جمع«قفل»در اصل از مادّۀ«قفول»به معنى«بازگشت
كردن»يا«قفيل»به معنى «اشياء خشك»است و از آنجا كه وقتى در را ببندند و برآن قفل
زنند هركس بيايد ازآنجا بازمىگردد و همانند موجود خشك و صلب چيزى در آن نفوذ نمىكند
اين كلمه به اين ابزار مخصوص گفته شده است.
لذا به صورت كنايه در مورد اشخاصى كه به علت جمود ذهنى از درك
حقايق بازمىمانند و از آيات حق اعراض مىكنند اطلاق شده است،چرا كه گويى بر
دلهايشان قفلهاى جهل و نفاق زده شده است،چنان كه آيۀ مورد بحث به ذكر علت
واقعى انحراف منافقان نگونبخت پرداخته،مىگويد:«آيا آنها در آيات قرآن تدبّر نمىكنند(تا
حقيقت را دريابند و وظايف خود را انجام دهند)يا بر دلهاى آنها قفل نهاده شده
است؟»أَمْ عَلىٰ
قُلُوبٍ أَقْفٰالُهٰامحمد24/.
آرى عامل بيچارگى آنها يكى از دو چيز است يا در قرآن،اين
برنامۀ هدايت الهى و اين نسخۀ كامل شفابخش،تدبّر نمىكنند و يا اگر
تدبّر مىكنند براثر هواپرستى و اعمالى كه از قبل انجام دادهاند قفلها بر دلهاى
آنهاست به گونهاى كه هيچ حقيقتى در آن نفوذ نمىكند.
و به تعبير ديگر اگر كسى راه خود را در ظلمات گم مىكند،يا چراغى
به دست ندارد و يا چشمش نابيناست كه اگر هم چراغ باشد و هم چشم بينا،يافتن راه همه
جا آسان است.
در تفسير جملۀ:اَمْ عَلىٰ قُلُوبٍ اقْفالُها،از امام
صادق(ع)چنين آمده است:
«براى تو قلبى است و گوشهايى(كه راه نفوذ در آن است)و خداوند هرگاه
بخواهد بندهاى را(به خاطر تقوايش)هدايت كند،گوشهاى قلب او را مىگشايد و هنگامى
كه غير