فرهنگهای بومی و محلی مناطق مختلف، زمینه اقبال عمومی به این دست فتاوی را فراهم نكرده است و در تداوم سنن پیش از اسلام، گروههای مختلف خوانندگان و نوازندگان در سراسر تاریخ اسلام و از جمله در دوره خلفا و در پایتختها و دربارهای دولتهای مسلمان حضوری چشمگیر و فعال داشتهاند ( رجوع کنید به موسیقی *، غنا * ) و بهویژه در جشنها اعم از دینی و عرفی، انجام بخش مهمی از رفتارهای جشنی وابسته به آواز و موسیقی و رقصهای گوناگون بوده است. موسیقی و آوازهای محلی، معمولاً در هنگام جشنها در بیرون مسجد و در میدانها، چادرها، قهوهخانهها و منازل اجرا میشود و خوانندگان و نوازندگان حرفهای از حاضران هدایای غالباً نقدی دریافت میكنند ولی آوازخوانی با مضامین دینی و مذهبی كه عمدتاً كار صوفیان است در داخل مساجد هم اجرا میشود و این آوازها و تصنیفها بیشتر به مدح خصال پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، امامان، صحابه، و اولیا و مشایخ و نیز مطالب عارفانه اختصاص دارد ( رجوع کنید به غازی عبدالباقی، ص100؛ برای شماری از این سرودهای دینی رجوع کنید به همان، ص 101ـ 105). اهمیت و فراگیربودن آهنگسازی و خوانندگی تخصصی به مناسبت جشنهای مولد ــ مولودیخوانی ــ بهویژه در كشورهایی چون مصر چنان بود كه بسیاری از استادان موسیقی عرب كار خود را از جشنهای مولد آغاز كرده پس از رسیدن به درجات عالی مهارت در این گونه و سبك، در موسیقی سنّتی عربی نیز شهرت یافتند (برای فهرستی از این مردان و زنان مولودیخوان كه جزو استادان طراز اول موسیقی جهان معاصر عرب به شمار میآیند، از جمله امكلثوم رجوع کنید به همان، ص 105ـ 106؛ برای اطلاع بیشتر از سرودها و آوازهای عامیانه كه برای اعیاد و جشنهای مختلف ساخته شده و نسل به نسل به دوره معاصر رسیده از جمله نوروزخوانی و رمضانخوانی رجوع کنید به نصری اشرفی، ج 3، ص 171ـ175؛ «سنّتها و رسوم مذهبی اسماعیلیان بدخشان»، ص 38؛ جاوید، ص 82 ، 98، و جاهای دیگر؛ وكیلیان، ج 1، ص 203ـ216).
11. خوراك. یكی از مهمترین و بارزترین رفتارهای جشنی در سراسر جهان، تغییر روند عادی تغذیه و زیادهروی در خوردن و نوشیدن و پذیرایی از مهمانان جشن با خوراكیهای متنوع و گاه ویژه است. غیر از افزایش مصرف انواع شیرینیها و حلواها و شربتها و تنقلات، در برخی از جشنها در مناطق گوناگون، خوردن غذاهایی ویژه مرسوم است كه معمولاً پیگیریها و تلاشهای مردمشناسانه برای كشف یا توجیه رابطه یك غذای بخصوص با جشنی كه این نوع غذا در آن صرف میشود به سادگی راه به جایی نخواهد برد. در جهان اسلام، در ادامه سنّت عرب جاهلی در جشنها، ضیافتهایی به صَرف غذاهای مختلف برگزار میكردند و واژگان تخصصی تقریباً حیطهبندی شدهای را برای انواع این ضیافتها به كار میبردند (رجوع کنید به جاحظ، 1407، ص 297ـ302؛ آلوسی، ج 1، ص 385ـ386؛ جوادعلی، ج 5، ص 69 73 و ارجاعات آن؛ نیز رجوع کنید به ولیمه * ).
