نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 190
عقل باشد، بلكه فوق عالم طبيعت عالم ديگرى است و آن عالم برزخ است و نفوس اشقيا بعد از موت به عالم برزخ متصل مىشود، علاوه بر اين، مگر بعد از موت چه كسى قائل است كه نفوس اشقيا فارغ از اشتغال خواهند بود، بلكه آنجا به واسطه اخلاق شريره و اعمال قبيحه چنان تصويرات مخوفى خواهد بود كه بيش از دنيا مشغول خواهند بود.
و ثانياً: مگر اخبارات آن اشخاصى كه گفته شد به جهت اين است كه متصل به عالم عقل شدهاند، كلّا! بلكه وراى عالم طبيعت عالمى است كه آنجا بعضى از ملائك بوده و شياطينى هم در آنجا هستند، اى بسا متصل به شياطين باشند؛ چنانكه شاهد بر اين معنى اين است كه: «إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ»[1] و چنانكه قضاياى كَهَنه البته چنين است.
و ثالثاً: مگر هر خرق عادتى دليل بر كمال است، اى بسا كسى نفس خود را به واسطه رياضات باطله و يا مرضهاى شديده به خروش واداشته و سعه تجردىاش زيادتر گردد، و تا اندازهاى بر ماضى و مستقبل احاطه پيدا نمايد.
چنانكه از بعضى از مرتاضين هند چنين منقول است. و صرف تصرف در عالم عنصريات دليل بر كمال نمىباشد، چنانكه آن معجزاتى كه انبيا آوردهاند براى عوام و آن دسته كه چيز ديگرى را درك نمىكنند بوده است، و الّا براى عقلا و حكما معجزه نمىتواند دليل بر نبوت باشد؛ مار درست كردن چه ربطى به نبوت و شئون نبوت دارد؟! به سخن درآوردن سوسمار چه سازشى با نبوت دارد؟! قوّت نفس ممكن است به جايى برسد كه حقيقةً در عنصريات تصرف كند و عنصرى را به عنصر ديگر تبديل و قلب كند، ولى صرف اين معنى نمىتواند دليل بر نبوت باشد. بلى انبيا از باب اينكه آن مردك اتقان و احكام قوانين را و آنچه شأن نبوت است درك نمىكند و يك سوسمارى را در آستين گرفته و آورده كه اگر اين تكلم كند ايمان مىآورد، پيامبر هم مىديد حالا كه با اين اصلاح خواهد شد آن را به تكلم در