گزيده پژوهش ها در برنامه 53
معرفت دينى
نگار بخشى
شماره اشتراك2425, از سنقر
مفهوم دين
دين در اصل به معناى جزا و پاداش و به معناى اطاعت و پيروى از فرمان آمده است و در اصطلاح مذهبى, عبارت است از: مجموعه عقايد و قوانين و آدابى كه انسان در سايه آن ها مى تواند به سعادت و خوش بختى دو جهان برسد و از نظر فردى و اجتماعى و اخلاقى و تربيتى در مسير صحيح گام بردارد.1
علاوه بر تعاريف فوق, تعريف هاى ديگرى نيز از دين به عمل آمده است; از جمله:
ـ دين براى گسستن زنجيره هاى اسارت انسان و تأمين آزادى بشر است.2
ـ دين مجموعه اى از تعليم و تربيت در مسير تزكيه و ساختن انسان كامل است.3
ابزار معرفت دينى
ابزار شناخت و معرفت دينى, گاهى عقل است و گاهى حس و تجربه و گاهى نيز تنها وحى است, اما در نهايت هر سه با هم هماهنگ هستند. البته از نظر روشنى و قاطعيت در يك رديف نيستند; روشنى و قاطعيت وحى صد در صد است, ولى روشنگرى علم و عقل همه جا خالص و صد در صد نيست.
ظاهر شهبازيان
شماره اشتراك2123, از ايوان غرب
حقيقت و ابعاد دين
با توجه به فلسفه بعثت پيامبران, نقش آنان در ايجاد تمدن و شكوفايى روحيه هم زيستى و تعاون به خوبى نمايان مى گردد و معلوم مى شود كه اگر مكتب انسان ساز پيامبران نبود, بسيارى از نابسامانى ها چند برابر مى شد و مشخص نبود كه جامعه بشرى چه سرنوشتى داشت. نتيجه مترتب بر اين موضوع آن است كه دين برخلاف پندار بسيارى, شخصى و خصوصى نيست, بلكه حقيقتى است كه در همه ابعاد و زواياى زندگى انسان ها حضور دارد و قادر است زندگى بشر را در همه زمينه ها تحت پوشش قرار دهد. پيامبران الهى, مبلغانى بوده اند كه فارغ از ويژگى هاى علمى و امتيازات قومى, نژادى و منافع شخصى, با اراده الهى تلاش كرده اند انسان ها را با فطرت و مسائل دينى آشنا كنند و انسان را با مسئوليت هايش درباره دين و انتظارات دين از انسان آگاهى دهند و معنويت و مكارم اخلاقى و شناخت و معرفت دينى را به اوج شكوفايى برسانند و در هر عصرى و دوره اى, پرده از اسرار دين مبين بردارند و انسان ها را آگاهى دهند كه دين نيز پا به پاى پيشرفت زمان و تكنيك و علم, همواره پيش مى رود و هرگز در برابر پيشرفت علمى بشر احساس عجز نخواهد كرد, بلكه به انسان ها كمك مى كند تا همواره سير صعودى و پيشرفت را طى كنند.
مريم ميرعالى
شماره اشتراك5593, از انديمشك
معرفت دينى در گذر زمان
اصطلاح (معرفت دينى) مدتى است كه موضوع بحث جوامع دينى و دين شناسان و دين پژوهان قرار گرفته است. شايد پيدايش چنين بحثى در جوامع غربى, جذب جوانان به سوى جوامع غربى و گرايشات غير دينى باشد; به اين صورت كه چون از ظهور اسلام قرن ها گذشته و طى اين مدت, مقتضيات زمان و نيازهاى بشرى نسبت به چندين قرن پيش تغيير كرده, پس اين دينى كه متعلق به سال ها پيش است نمى تواند نيازهاى بشر امروز را برآورده كند.