واژه ولیمه با غلبه بسامدی برای اطلاق بر آنچه در ضیافتهای جشنی برای خوردن تهیه میشد به كار رفته است (جمیل، ص 45ـ46؛ سامرائی، ص 46). خرما كه غذای مخصوص ولیمه در عروسی پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم با صفیه ( رجوع کنید به ابوداوود، ج 4، ص 126؛ نیز رجوع کنید به صباغ، ص 147ـ 148) بود، جزو ثابت همه جشنهای مسلمانان عرب را تشكیل میداد كه از آن به شیوههای مختلف، غذاها و شربتهای گوناگون تهیه میكردند. از جمله مهمترین خوراكهای عیدانه در كشورهای عربی باید از كیك خرما (كَعكَعة التَّمر/ عَجْوَه، در عراق: كلیجه) نام برد كه بر آن نقشهایی ــ معمولاً حیوانی ــ نیز میكشیدند (رجوع کنید به جمیل، ص 24، 115ـ117؛ موقت، ج 2، ص 87). برخی دیگر از خوراكهای عیدانه در جهان اسلام عبارتاند از: در مولد نبی: گوشت و برنج، فرنی یا كاچی ویژه مولدنبی در مصر، عروسكهای ساخته شده از شكر و شیرینی در همانجا ( رجوع کنید به جمیل، ص 126ـ127)؛ در عید قربان: خرما و گوشت حیوانِ قربانی شده (كاكرزای، ص 14ـ15)، تهیه سینیهایی از خوراكی شامل قطعات كوچك گوشت گوسفند یا حیوانات حلال گوشت دیگر كه بر قطعههای نانِ نهاده بر روی آنها، آبگوشت، سركه و سیرخرد شده میپاشند و پس از تفت دادن با كره، بدان ادویه میافزایند در مصر ( رجوع کنید به لین، ص 487)؛ در عید فطر: برنج تهچین/ پلو ( بلاو )، حلیم قیسی ــ با طعم ترش و شیرین ــ در عراق و هریسه ــ بهویژه هریسه برنج موسوم به عُرسیه ــ در كشورهای عربی حاشیه خلیجفارس (جمیل، ص 114ـ115)، ماهی نمك سوده، كیك، كُماج، گوشت قورمه، نقل و آبدندانی تهیه شده از گوشت، پیاز، شیره، شكر، سركه و آرد در مصر (لین، ص 479؛ همچنین برای نمونههای غذاهای مخصوص عید فطر در تونس رجوع کنید به حشایشی، ص 97)؛ در عروسی: شلهزرد كه به همین سبب گاه در تركیه عروسی را جشن شلهزرد هم مینامند (اسپنسر، ص 213؛ برای انواع غذاهایی كه در كشورهای عربی در عروسیها مرسوم است رجوع کنید به جمیل، ص 136ـ140؛ محمدخالد رمضان، ص 87)؛ در جشن تولد نوزاد: آبگوشت مرغ و برنج در عراق ( رجوع کنید به طعمه، ص 201)، حلوا یا فرنی تهیه شده از آرد، آب، كره، عسل یا شكر و روغن كه در تونس بسیار معروف و توزیع آن در میان اهالی محله به منزله اعلان تولد نوزاد به آنان است، چنانكه در این كشور عبارت «حلوا (عَصیده)ی او را نخوردهام» كنایه از این است كه او را نمیشناسم ( رجوع کنید به حبّی، ص 16؛ جمیل، ص 142؛ برای غذاهای جشن تولد كودك در مصر رجوع کنید به لین، ص 504)، پلو برای نوزاد ذكور و خاگینه برای نوزاد اناث در ایران ( رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص 33)؛ در جشن روییدن دندان كودك: آشی تهیه شده از گوشت گوسفند، لوبیا، عدس، نخود و گندم در ایران، عراق، آذربایجان به ترتیب با نام آش دندونی/ دندون سری، سِنّیه، دیشلیك (ماسه، ج 1، ص 59 60؛ تلعفری، 1972، ص 70، 73، پانویس 1؛ برای اطلاع بیشتر از ولیمهها و خوراكیهای عیدانه در جهان اسلام رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 2، ص 535 536؛ احسن، ص 342، 348؛ جمیل، ص 118ـ119، 124، 127، 131، و جاهای دیگر؛ امین، ذیل «المأكولات الخاصة»؛ تكریتی، 1980، ص 39؛ ماسه، ج 1، ص 272، 277؛ حسنی، ص 11؛ طعمه، ص 188؛ كلینگ، ص 71، 77ـ 78؛ د. اسلام ، ذیل "Uganda" ,"Matba kh.2.").
