بِقاعی ، ابوالحسن ابراهیم بن عُمر ملقب به برهان الدین ، ادیب ، شاعر، مورخ و مفسّر شافعی قرن نهم. در 809 درخِربَة روحا، از نواحی بِقاع ، متولد شد و تا دوازده سالگی در آنجا بود. به گفتة خودش ، در821 در پی یک جنگ قبیله ای ،همراه خانوادة خود، به وادی التیم مهاجرت کرد، سپس به دمشق رفت و به کسب علم پرداخت (ابن عماد، ج 7، ص 339ـ 340). در دمشق ، از کسانی مثل علی بن شمس جزری ، تاج بن بهادر غرابیلی ، ابن قاضی شُهبه و دیگران علم آموخت (سیوطی ، ص 24؛ سخاوی ، ج 1، ص 102). برای تحصیلات بیشتر، به بیت المقدس و سپس به مصر رفت . در قاهره از علاء قلقشندی و قایانی و دیگران علم آموخت (سخاوی ، همانجا؛ شوکانی ، ج 1، ص 20). وی همچنین از اکابر تلامیذ ابن حجر بود و ابن حجر وی را به عنوان قاری صحیح بخاری در قصر ملک ظاهر جَقْمَق تعیین کرده بود و او با فصاحتی که در خواندن آن متن داشت ، بارها مورد تقدیر جقمق قرار گرفت (ابن صیرفی ، ص 508(بقاعی پس از پایان تحصیلات ، در مصر اقامت کرد و به تألیف و سخنرانی پرداخت . وی از عالمانی بود که در سخنرانیها و تألیفات خود، پیوسته بر صوفیان و صوفی مشربان می تاخت و اعمال آنان را تشنیع می کرد. به گزارش ابن صیرفی ، وی در سخنرانیهای خود بویژه در ذم و تکفیر ابن فارض سخن می گفت و حتی یک بار بعد از سخنرانی بقاعی بین طرفداران ابن فارض و اصحاب بقاعی درگیری شد و طرفین به ضرب و شتم یکدیگر پرداختند، ولی به رغم اعتراض و شکایت برخی علمای مصر به مقامات حکومتی ، بقاعی در موضعگیری خود تجدید نظر نکرد (ص 186، 256-257). قاضی مالکی مصر نیز، به سبب همین روشها، حکم به کفر او داد و ریختن خونش را جایز شمرد، اما بقاعی با حمایت قاضی زین الدین ابوبکربن مُزْهِر انصاری ، ناظر دیوان انشای جقمق ، تبرئه شد (شوکانی ، ج 1، ص 21؛ سخاوی ، ج 1، ص 106). پس از آن ، در مصر پیوسته مورد ایذا و اذیت بود،بناچار مصر را به قصد دمشق ترک کرد. پس از ورود به دمشق ، مجدداً با صوفیان درگیر شد و در رد سماع صوفیان کتاب انارة الفکر بما هوالحق فی کیفیة الذکر را نوشت (حاجی خلیفه ، ج 1، ستون 170). بقاعی در885 دار فانی را وداع گفت .
