تقم القوّة البشريّة بمكاشفة الجلالة الالهيّة. [1] و آن حالى كه براى رسول اكرم، صلّى اللّه عليه و آله، دست مىداده براى احدى از موجودات نبود، چنانچه در حديث مشهور است: لي مع اللّه حال لا يسعه ملك مقرّب و لا نبيّ مرسل. [2] بگذرم از مطلبى كه براى ما از آن نصيبى نيست مگر لفظ. ولى آنچه مهم است براى امثال ماها آن است كه اكنون اگر محروميم از مقامات اوليا انكار آنچه را هم نكنيم و تسليم باشيم كه تسليم امر اوليا خيلى فايده دارد و نعوذ باللّه انكار خيلى مضر است. اللّهمّ إنّي مسلم لأمرهم، صلوات اللّه عليهم أجمعين. [3]
فصل
بدان كه حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به افهام نمودن به قلب اهميت عبادات را. و آن در حقيقت ميسور نشود مگر به فهميدن اسرار و حقايق آنها. و آن گرچه از براى ما ميسر نشود، ولى تا اندازهاى كه با حال امثال خودم مناسب است و مستفاد از اخبار اهل بيت عصمت عليهم السلام و كلمات اهل معرفت است، به قدر تناسب با اين اوراق، ذكر مىكنيم.
بدان كه- چنانچه مكرر اشاره نموديم- از براى هر يك از اعمال حسنه و افعال عباديه صورتى است باطنى ملكوتى و اثرى است در قلب عابد. اما صورت باطنيه آن همان است كه تعمير عوالم برزخ و بهشت جسمانى به آن است، زيرا كه ارض بهشت قيعان و خالى از هر چيز است، چنانچه در روايت است، [1] و اذكار و اعمال ماده تعمير و بناى آن است، چنانچه در حديث است [2]. و آيات بسيارى در كتاب شريف الهى دلالت بر تجسم اعمال مىنمايد، مثل قوله تعالى: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ. [3] و مثل قوله: و وجدوا ما عملوا حاضرا. [4] و اخبارى كه دلالت بر تجسم اعمال و صور غيبيه ملكوتيه آنها دارد در ابواب متفرقه بسيار است، و ما به ذكر بعضى از آن اكتفا مىكنيم.
روى الصّدوق، قدّس سرّه، بإسناده عن أبي عبد اللّه، عليه السّلام، قال: من صلّى الصّلوات المفروضات في أوّل وقتها و أقام حدودها، رفعها الملك إلى
[1] «روايت شده كه سرورمان، جعفر بن محمد صادق (ع) در نماز قرآن تلاوت مىكرد، پس به حالت غش بيفتاد چون به هوش آمد از حضرت سبب آن را پرسيدند. پس بيانى فرمود كه معناى آن اين است: «پيوسته آيات قرآن را تكرار كردم تا به حالتى رسيدم كه گويا آيات را از سوى نازل كننده آنها به مكاشفه و عيان شنيدم، پس توان بشرى مكاشفه جلال الهى را تاب نياورد.». فلاح السائل، ص 107- 108، «ذكر ادب العبد في قرائة القرآن فى الصلاة».
[2] «مرا با خداوند حالتى است كه هيچ فرشته مقرّبى و هيچ پيامبر فرستاده شدهاى ظرفيت آن ندارد.» در اربعين، مجلسى (ص 177، شرح حديث 15)، در حديث به جاى كلمه «حالت»، «وقت» آمده است.
[3] «خداوندا، من تسليم امر آنان، كه درود تو بر همه آنان باد، هستم.»