د) مكانهای برگزاری جشنها. علاوه بر منازل كه معمولاً جشنهای خانوادگی و بعضاً جشنهای دینی در آنها برگزار میشد و كاخهای سلطنتی و بهطوركلی فضای عمومی شهرها و بهویژه پایتختها كه در ایام جشن، محل انجام آیینها و رفتارهای جشنی حكومتی به شمار میآمد، مساجد، تكایا، حسینیهها، مزارات امامان و مقابر اولیا و مشایخ و مكانهای تجمع دیگر مثل قهوهخانهها و باغهای عمومی و تفریحگاههای طبیعی نیز از مهمترین فضاهای برگزاری جشنها در جهان اسلاماند. اعیاد فطر و قربان، معمولاً در مصلیها یا مساجد بزرگی برگزار میشده كه نماز عید را در آنها میخواندند (برای نمونه رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 2، ص 519؛ نیز رجوع کنید به كاكرزای، ص 81 ، 150؛ برای واژههای نمازگاه و عیدگاه و نمونههایی از آنها رجوع کنید به شیمل، 1980، ص 107، 109؛ همو، 1982، ص 15؛ د. اسلام، ذیل "Namazgah"). در برخی سرزمینها در كنار مساجدی كه محل برگزاری اعیاد بودند، فضای بیسقفی را به عنوان مذبح یا قربانگاه میساختند (رجوع کنید به تاسی، ص80). در برخی مناطق نیز در مساجدی كه به عنوان عیدگاه مورد استفاده قرار میگرفتند، اعیاد خانوادگی نیز برگزار میشد ( رجوع کنید به فنگ جینیوان، ص 43ـ44، 71- 72؛ هویدی، ص 200؛ كرم حلمی فرحات، ص 98؛ مسلمانان در چین، این مساجد را اصولاً عیدگاه تلقی میكردهاند، برای نمونه: مسجد/ عیدگاه بزرگ كاشغر در غرب چین رجوع کنید به فنگ جین یوان، ص 72). شیعیان افغانستان نیز بیشتر جشنهای خود را در حسینیهها برگزار میكنند (فرهنگ، ص 327ـ330). حضور در اماكن مقدّس و مزارات امامان و امامزادهها بهویژه در شهرهای نجف، كربلا، كاظمین، سامرا، مشهد، قم و ری در میان شیعیان و قبور مشایخ صوفیه بهویژه در شمال افریقا و شبهقاره هند به هنگام جشنها رسم بوده است. مصریان جشن تولد امام حسین علیهالسلام را در جامعالحسنین یا رأسالحسین در قاهره، تولد زینب سلاماللّه علیها را در مدفن احتمالی او در جامعی در جنوب قاهره یا معراج نبوی را معمولاً روبروی جامع یكی از مشایخ به نام الطشطوشی باشكوه بیشتری برگزار میكنند (لین، ص 457، 467ـ 468). قهوهخانهها بهویژه در كشورهای عربی در شبهای اعیاد تا صبح باز و محل تجمع و تفریح مردم و شعرخوانی، نقالی، رقص و آواز و موسیقی و انواع نمایشهای سرگرمكننده دیگرند ( رجوع کنید بهغازی عبدالباقی، ص100؛ لین، ص 458، 475ـ476).
