مىكنند، اينان به علماى اسلام نسبتهاى ناروا داده اهانت و جسارت مىنمايند؛ زيرا ايمان راسخ نشده و كيفر اعمال و كردار خود را باور ندارند.
و «عصمت» غير از ايمان كامل نمىباشد معناى عصمت انبيا و اوليا اين نيست كه مثلا جبرئيل دست آنان را بگيرد. البته اگر جبرئيل دست شمر را هم بگيرد هرگز مرتكب گناه نمىشود! بلكه عصمت زاييده ايمان است. اگر انسان به حق تعالى ايمان داشته باشد و با چشم قلب خداوند متعال را مانند خورشيد ببيند، امكان ندارد مرتكب گناه و معصيت گردد.
چنانكه در مقابل يك مقتدر مسلح «عصمت» پديد مىآيد. اين خوف از اعتقاد به حضور است كه انسان را از وقوع در گناه حفظ مىكند.
معصومين، عليهم السّلام، بعد از خلقت از طينت پاك، بر اثر رياضت و كسب نورانيت و ملكات فاضله همواره خود را در محضر خداوند تعالى، كه همه چيز را مىداند و به همه امور احاطه دارد، مشاهده مىكنند؛ و به معناى لا اله الّا اللّه ايمان داشته، باور دارند كه غير از خدا همه كس و همه چيز فانى بوده در سرنوشت انسان نمىتواند نقش داشته باشد: كُلُّ شَيءٍ هالِكٌ الّا وَجْهَهُ. [46] اگر انسان يقين كند و ايمان بياورد كه تمام عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبى است و حق تعالى در همه جا حاضر و ناظر است، با حضور حق و نعمت حق امكان ندارد مرتكب گناه شود. انسان در مقابل يك بچه مميز گناه نمىكند، كشف عورت نمىنمايد، چطور شد كه در مقابل حق تعالى و در محضر ربوبيت كشف عورات مىكند، از هيچ جنايتى واهمه و مضايقه ندارد. براى اين است كه به حضور كودك ايمان دارد، ولى به محضر ربوبيت اگر علم داشته باشد ايمان ندارد؛ بلكه بر اثر
[46] «جز وجه او همه چيز نابود شونده است.» (قصص- 88)