responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : معارف اسلامی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 27  صفحه : 2

با خبرنگاران افتخارى مجله
آرزومندى حسين

با خبرنگاران افتخارى مجله زير نظر: حسين آرزومندى آرزوى وصال متن خلاصه حاضر بخشى از آخرين يادداشت هاى مرحومه بى بى رقيه احمدى در حين بازديد از مناطق جنگى است. اين عبارات زيبا, بيانگر بى قرارى و اشتياق روحى اين يادگار به جا مانده از نسل بهترين بندگان خدا براى وصال با معبود است. گفتنى است نامبرده دانشجوى شاهد رشته داروسازى دانشگاه علوم پزشكى مشهد بود كه در بازگشت از سفر مناطق جنگى لقاى حق را لبيك گفت. نمى گويم اى كاش دوباره جنگ بيايد, اما مى گويم كاش لياقت شهادت مى داشتم و خداوند مرا فرا مى خواند. اى كاش من هم آن زمان بزرگ بودم و همپاى رزمندگان و شهيدان در سنگر مى بودم. اى دل برو و به همه دنيا و دنياييان و دين به دنيا فروشان بگو بيايند و مسلخ گاه عشق را ببينند. تا نبينى نمى توانى درك كنى. تا قبل از اين كه به هويزه و شلمچه بيايم و از نزديك آن را ببينم, سعى مى كردم بتوانم خود را در اين مناطق بيابم و بتوانم درك كنم كه جنگ چيست و چگونه مى توان به ميدان نبرد رفت. در آن جا هرگز نمى توانستم شلمچه را خالى تصور كنم, هرگز آن جا را بى شهيدان نديدم, احساس كردم در ميان جمع رزمندگان و شهيدانم. حركات و رفتارها, نمازها و دعاهايشان را مى ديدم. من آن جا نردبان هايى را به سوى آسمان مى ديدم. احساس مى كردم شلمچه تنها جايى است كه به آسمان راه دارد. احساس مى كردم شهدا و رزمندگان در حال بالا رفتن از نردبان هايند. پيش خدايم ناله مى كردم. خدايا مى دانم لياقتى ندارم, حتى ذره اى لياقت شهادت ندارم, اما به رحمانيت و رئوفيت تو ايمان دارم. اين جا سرزمين عشق است… مرضيه صفّارى, خبرنگار افتخارى, مشهد احمد بهجتى: بزرگ ترين اثر ورزش, سلامتى جسم است احمد بهجتى يكى از بدمينتون كاران استان يزد است كه در سال74 مقام دوم انفرادى استان يزد و در سال75 در چهارمين المپياد ورزشى دانش آموزان مدارس كشور, مقام سوم تيمى را در اين رشته به دست آورده است. چه عواملى را در موفقيت خود مؤثر مى دانيد؟ توكل به خدا در مرحله اول و سپس تلاش, پشتكار و توانايى خودم و همچنين راهنمايى هاى مربيانم و تشويق هاى والدينم را در موفقيتم سهيم مى دانم. زندگى و تحصيل شما با ورزش چه تغييراتى كرده است؟ همان طور كه مى دانيد بزرگ ترين اثر ورزش, سلامتى جسم است و وقتى جسم سالم شد روح انسان نيز شاد مى شود. طبيعى است كسى كه روح و جسمش سالم و با نشاط شد, در زندگى و تحصيل موفق خواهد شد. بزرگ ترين آرزويت چيست؟ خيلى دوست دارم به تيم ملى راه پيدا كنم و بتوانم ان شاءالله در مسابقات مختلف براى كشورم افتخارآفرين باشم و پرچم ايران را به اهتزار درآورم. و سؤال آخر: در زندگى و ورزش از چه كسى الگو مى گيرى؟ كامل ترين الگوها, امامان(ع) هستند و من سعى مى كنم در زندگى خودم آنان را الگو و اسوه قرار دهم. در ورزش نيز از مربيان خوب و با اخلاق پيروى مى كنم. مريم هاتفى, خبرنگار افتخارى, اردكان نام من (رضاست) آندره سيمونيان, اهل ازبكستان شوروى همراه خانواده خود عازم ايران بودند كه در بين راه با تريلى سنگينى برخورد كردند. پدر و مادر آندره دردم جان سپردند و آندره و النا به بيمارستان منتقل شدند. پس از بهبودى, النا طاقت اين سوگ بزرگ را نياورد و عازم ازبكستان شد. اما آندره با همه اصرار خواهرش با او نرفت و در ايران ماند. آندره بر اثر شدت تصادف, قدرت تكلمش را از دست داده بود. دست قضا, پاى او را به منزل زن و مرد جوانى كشاند كه پس از سال ها ازدواج هنوز صاحب فرزندى نشده بودند… آندره هر روز مشاهده مى كرد كه پدر و مادر خوانده اش بعد از راز و نياز به درگاه خداوند, طلب شفاى او را مى كردند, او هم با دل شكسته اش رو به خدا طلب شفا مى كرد… روزى پدر با چشمانى اشك بار به سراغش آمد و گفت: درسته كه همه دكترها جوابت كرده اند, اما ما مسلمونا يك دكتر ديگه هم داريم كه هر وقت از همه جا نااميد ميشيم مى ريم سراغش. آندره نگاه پر تمنايش را به پدر دوخت, چهره پدر در برابر نگاه گريان او درهم مغشوش و گم شد… اين اولين بارى بود كه آندره چنين مكانى را مى ديد, هيچ شباهتى به كليسايى كه او هر يكشنبه همراه پدر و مادر و خواهرش به آن جا مى رفت, نداشت. پدر, آندره را تا كنار پنجره فولاد همراهى كرد, بعد ريسمانى بر گردن او آويخت و سر طناب را به پنجره فولاد بست. آندره متحير از حركات پدر و خسته از راه طولانى بر زمين نشست و سر را به ديوار تكيه داد و خوابش برد. نورى سريع به سمتش آمد, سعى كرد نور را بگيرد, نتوانست, نور ناپديد شد. دوباره نورى آن جا مشاهده كرد كه به سويش مى آيد, از ميان نور صدايى شنيد, صدايى كه او را با نام مى خواند… شب آمده بود با آسمانى مهتابى, حرم در سكوتى روحانى غرق شده بود, خادم پيرى كمى آن سوتر ايستاده بود و او را مى نگريست. آبى ـ سبز ـ سفيد, نه نمى توانست تشخيص بدهد. نورى بود به همه رنگ ها, مرتب به سمت او مى آمد و باز دور مى شد. آندره مانده بود متحير, هر بار دستش را دراز مى كرد تا نور را بگيرد, اما نور از او مى گريخت… باز نورى ديگر, اين بار سبز سبز, به خوبى مى توانست تشخيص بدهد. نور به سمتش آمد و از ميان آن صدايى برخاست. نامت چيست؟ تكانى خورد… از نور صدايى ديگر برخاست: نامت را بگو: آندره اشاره به زبانش كرد كه قادر به تكلم نيست. از ميان نور دستى روشن بيرون آمد و بر زبان آندره كشيد و گفت: حالا بگو نامت چيست؟ آندره آرام آرام زبان گشود, گفت: آن…آند…آندر… اما نتوانست نامش را كامل بگويد. دوباره از ميان نور صدايى شنيد: بگو نامت را؟ آندره دهان باز كرد و با صداى مؤكد فرياد زد: اسم من رضاست, رضا… رضا… اعظم حميدى, خبرنگار افتخارى, كاشمر آشنايى با يك سرباز موفق محمدصادق رضايى, متولد 1356 از شهرستان زرند نمونه يك سرباز موفق است كه علاوه بر انجام خدمت مقدس سربازى, با قرآن همنشينى قرينى دارد. وى درباره زمينه هاى رو آوردن خود به قرآن مى گويد: از آن جا كه قرآن را براى من خوب شناسانده بودند و اين كه در يك محيط مناسب يعنى دبيرستان علوم و معارف اسلامى تحصيل مى كردم و مهم