ه ) باورهای عامیانه. جشنهای مسلمانان مانند جشنهای همه اقوام و ملل دیگر زمینهای برای انواع و اقسام باورهای عامیانهای است كه ریشهای در تعالیم رسمی و مدرسهای اسلام ندارند و گاه با اصطلاح غیردقیق خرافات * نامیده میشوند. تقریباً هیچ جشنی در جهان اسلام از این باورها و اعمال وابسته بدانها خالی نیست. نمونههایی از میان انبوه این باورها عبارتاند از:
تفألها: در ایران: هركس در شب نیمه شعبان، سایه بیسر خود را بر روی دیوار ببیند، در همان سال خواهد مرد ( رجوع کنید به ماسه، ج 2، ص 15)؛ اگر در روز عید غدیر چیزی را بدوزند به نوعی بیماری دچار خواهند شد (همان، ج 1، ص 233)؛ در روز عرفه (روز قبل از عید قربان)، زنان هیچ اتاقی را جارو نمیكردند و كاری را با سوزن انجام نمیدادند مبادا كه خردههای جارو یا سوزنها به زمین افتاده و به پای حاجیانی كه فرسنگها دورتر پا برهنه در مكه راه میروند بِخَلَد (همان، ج 1، ص 243)؛ در بدخشان: اگر در روز عید قربان، كسی به چشم خود سرمه نكشد، مار او را نیش خواهد زد («سنّتها و رسوم مذهبی اسماعیلیان بدخشان»، ص 37)؛ شفاخواهی، در مصر: اهالی مصر بهویژه در روز اول خماسین (روز اول موسمِ وزش بادهای گرم جنوبی) پیازی را باز كرده بو میكنند و بعضی از آنها، سواره یا پیاده به شمال روانه میشوند تا هوای لطیف و تازه استشمام كنند زیرا به عقیده آنها شَمّالنّسیم (نام همین جشن نیز هست) شفابخش است (لین، ص 489)؛ همچنین در جشنی كه در روز آخر ماه رمضان یا ایام دیگر بر سر گور منسوب به شعیب نبی در دوازده مایلی غرب صنعا در یمن گرفته میشود، زنان جوان برای شفای سِتَروَنی خود گرد میآیند ( د. اسلام ، ذیل "Hadur")؛ پاداشها، در ایران: در روز قیامت هر مؤمنی در صحرای محشر، سوار حیوانی خواهد شد كه در عید قربان، قربانی كرده و با آن به آسمان عروج خواهد كرد (ماسه، ج 1، ص 243)، در بدخشان: این حیوان قربانی شده در قیامت، قربانی كنندهاش را از پل صراط عبور خواهد داد («سنّتها و رسوم مذهبی اسماعیلیان بدخشان»، ص 36ـ37)؛ تغییرات طبیعی، در مصر: در شب نیمه شعبان، آبشور، شیرین خواهد شد (جمیل، ص 129)؛ اعمال جادویی، در ایران: روز جشن مرگ ابنملجم فرصتی مناسب برای انواع اعمال جادویی جهت حصول حاجات از جمله بختگشایی و شوهریابی یا طلاق از شوهر است (ماسه، ج 1، ص 239ـ240؛ شهریباف، ج 3، ص 364ـ371؛ برای نمونههایی از حاجتخواهیها و نذرهای بیپایه عامیانه در جشنها رجوع کنید به همان، ج 3، ص 23ـ26)؛ چشمزخم، چون جشن موقعیتی شاد و خیر و طبعاً چشمگیر است همواره در معرض آسیب چشمِ بد قرار دارد و از این رو بدون استثنا در تمامی جشنهای جهان اسلام، اعمال ویژه دفع چشم زخم انجام میشود (برای انبوهی از نمونهها رجوع کنید به لین، ص 505- 507؛ خاطر، ج 1، ص 331ـ332؛ ماسه، ج 1، ص 81 ، 86 ، 92، 103، و جاهای دیگر)؛ زمان: روز پنجشنبه برای جشنهای خانوادگی مساعد است (جمیل، ص 129؛ برای اعتقادات عامیانه دیگر در باره سعد و نحس بودن ایام هفته برای جشن عروسی رجوع کنید به ماسه، ج 1، ص 96ـ97)؛ نامگذاری: گاه نوزادانی را كه در روزهای اعیاد متولد میشوند تبركاً به نام آن عید مثلاً «قربان»، «حاجی» و «جمعه» یا اصولاً «عید» (یا تركیب با آن مثل «محمد عید») مینامند (خاطر، ج 1، ص 327؛ چگینی، ص 145ـ146).