بسيارى از دين شناسان غربى قدم هاى مثبتى در جهت شناساندن دين اسلام در غرب برداشته اند كه جاى تقدير دارد; از جمله ستئودورا رپنيوسز در قرن 16 ميلادى (براى نخستين بار به تصحيح متون كهن عربى پرداخت و اهميت ناشناخته سنت در زندگى و انديشه مسلمانان را دريافت… جانشين او به نام سگوليوتز به گردآورى و تدوين نخستين فرهنگ لغت عربى پرداخت. تحقيقات در مورد تاريخ اسلام با كتاب ستاريخ شرقز توسط محقق سوئيسى به نام سهوتينگرز آغاز شد).4 (با نگارش كتاب سزندگى محمدز توسط سج. ويلز در سال 1843 گرايش ها و روش هاى جديد در اين زمينه پديد آمد. او در كتاب شناخت خلافت شرح مفصلى در مورد مهم ترين نهادهاى اسلامى تا زمان سقوط بغداد ارائه داد….)5
حبيب الله حيدرى
شماره اشتراك 3007, از محمودآباد مازندران
اصطلاح معرفت دينى
ييكى از اصطلاحاتى كه به همراه آفرينش انسان ها بر سر زبان ها بوده, لفظ دين است. (دين واژه اى است عربى كه در لغت به معناى اطاعت و جزا و… آمده, و اصطلاحاً به معناى اعتقاد به آفريننده اى بر جهان و انسان و دستورات عملى متناسب با اين عقايد مى باشد).6 بر اين اساس كسانى كه به طور يقينى به آفريدگارى اعتقاد ندارند و پيدايش پديده هاى مختلف جهان را امرى تصادفى و طبيعى مى دانند, بى دين ناميده مى شوند, ولى كسانى كه وجود آفريننده اى دانا و حكيم را براى جهان و پديده هاى آن متصور هستند, دين دار شمرده مى شوند; هرچند اين اعتقاد ممكن است با انحرافات و خرافات نيز همراه باشد.
اديان الهى در سه اصل اساسيِ كلّى با هم مشترك اند: توحيد, نبوت و معاد. بنابراين با توجه به آنچه گذشت, روشن مى گردد كه هر دينى حداقل از دو بخش تشكيل شده است:
1. (اصول دين: عقيده يا عقايدى كه حكم پايه و اساس و ريشه آن را دارد;
2. فروع دين: دستورات عملى كه تناسب با آن پايه يا پايه هاى عقيدتى دارد و برخاسته از آن ها باشد.)7
مهدى گلشنى نهاد
شماره اشتراك2527, از همدان
لزوم تفقه در دين
دين چيزى است كه بايد با عقل فطرى پيوند بخورد و در دايره تفقه ـ كه بالاتر از تفكر است ـ بگنجد. هر متفكرى موظف است گزاره هاى دين را به تجزيه و تحليل درآورد و آن را از خرافات و عوام زدگى بپيرايد, زيرا عوام زدگى و خرافات, زودتر از هر چيز جامه دين را تيره مى كند.
امروز بايد به هوش بود, زيرا دينى كه از ناحيه برخى گويندگان عرضه مى شود با آنچه پيامبر(ص) در قرآن عرضه داشته اند, فاصله زيادى دارد و تعاليم دين چنان دستخوش پيرايه ها گشته كه به قول شاعر:
بس كه ببستند بر او برگ و ساز گـر تـو ببينـى نشنـاسيـش بـاز
اين همه تأكيد و توصيه در تفقه دين براى اين است كه دين دچار تحريف نگردد و هر درس ناخوانده ناشايستى مفسر دين نگردد. به گفته مولوى:
ره نمــى دانــد قــلاووزى كنــد جـان زشت او جهان سوزى كنـد
حكم چون در دست گمراهى فتاد جـاه پـنـداريـد و در چـاهـى فتاد
محمدرضا ثامنى
شماره اشتراك650, از سنقر و كليايى
بايسته هاى معرفت دينى
انسان مسلمان اگر بخواهد دين دار واقعى و از معرفت دينى بهره مند باشد, بايد عقل خويش را به كار گيرد و مبانى دين را با دليل و برهان بشناسد و تا آن جايى كه عقلش توانايى غور در مسائل دين را دارد دريغ نكند. اگر به چنين درجه اى از معرفت برسد, بينش دينى پيدا مى كند, با اسلحه منطق و بصيرت, دين را مى فهمد و به ديگران مى فهماند. البته چه بسيارند دين داران باسوادى كه بصيرت كافى در دين ندارند و چه بسيارند كم سوادانى كه از بصيرت كافى بهره مندند.
از طريق حوزه عقل و نقل, چهره واقعى دين نمايان مى شود. اگر نسل جوان با حقيقت دين آشنا شود, دين ستيزان نمى توانند چهره دين را در نظر آنان مخدوش سازند و دين را افيون توده ها معرفى كنند و با ترفندهاى گوناگون, در جامعه دين زدگى ايجاد كنند. استكبار جهانى كه دين و مبانى دينى را بزرگ ترين سدّ راه كسب مطامع خود مى داند, شبانه روز در تدارك است تا از ناآگاهى بعضى دين داران و جوانان كم تجربه سوءاستفاده كند و بى تفاوتى و سستى را جايگزين تحرك و پويايى نسل جوان قرار دهد و تخم نااميدى را در دل ها بكارد.
بجاست كه دست اندركاران نظام تعليم و تربيت, زمينه هاى معرفت دينى را براى جوانان ايجاد كنند و دين را در قالب هاى مختلف هنرى آموزش دهند و عقل و انديشه ها را براى شناخت دين بارور سازند و با تربيت نسلى كه به دين معرفت دارند, آنان را واكسينه كرده تا به هر بادى نلرزند و مقهور تبليغات سوء نگردند.
مهدى قربان زاده
شماره اشتراك5604, از كاشمر
معرفت دينى و ابزار آن
واژه معرفت در سنت به معناى مطلق علم و آگاهى است و در اصطلاح, معانى و كاربردهاى متفاوتى دارد. در مباحث معرفت دينى, معرفت شناسى و معرفت شناسى دينى, همان معناى لغوى آن منظور است.
معرفت دينى مجموعه شناخت هايى درباره اديان الهى است كه در بخش هاى عقايد, اخلاق و احكام و به عبارت ديگر, در بخش هاى عقيدتى و ارزشى و به عبارت سوم, در ابعاد هست ها و بايدها يا نبايدها وجود دارد.
در ميان مسلمانان, اين مجموعه از معارف در علوم متعددى همچون فلسفه, كلام, حديث شناسى, فقه, اصول و قرآن شناسى يا تفسير تبلور يافته كه به نام علوم اسلامى اشتهار دارد.
براى شناخت دين ابتدا بايد عقايد را شناخت. روشن است كه ركن اساسى دين, اعتقاد به خداست كه موجودى ماوراى طبيعى, غير حسى و غير جسمانى است. آيا معرفت به چنين موجودى از راه تجربه حسى ممكن است؟ جواب منفى است, زيرا ابزار حسى در اين جا كارايى ندارد, در آزمايشگاه نمى توان خدا را يافت.
ييكى از ابزارهاى شناخت خدا, به طور مسلّم, (عقل) است و در كنار آن, شهود, عرفان و اشراق هم مطرح است. عنصر دوم دين, نبوت و وحى است. آيا وحى, حسى و جسمانى است و با ابزار حسى شناخته مى شو د؟ آيا وحى, نوعى ادراك حسى است كه ما فاقد آن هستيم؟ آيا دستگاه گيرنده خاصى بين خدا و پيامبر است؟ هرچه باشد, وحى با ابزار حسى كه در اختيار ماست, شناخته نمى شود; همچنين وحى قابل بررسى علمى به معناى تجربى نيست.
اعتقاد به قيامت هم با تجربه حسى قابل درك نيست; بنابراين بايد گفت كه بخش مهمى از معرفت دينى, غير حسى و غير تجربى است.8
طوبى بخشى سنقرى
شماره اشتراك10070, از همدان
راه هاى رسيدن به معرفت دينى
آنچه مسلم است, اين است كه دين همواره با بشر بوده, قديمى ترين و نيرومندترين و اصلى ترين نهادى است كه در زندگى بشر وجود داشته است. دين همزاد انسان است. امروزه حتى در كشورهاى (سكولار) و در كشورهايى كه دين را مستقيماً در سرنوشت اجتماع دخالت نمى دهند, دين عامل نيرومندى است كه غير مستقيم در مسائل اجتماعى تأثير دارد, چون دين دارى, ذاتى بشر است.
