«غيث»- چنان كه بسيارى از مفسران و بعضى از اهل لغت تصريح كردهاند- به معناى «باران
نافع» است، در حالى كه «مطر» به هر گونه باران گفته مىشود، خواه نافع باشد يا غير
نافع. [2]
[غَيْرَ مُسافِحِيْنَ:]
«مُحْصِنينَ غَيْرَ
مُسافِحينَ»
«غَيْرَ مُسافِحِيْنَ» از مادّه «سفاح» (بر وزن كتاب) به معناى زنا مىباشد و در اصل از «سفح» به معناى ريزش
آب و يا اعمال بيهوده و بىرويه گرفته شده است و چون قرآن، در اين گونه امور،
هميشه از الفاظ كنايى استفاده مىكند آن را كنايه از آميزش نامشروع گرفته است. [3]
[غَيْرَ مَعْرُوش:]
«وَ غَيْرَ
مَعْرُوشاتٍ»
مفسران در تفسير كلمه «مَعْرُوش» و «غَيْرَ
مَعْرُوش» سه احتمال دادهاند:
1- درختانى كه روى پاى خود نمىايستند و نياز به داربست دارند، و درختانى كه
بدون نياز به داربست روى پاى خود مىايستند؛ زيرا «عرش» در لغت به معناى برافراشتن و هر موجود
برافراشته است و به همين جهت به سقف و يا تخت پايه بلند، عرش گفته مىشود.
2- منظور از «مَعْرُوش» درخت اهلى است كه به وسيله ديوار و امثال آن در باغها حفاظت مىشود و «غَيْرَ مَعْرُوش» درختان
بيابانى و جنگلى و كوهستانى است.
3- «مَعْرُوش» درختى است كه بر سر پا ايستاده و اما
«غَيْرَ مَعْرُوش» درختى است كه بر روى زمين مىخوابد و پهن مىشود.
«غَيْظ» به معناى شدت خشم و غضب، حالت برافروختگى و هيجان فوق العاده روحى است، كه
بعد از مشاهده ناملايمات به انسان دست مىدهد.
و گاه به معناى «غم» آمده است، و در سوره «احزاب» آميزهاى از هر دو مىباشد، لشكريان «احزاب»
كه آخرين تلاش و كوشش خود را براى پيروزى بر ارتش اسلام، به كار گرفته بودند و
ناكام ماندند، غمگين و خشمگين به سرزمينهاى خود بازگشتند. [5]