منابع: (1) علاوه بر قرآن؛ (2) محمدبن حسین آقاجمال خوانساری، عقایدالنساء مشهور به كلثوم ننه، در عقاید النساء و مرآت البلهاء: دو رساله انتقادی در فرهنگ توده، چاپ محمود كتیرائی، تهران: طهوری، 1349 ش؛ (3) محمود شكری آلوسی، بلوغالارب فی معرفة احوال العرب، چاپ محمد بهجه اثری، بیروت [? 1314 (؛ (4) ابنایاس، بدائع الزهور فی وقائع الدهور، چاپ محمد مصطفی، قاهره 1402ـ1404/ 1982ـ1984؛ (5) همو، نزهة الامم فیالعجائب و الحكم، چاپ محمد زینهم محمد عزب، قاهره 1995؛ (6) ابنبابویه، كتاب من لایحضره الفقیه ، چاپ علیاكبر غفاری، قم 1414؛ (7) ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطه، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ (8) ابنتیمیه، اقتضاءالصراط المستقیم مخالفة اصحاب الجحیم،) بیجا،بیتا.(؛ (9) ابنحجر عسقلانی، فتحالباری بشرح صحیح البخاری، مصر 1348، چاپ افست بیروت 1408/1988؛ (10) ابنزبیر، كتاب الذخائر و التحف، چاپ محمد حمیداللّه، كویت 1959؛ (11) ابنصاحب الصلاة، المنُّ بالامامة: تاریخ بلاد المغرب و الاندلس فی عهدالموحدین، چاپ عبدالهادی تازی، بیروت 1987؛ (12) ابنعبدربّه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت 1408ـ1411/ 1988ـ1990؛ (13) ابنعماد؛ (14) ابنقیم جوزیه، زادالمعاد فی هدی خیرالعباد ، چاپ شعیب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، بیروت 1412/1992؛ (15) ابنكثیر، البدایة و النهایة ، بیروت 1411/1990؛ (16) ابنماجه، سنن ابنماجه، استانبول 1401/1981؛ (17) ابنمنظور؛ (18) ابنندیم؛ (19) سلیمانبن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود ، استانبول 1401/1981؛ (20) ابوریحان بیرونی، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ 1923؛ (21) همو، كتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1362 ش؛ (22) همو، كتاب القانون المسعودی ، حیدرآباد دكن 1373ـ1375/ 1954ـ1956؛ (23) احمد ابوسعد، قاموس المصطلحات و التعابیر الشعبیة: معجم لَهجی تأصیلی فولكلوری، بیروت 1987؛ (24) محمد مناظر احسن، زندگی اجتماعی در حكومت عباسیان، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران 1369 ش؛ (25) غازی احمدی، «الموالد الدینیه فی مصر»، التراث الشعبی، سال 7، ش 4 (1397)؛ (26) اردو دائرة معارف اسلامیة، لاهور 1384ـ1410/ 1964ـ1989، ذیل «آخری چهارشنبه» (از مرزا هادی علیبیگ)؛ (27) ویلیام اسپنسر، سرزمین و مردم تركیه ، ترجمه علیاصغر بهرامبیگی، تهران 1345 ش؛ (28) دتیوس كلیفورد اسمیت، سرزمین و مردم اندونزی ، ترجمه پرویز داریوش، تهران 1350 ش؛ (29) اشرفالدین حسینی، دیوان ، چاپ محمد بهشتی، تهران 1370 ش؛ (30) امیر بایزید اموی، «اعیاد الطائفة الیزیدیة»، التراث الشعبی، سال 4، ش 9 (1973)؛ (31) احمد امین، قاموس العادات و التقالید و التعابیر المصریة، قاهره 1953؛ (32) عبدالحسین امینی، الغدیر فی الكتاب و السنة و الادب ، ج 1، بیروت 1387/1967؛ (33) محمدهادی امینی، عیدالغدیر فی عهد الفاطمیین ، تهران 1376 ش؛ (34) ابوالقاسم انجوی شیرازی، گذری و نظری در فرهنگ مردم ، تهران 1371 ش؛ (35) اندونزی: گذشته و آینده، تهران: سفارت جمهوری اندونزی، ) بیتا. (؛ (36) ابراهیم رزقاللّه ایوب، التاریخ الفاطمی الاجتماعی، ) بیروت ( 1997؛ (37) محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری،)چاپ محمد ذهنی افندی (، استانبول 1401/1981؛ (38) عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، بیروت 1971ـ1973؛ (39) بیهقی؛ (40) عبدالهادی تازی، جامع القرویین، بیروت 1972ـ1973؛ (41) سلیم طه تكریتی، «تقالید و اعراف من تكریت»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، اعداد و تقدیم باسم عبدالحمید حمودی، بغداد: وزارة الثقافة و الاعلام، دارالشؤون الثقافیة العامة، 1986؛ (42) همو، «كتاتیب التعلیم فی تكریت»، التراث الشعبی ، سال 7، ش 5 و 6 (1396)؛ (43) همو، « ' كسلات،الاعیاد فی بغداد»، همان، سال 11، ش 6 (1980)؛ (44) علی تلعفری، «الاحتفال بظهور اول سن للاطفال فی تلعفر»، همان، سال 4، ش 1 (1972)؛ (45) همو، «دورة الحیاة فی تلعفر»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، همان، 1986؛ (46) محسنبن علی تنوخی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاكرة، چاپ عبود شالجی، بیروت 1391ـ1393/ 1972ـ1973؛ (47) عمروبن بحر جاحظ، البخلاء، بیروت 1407/ 1987؛ (48) همو، كتاب التاج فی اخلاق الملوك، چاپ احمد زكیپاشا، قاهره 1332/1914؛ (49) همو، المحاسن و الاضداد، چاپ فوزی خلیل عطوی، بیروت 1969؛ (50) هوشنگ جاوید، موسیقی رمضان در ایران، تهران 1383 ش؛ (51) یعقوب جعفری، «تاریخچه پوشش كعبه»، میقات حج ، سال 4، ش 12 (تابستان 1374)؛ (52) نینا جمیل، الطعام فی الثقافة العربیة، لندن 1994؛ (53) جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بغداد 1413/1993؛ (54) اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ) بیتا. (، چاپ افست تهران 1368 ش؛ (55) جهانگیر، امپراتور هند، توزك جهانگیری ، چاپ محمدهادی معتمد الخدمت، چاپ سنگی لكهنو ) 1863 (؛ (56) علی چگینی، اسلام در برونئی ، تهران 1379 ش؛ (57) یوسف حبّی، «تقالید الولادة فی تونس»، التراث الشعبی، سال 14، ش 4 (1983)؛ (58) جورج حبیب، «خضرالیاس»، همان، سال 1، ش 11 (ربیعالا´خر ـ جمادیالاولی 1390)؛ (59) حرّ عاملی؛ (60) عبدالرزاق حسنی، «الاعیاد الدینیة لدی الطائفة الیزیدیة»، التراث الشعبی، سال 4، ش 7 (1973)؛ (61) قصی حسین، موسوعة الحضارة العربیة: العصر الفاطمی و الایوبی، بیروت 2005؛ (62) محمدبن عثمان حشایشی، الهدیة فی العادات التونسیة، چاپ احمد طویلی و محمد عنابی، تونس 2002؛ (63) علیبن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیة، چاپ عبداللّه محمد خلیلی، بیروت 1422/2002؛ (64) لحدخاطر، العادات و التقالید اللبنانیة، بیروت 2002؛ (65) خلیلبن احمد، كتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ (66) لطفی خوری، «ملامح تراثیة مشتركة فی تقالید دوره الحیاة العربیة»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، همان؛ (67) احمد زینی دحلان، السیرة النبویة، چاپ ناجی سوید، بیروت 1416/1995؛ (68) دهخدا؛ (69) سعید دیوهجی، «تقالید الزواج فی الموصل»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، همان؛ (70) محمود روحالامینی، آیینها و جشنهای كهن در ایران امروز ، تهران 1378 ش؛ (71) محمدبن یوسف زرندی حنفی، نظم دررالسّمطین، نجف 1377/1958؛ (72) جرجیزیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، چاپ حسین مؤنس، قاهره ) بیتا. (؛ (73) احمد حمودی سامرائی، «من ذبائح و نذور الجاهلیه»، التراث الشعبی، سال 13، ش 4 (1982)؛ (74) جعفر سبحانی، آئین وهابیت، قم 1378 ش؛ (75) «سنّتها و رسوم مذهبی اسماعیلیان بدخشان»، چشمانداز ، سال 1، ش 11 (بهمن 1376)؛ (76) عبدالرحمانبن ابیبكر سیوطی، الحاوی للفتاوی، بیروت 1408/1988؛ (77) علیبن محمد شابشتی، الدیارات، چاپ كوركیس عواد، بیروت 1406/1986؛ (78) عبدالوهاب شاهرودی، «صفر و سفر: نگاهی دیگر به تاریخ وفات پیامبر(ص)»، مقالات و بررسیها ، دفتر 72 (1381 ش)؛ (79) محمدجواد شبیری، «تحقیقی در روز وفات پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم»، تحقیقات اسلامی، س 4، ش 1 و 2 (1368 ش)؛ (80) محمد عبدالسلام خضر شقیری، السنن و المبتدعات المتعلقة بالاذكار