كلمه كوشك بضمه اول و او معدوله و سكون يا فتحه سوم بمعني قصر و بناي
بلند و فوقاني است [1] كه در دوره بعد از اسلام اين كلمه در پارسي زياد
بوده، و قصر احنف را كه در مرو از طرف احنف بن قيس ساخته شده، عجمها كوشك
احنف ميگفتند [2] و قصوري را كه در بين جبال بلند عمران ميشد، كوشك
ميناميدند، چنانچه منهاج سراج در احوال باشندگان جبال غور گويد: «كوشكي با
كوشكي جنگ داشتي» اين كلمه در بيهقي هم بنظر ميآيد، مثلا در هرات از كوشك
مبارك نام ميبرد [3] اما بر كوشك از قصور معروف دوره سلاطين غوري بود،
كه در نسخ قلمي طبقات ناصري بدو صورت بز كوشك بزاي هوز، و در برخي از نسخ
قلمي بر كوشك به راي قرشت ضبط شده، مخصوصا در نسخه خطي كه نگارنده دارم، در
چندين جاي بر كوشك نوشته شده، و هم در پته خزانه بر كوشك آمده [4] چون
بركوشك معني ندارد، بايد بر كوشك صحيح باشد- چه (بر) به فتحه اول در پنبتو
بمعني بلند و بالاست، كه همواره در مقابل (لز) كه بمعني پست و سفلي است در
اسماي اماكن و قبايل آمده، مثلا بر ارغنداب (ارغنداب عليا) بر كوشك (كوشك
عليا) بر پنبتون (پنبتون عليا) و كلمه بر در پارسي سابقه هم بهمين معني بود
چنانچه در كتاب التفهيم البيروني ديده ميشود، و در تاريخ سيستان (ص 404)
هم برزره آمده، كه بلوكي بود از درياچه زره، و زره عليا معني ميدهد، پس بر
كوشك كه در طبقات ناصري مكررا آمده، نيز بمعني كوشك علياست كه اين قصر بر
كوهي بلند واقع بود، بنابران آنرا (بر) يعني بلند ميگفتند، كه در رفعت و
بلندي نظيري نداشت، و از كاخهاي مشهور شهر فيروزكوه بود، اما كلمه كوشك در
دوره غزنويان و غوريان در مورد قصر خيلي مستعمل بود، و از بقاياي اين نامها
اكنون (كوشك نخود) در (25) ميلي غرب قندهار بر جاده هرات افتاده و عبارت
از فيروز قند تاريخي است. كه ميمند تاريخي هم در نزديكي آنست.