وی از عالمان کثیرالتألیف بود؛ تعداد مؤلفاتش را بغدادی بیش از چهل برشمرده است (ج 1، ستون 22). مهمترین اثر او تفسیر قرآن است به نام نظم الدّرر فی تناسب الا´یات والسّور که در این کتاب مناسبات ترتیب آیه ها و سوره ها با یکدیگر و بسیاری از اسرار و رموز قرآن جمع آوری شده و تا آن زمان در نوع خود بی نظیر بوده است (بقاعی ، ج 1، ص 2؛ شوکانی ، ج 1، ص 20). این کتاب که ثمرة چهارده سال تلاش وی بود، مورد ایراد علمای عصرش قرار گرفت ، و او را متهم کردند که در تفسیر خود به کتب عهدین ( = تورات و انجیل ) استناد کرده است (شوکانی ، همانجا؛ حاجی خلیفه ، ج 2، ستون 1962) و سخاوی همدرس و مخالف سرسخت و آشتی ناپذیر وی در رد تفسیرش ، در کتاب اصل الاصیل فی تحریم النقل من التورات و الانجیل مطالبی نوشت ( الضوء الامع ، ج 1، ص 106). بقاعی در جواب این ایرادها، رسالة الاقوال القویمة فی حکم النقل من الکتب القدیمة را تألیف و دلایل جواز نقل از کتب عهدین را بیان کرد (بغدادی ، همانجا). کتاب نظم الدرر در 1389 زیر نظر محمد عبدالمعید، مدیر دایرة المعارف عثمانی هند، به چاپ رسید. دیگر مؤلفات بقاعی عبارت اند از: تحذیرالعباد ببدعة الاتحاد ، در رد فصوص الحکم ابن عربی و تائیّة ابن فارض و دیگر معتقدان وحدت وجود؛ تهدیم الارکان من لیس فی الامکان ابدَعُ ممّاکان ، در این کتاب غزالی و معتقدان به وحدت وجود را مورد ایراد قرار داده است (حاجی خلیفه ، ج 1، ستون 513؛ سخاوی ، ج 1، ص 107)؛ جواهرالبحار فی نظم سیرة النبی المختار ، منظومه ای است در سیرة پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که شرح آن را در دو جلد، در 848 تألیف کرده است ؛ اظهارالعصر لاسرار اهل العصر در تاریخ و وفیات ، این کتاب را ذیلی بر کتاب اِنباءالغُمر استادش ابن حجر قرار داده است ؛ عنوان الزمان فی تراجم الشیوخ و الاقران ، که در شرح حال مشایخ و همشاگردان خود نوشته است (سیوطی ، ص 24ـ25؛ حاجی خلیفه ، ج 2، ستون 1174، ج 1، ستون 171؛ بغدادی ، همانجا)؛ النکت الوفیة بما فی شرحِ الالفیّة ، حاشیه بر الفیة عراقی در علم حدیث است (حاجی خلیفه ، ج 1، ستون 156)؛ الباحة فی العلم الحساب و المساحة ، منظومه ای است که شرح مزجی آن را الاباحة فی شرح الباحه نامیده است (همان ، ج 1، ستون 216؛ زرکلی ، ج 1، ص 56)؛ دیوان شعر با نام اشعارالواعی بأشعارالبقاعی و کتابهای متعدد دیگر که در موضوعات مختلف تألیف کرده است (بغدادی ، همانجا؛ محجوب ، ج 7، ص 285ـ286).
منابع : (1) ابن صیرفی ، انباء الهَصر بأبناء العصر ، چاپ حسن حبشی ، قاهره 1970؛ (2) ابن عماد، شذرات الذّهب فی اخبار من ذهب ، بیروت ( بی تا. ) ؛ (3) اسماعیل بغدادی ، هدیة العارفین ، ج 1، در حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، ج 5، بیروت 1410/1990؛ (4) ابراهیم بن عمر بقاعی ، نظم الدرر فی تناسب الا´یات و السور ، ج 1، حیدرآباددکن 1389/1969؛ (5) مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، بیروت 1410/1990؛ (6) خیرالدین زرکلی ، الاعلام ، بیروت 1986؛ (7) محمدبن عبدالرحمان سخاوی ، الضوء اللاّ مع لاهل القرن التاسع ، قاهره ( بی تا. ) ؛ (8) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، نظم العِقیان فی اعیان الاعیان ، چاپ فیلیب حتّی ، نیویورک 1927؛ (9) محمدبن علی شوکانی ، البدر الطالع ، بیروت ( بی تا. ) ؛ (10) فاطمه محمد محجوب ، الموسوعة الذهبیة لِلعلوم الاسلامیة ، ج 7، قاهره ( بی تا. ) .