و الصلوات ، بیروت 1408/1988؛ (81) احمد شلبی، الحیاة الاجتماعیة فی الفكر الاسلامی، قاهره 1986؛ (82) جعفر شهریباف، طهران قدیم، تهران 1381 ش؛ (83) شهمردانبن ابیالخیر، روضة المنجمین ، چاپ جلیل اخوان زنجانی، تهران 1382 ش؛ (84) صباح ابراهیم سعید شیخلی، الاصناف فی العصر العباسی: نشأتها و تطورها، بغداد 1396/1976؛ (85) هلالبن محسِّن صابی، الوزراء، او، تحفة الامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، ) قاهره ( 1958؛ (86) احمدبن عبداللّه صاعدی شیرازی، حدیقة السلاطین قطبشاهی ، چاپ علیاصغر بلگرامی، حیدرآباد دكن 1961؛ (87) نجلة قاسم صباغ، «جوانب من الحیاة الاجتماعیة فی عصر الرسالة الاسلامیة»، آداب الرافدین، ش 13 (1401)؛ (88) غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری ، تهران 1372 ش؛ (89) احمد صوفی، «ایام الموصل و صبواتها»، التراث الشعبی ، سال 1، ش 5 (شوال ـ ذیقعده 1389)؛ (90) محمدبن یحیی صولی، ادب الكتّاب، چاپ محمد بهجة اثری، قاهره )? 1341 (، چاپ افست بیروت ) بیتا.]؛ (91) عبدالعزیز طباطبائی، الغدیر فی التراث الاسلامی، بیروت 1414/1993؛ میمونبن قاسم طبرانی نصیری، مجموع الاعیاد ، چاپ ر. اشتروتمان، در
(170) Abrar Husain , Marriage customs among Muslims in India: a sociological study of the Shia marriage customs , New Delhi 1976; (171) Meer Hassan Ali, Observations on the Mussulmauns of India: descriptive of their manners, customs, habits, and religious opinions , London 1832, repr. Delhi 1973; (172) Ali Bey, Travels of Ali Bey in Morocco, Tripoli, Cyprus, Egypt, Arabia, Syria, and Turkey, between the years 1803 and 1807 , Reading, UK, 1993; (173) Patricia L. Baker, Islam and the religious arts , London 2004; (174) David Cannadine, "The context, performance and meaning of ritual: the British monarchy and the `Invention of tradition', C.1820-1977", in The Invention of tradition , eds. Eric Hobsbawm and Terence Ranger, Cambridge 1993; (175) Dargahs: abodes of the saints , ed. Mumtaz Currim and George Michell, Mumbai, India: Marg, 2004; (176) Mountstuart Elphinstone, An account of the kingdom of Caubul , Karachi 1972; (177) EIr ., s.vv. "Festivals. IV: Yazidi and Ahl-e haqq" (by Philip G. Kreyenbroek), "ibid.v: Kurdish (Sunni)" (by Keith Hitchins), "ibid.VI: Bahai" (by Moojan Momen); (178) EI 2, s.vv. " ـ Abd i" (by Fr. Babinger), "Ah mad al-Badawi " (by K.Vollers and E. Littmann, ("Cam" (by G. Meillon), "Dariba.6.b: the early Mughals" (by P. Saran and J. Burton-Page); (179) "Darkawa" (by R. Le Tourneau), "Djarid" (by J. Despois), "Djirdj is" (by B. Carra de Vaux),"Donanma"(by V.L.Menage), "GhadirKhumm" (by L. Veccia Vaglieri), "Ghazi Miyan" (by K.A. Nizami), "Hadur" (by J. Schleifer-[A.K.Irvine(), " ـ Id" (by E. Mittwoch), " ـ Id al-Adha" (by E. Mittwoch), "Indochina" (by A.Cabaton-)G.Meillon(), "Kanduri" (by S.V. Ronkel), "Al-Karawiyyin" (Masdjid) (by G. Deverdun), "Kasida.3: in Turkish" (by Abdulkadir Karahan), "Khidr- Ilyas" (by P.N. Boratav), "Kird" (by F. Vire), "Kurds, Kurdistan. IV: Kurdish society" (by Th. Bois), "Lebaran" (by B.J.Boland), " Al-Maghrib. VI: religious life" (by E.Levi-Proveµal and G.S.Colin), "Mah mal" (by Fr.Buhl- )J.Jomier(), "Malhun" (by Ch.Pellat), "Mani" (by P.N.Boratav), "Marasim.3: in Iran" (by A.K.S. Lambton), "ibid. 5 : in