تر از همه, دوستى و رفاقت با كسى كه اهل قرآن بود, باعث شد من هم به قرآن رو بياورم. اين افسر وظيفه معتقد است: يك سرباز در طول دو سال خدمت بهترين فرصت را دارد تا در يك رشته قرآنى يا در رشته مورد علاقه اش به فعاليت بپردازد. خوشبختانه بنده به دليل اين كه فرماندهان خوبى دارم, اين فضا را براى من فراهم كرده اند كه بتوانم در زمينه قرآن كار بكنم. وى در پايان ضمن دعوت از جوانان به پر كردن صحيح اوقات فراغتشان و كوشش براى رسيدن به هدف هاى متعالى, مى گويد: هم اينك به ترجمه و توضيح و نكته بردارى از آيات قرآن مشغول هستم, جزوه هاى كوچكى هم در اين زمينه نوشته ام, همچنين نمايه آيات مربوط به (زن در قرآن) را در دست تهيه دارم, بعدازظهرها هم كلاس حفظ قرآن براى عده اى از مشتاقان برگزار مى كنم. مليحه ابراهيمى, خبرنگار افتخارى, سيريز كانون فرهنگى تبليغى معراج در نراق كانون فرهنگى تبليغى معراج در سال 1378 تأسيس گرديد كه در تمام طول سال به طور مستمر و فعال در خدمت شهروندان شهر نراق به ويژه دانشجويان و دانش آموزان اين شهر مى باشد. اين كانون زير نظر هيئت امناى مسجد جامع و امام جمعه اين شهر فعاليت مى كند. اهم فعاليت هاى اين كانون عبارت اند از: 1. تشكيل كتابخانه و جمع آورى كتاب هاى مذهبى و دينى; 2. تشكيل واحد سمعى بصرى متشكل از نوارخانه (600نوار) و سى دى و فيلم; 3. واحد فرهنگى كه مراسم جشن و عزادارى را به مناسبت هاى اعياد و شهادت برگزار مى كند; 4. واحد هنرى كه عهده دار فعاليت هاى هنرى است; 5. برگزارى كلاس هاى تابستانى در اوقات فراغت. گفتنى است كانون فرهنگى تبليغى معراج اولين واحد فرهنگى در شهر نراق بوده كه به صورت مستمر در ارائه خدمات فرهنگى فعاليت مى كند. محمدمهدى ايزدى, خبرنگار افتخارى, نراق نماى داخلى خانه حضرت على$ و محل غسل آن حضرت خانه اميرالمؤمنين على$ در فاصله صد مترى جنوب مسجد كوفه قرار دارد و متعلق به امّ هانى, خواهر آن حضرت بوده است. اين خانه داراى چهار اتاق 3*2 و يك حياط 6*4 مترى مى باشد. خرابه هاى دارالاماره كوفه اين بنا كه روزگارى قصرى عظيم بوده, حوادث تلخ و شيرينى را به خود ديده است. حضرت مسلم ابن عقيل از فراز ديوار همين قصر به زمين افكنده شد, هانى ابن عروه, پناه دهنده حضرت مسلم$, در همين محل به شهادت رسيد, سر مبارك امام حسين$ و ساير شهداى كربلا در اين قصر در مقابل ابن زياد قرار داده شد و بالاخره در همين مكان بود كه حضرت زينبے خطابه غرّا و كوبنده خود را عليه بنى اميه ايراد فرمود. فرستنده: رضا شاكر اردكانى, اردكان مطالب و نامه هاى رسيده نقى رحمانى (محمودآباد), فرشيد بدرى (خمين), بهلول رضائى درزى (نورآباد ممسنى), عفت زمانى (هرات), سكينه سلطانى نژاد (كرمان), رضا كاظمى (گاليكش), حميده گلچى (نائين), آزاده ملكى (فراشبند), مهدى اكرمى (ابركوه), سيده زينب مير ديلمى (گرگان), اسرافيل برقى (مرند), محمد شريعتى فر (قاين), آزاده ملكى (فراشبند)

نام کتاب : معارف اسلامی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 27  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست