نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 2 صفحه : 145
متصف به كمال باشد و الّا لازم مىآيد كه صرف الوجود نباشد.
و بعد از تتميم اين بحث كه او صرف الوجود و مجرد است، بايد كل ما يمكن ان يكون وصفاً له بالامكان العام براى او اولًا و ازلًا و آخراً و ابداً ثابت باشد؛ چون او خلوّ از ماده و لواحق ماده دارد و از زمان و مكان بيرون است.
برهان دوم
برهان دوم اينكه: ملاك علم به چيزى، حضور آن چيز نزد عالم بوده و عدم حجاب بين او و عالم مىباشد، مثلًا در مورد صورى كه از منشآت نفس است با توجه به اينكه نفس وجودى داراى ماهيت است و صور منشئه آن هم وجودات مخلوقه داراى ماهيت مىباشند و ماهيت مثار كثرت و غيريت و حجاب است، در عين حال چون صور پيش نفس حضور دارند، معلوم نفس هستند. و حضور آنها، حضور معلول نزد علت مىباشد، البته چون نفس، صاحب ماهيت است، علت ضعيفى است و همچنين چون صور داراى ماهيت مىباشند معلولات ضعيفهاى هستند، و لكن چون صور يك نحو حضورى پيش نفس دارند معلوم نفس هستند؛ زيرا تمام ملاك براى علم همان حضور شىء پيش عالم است.
و اينكه علم را به صورت حاصله از شىء براى نفس تعريف نموده و آن را كيفيتى نفسانى كه به قيام حلولى به نفس قائم باشد، دانستهاند [1] و حال آنكه ملاك علم حلول نيست، حتى اگر قيام صور به نفس به نحو حلول هم باشد، ولى چون حالّ در محل حاضر است صور معلوم مىباشند. پس ملاك علم، حلول نيست بلكه حضور است.
اگر بگوييم: در قيام صدورى شىء به چيزى، قائم پيش «ما قام به» حاضر است، آن شىء معلوم آن چيز خواهد بود؛ چنانكه راجع به نفس نسبت به صور جزئيه گفتيم، پس اگر فرض كنيم در شىء مجردى قوه درك هست- البته قوه به معناى شدت نه به معناى مقابل فعليت- و هيچ حجابى در او نيست و از ماده و لواحق ماده و زمان و مكان
[1] رجوع كنيد به: كشف المراد، ص 225- 227؛ شرح مواقف، ج 6، ص 3؛ اسفار، ج 3، ص 305.
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 2 صفحه : 145