Muslim India" ( by J. Burton-Page), "Matbakh.2: in Ottoman Turkey" (by Halil Inalcik), "Mawa kib.4: in the Ottoman Empire" (by O. Nutku), "Mawsim" (by A. J. Wensinck-)C.E. Bosworth]), "Me o" (by J.Burton-Page), "Muhammad B. Yusuf" (by R. Santucci), "Nak shband" (by H. Algar), "Namazgah" (by J. Burton-Page), " A l-Nil" (by J.H. Kramers), "Nusayriyya" (by H. Halm), "Sha ـ ban" (by A.J. Wensinck), "Shenlik" (by Fatma Muge Gocek), "Sidi Bu'l- ـ Abbas" (by H. Bencheneb), "Sinf.3: in Turkey" (by ozdemir Nutku), "Sultan A l-Talaba" (by P. Shinar), "Uganda" (by S.von Sicard), " ـ Urs" (by W. Heffening), " A l- ـ Uzza" (by M.C.A. Macdonald and Laila Nehme); (180) Encyclopaedia of the Quran , ed. Jane Dammen Mc Auliffe, Leiden: Brill, 2001- , s.v. "Festivals and commemorative days" (by Valerie J. Hoffman); (181) Michael Gilsenan , Saint and sufi in modern Egypt: an essay in the sociology of religion , Oxford 1973; (182) Sayyid H. Hurreiz, Folklore and folklife in the United Arab Emirates , London 2002; (183) Istanbul ansiklopedisi , Istanbul 1958; (184) s.v. "Bayram" Danish Kakarzai, The great festivals in Islam , New Delhi 2001; (185) Zainal Kaling, "Social structure: the practices of Malay religiosity", in Islamic civilization in the Malay world , ed. Mohd. Taib Osman, Kuala Lumpur: Dewan Bahasa dan Pustaka, 1997; (186) N.J.G.Kaptein, Muhammad's birthday festival: early history in the central Muslim lands and development in the Muslim west until the 10 th /16 th centuary , Leiden 1993; (187) Edward William Lane , An account of the manners and customs of the modern Egyptians , New York 1973; (188) Hava Lazarus-Yafeh, Some religious aspects of Islam: a collection of articles , Leiden 1981; (189) Muslim peoples: a world ethnographic survey , ed. Richard V. Weekes, Westport, Conn.: Green Wood Press, 1984, s.v. "Orissans" (by L.K. Mahapatra); (190) Azad Nabiyevindir , Marasimlar, adatlar, algislar , Ganclik 1993; (191) The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world , ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "Sufism: sufi shrine culture" (by Kazuo Ohtsuka); (192) Edward Rae, The country of the Moors , a journey from Tripoli in Barbary to the city of Kairwan , London 1985; (193) Annemarie Schimmel , Deciphering the signs of God: a phenomenological approach to Islam , Albany, NY, 1994, idem , Islam in India and Pakistan , Leiden 1982; (194) idem , Islam in the Indian subcontinent , Leiden 1980; (195) idem, Mystical dimensions of Islam , Chapel Hill, N.C. 1983; (196) Kerrin Graefin V. Schwerin, "Saint worship in Indian Islam: the Legend of the martyr Salar Masud Ghazi", in Ritual and religion among Muslims in India , ed. Imtiaz Ahmad, New Delhi: Manohar, 1984; (197) Bertold Spuler, Die Mongolen in Iran , Leiden 1985; (198) Garcin de Tassy, Muslim festival in India and other essays , tr. and ed. M. Waseem, Delhi 1997; (199) TA , s.vv. "Bayram", "Mevlid" (by I. Parmaksizoglu); (200) TDVI A , s.v. "Bayram" (by Sargon Erdem); (201) Gustave Edmund Von Grunebaum, Muhammadan festivals , London 1981; (202) S. G. Wilson, Persian life and customs , New York 1973.