نشود كه آيات «توحيد» را- چه در سوره مباركه «توحيد» و چه در اين آيات شريفه و چه در آيات ديگر قرآن و همين طور اخبار شريفه و خطب و ادعيه و مناجاتهاى ائمه، عليهم السلام، كه تمام مشحون از معارف است، انسان مىتواند به فكر خود و ظهور عرفى آنها بفهمد. اين خيالى است بس خام و وسواسى است شيطانى كه اين قطاع الطريق راه انسانيت دامى گشوده كه انسان را از معارف باز دارد و سد ابواب حكمت و معرفت را بر انسان بنمايد و آدمى را در وادى حيرت و ضلالت سرنگون كند. خدا شاهد است- و كفى به شهيدا [1]- كه مقصود من از اين كلام ترويج بازار فلسفه رسميه يا عرفان رسمى نيست، بلكه مقصود آن است كه برادران ايمانى من، خصوصا اهل علم، قدرى به معارف اهل بيت، عليهم السلام، و قرآن توجه كنند آن را نسيان نكنند، كه عمده بعثت رسل و انزال كتب براى مقصد شريف معرفة اللّه بوده، كه تمام سعادات دنياويه و اخراويه در سايه آن حاصل آيد. ولى افسوس كه انسان تا در اين عالم است در حجابهاى گوناگونى واقع است كه نمىتواند طريق سعادت خود را تشخيص دهد، و اوليا و انبيا و علما نيز هر چه نصيحت مىكنند و دعوت مىنمايند، انسان از خواب بيدار نمىشود و پنبه غفلت را از گوش بيرون نمىكند. و آن گاه از نومه غفلت متنبه شود كه سرمايه تحصيل سعادت از دستش رفته و جز حسرت و ندامت باقى نمانده است.
دعا و ختام
بار خدايا، كه قلوب اوليا را به نور محبت منور فرمودى و لسان عشاق جمال را از ما و من فرو بستى، و دست فرومايگان خود خواه را از دامن كبريائى كوتاه كردى، ما را از اين مستى غرور دنيا هشيار فرما، و از خواب سنگين طبيعت بيدار و حجابهاى غليظ و پردههاى ضخيم خودپسندى و خودپرستى را به اشارتى پاره كن، و ما را به محفل پاكان درگاه و مجلس قدس مخلصان خداخواه بار ده، و اين ديو سيرتى و زشتخويى و درشتگويى و خود آرايى و كج نمايى را از ما بركنار فرما، و حركات و سكنات و افعال و اعمال و اوّل و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت مقرون نما.
بار الها، نعم تو ابتدايى است (داد حق را قابليت شرط نيست [2]) و نوال تو غير متناهى، باب رحمت و عنايت مفتوح است و خوان نعمت بىپايانت مبسوط، دلى