اما راه هاى رسيدن به معرفت دينى چيست؟ در اين جا به بعضى از آن ها اشاره مى شود:
1. وجدان طبيعى و الهام فطرى; 2. حواس و مشاعر كه در زندگى حيوانى مكمل وجدان است و بين انسان و ساير جانوران مشترك است; 3. هدايت از طريق عقل.
انسان طورى آفريده شده كه بايد در اجتماع زندگى كند و فقط با اتكاى به غريزه و حواس نمى تواند زندگى كند; لذا آفريدگار مهربان نعمتى شريف تر به وى مرحمت كرده و آن عقل است كه خطاهاى حواس را تصحيح مى كند. همان طور كه حس خطا مى كند, عقل هم خطا مى كند. عقلانيت بشر با گذشت زمان دستخوش تحول مى شود. گاهى ممكن است انسان از به كار بردن حواس و عقل خود در آنچه كه سعادت او و هم نوعش را تأمين مى كند, كوتاهى نمايد و آن دقت عقلى را كه بايد در تشخيص حق از باطل و خير از شر و صلاح از فساد به كار ببرد, در طريق چاره جويى ها و فريب كارى ها استفاده كند. بنابراين, عقل هم براى حصول معرفت دينى كافى به نظر نمى رسد و آن هم نياز به راهنمايى دارد.
عقـل تحصيلـى مثـال جوى ها
كان رود در خـانه اى از كوى ها
راه آبـش بستـه شـد, شـد بينوا
از درون خويشتن جو چشمه را
حسن ميرزايى
شماره اشتراك2774, از شفت
راه شناخت دين
زبان و متن قرآن به دليل ادبيات محاوره اى كه در تنظيم آن توسط خالق يكتا به كار برده شده, براى فهم و شناخت عامه مردم به عنوان مهم ترين راه و بهترين راه شناخت دين قابل استناد و استفاده است. يكى از آيات نمونه در تأييد اين ادعاى ما اين است:
(وَلَقْدْ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذى يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أعْجَمِيٌّ وَهَذا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ;9 و ما كاملاً آگاهيم كه (كافران) مى گويند آن كس كه مطالب اين قرآن را به رسول مى آموزد, بشر است, در صورتى كه زبان آن بشر, اعجمى و اين قرآن به زبان عربى فصيح است); يعنى معجزه قرآن در بلاغت و فصاحت است نه مطالب تاريخى.
محسن فتاحى
شماره اشتراك756, از ايوان غرب
ارزش و اهميت عقل در شناخت دين
عقل علاوه بر اين كه (اول ماخلق الله) و قدرت تشخيص خير از شر و متمايزكننده انسان از حيوان است, فضايل بسيار ديگرى نيز دارد كه به بعضى از آن ها اشاره مى كنيم.
1. عقل, مهم ترين منبع شناخت است و فلاسفه عقل گرا نظير (دكارت) در برابر فلاسفه حس گرا نظير (لاك), اصالت را به عقل مى دهند. از ميان اشياى عالم, عقل بهتر از هر چيز ديگرى به طور مساوى تقسيم شده است.
2. عقل از شرايط تكليف است و كسى كه فاقد عقل است, تكليفى ندارد.
3. از امام على(ع) نقل شده است: جبرئيل بر آدم فرود آمد و گفت: مأمورم تو را ميان سه چيز [عقل, دين, حيا] مخير سازم تا يكى را برگزينى. آدم گفت: عقل را برگزيدم. جبرئيل به حيا و دين گفت: شما برگرديد. گفتند: اى جبرئيل! ما دستور داريم كه همراه عقل باشيم, هرجا كه باشد. گفت: اختيار با شماست و بالا رفت.10
4. حضرت على(ع) مى فرمايند: (بينايى (آگاهى دل) با ديده ها و چشم ها نيست, چشم ها به صاحبشان دروغ مى گويند, ولى عقل خيانت نمى كند به كسى كه از او چيزى بخواهد.)11
5. امام ششم فرمودند: (هركس عاقل است, دين دارد و هر كه دين دارد, بهشت مى رود). رسول اكرم(ص) فرمودند: (خداوند چيزى را با فضيلت تر از عقل ميان بندگانش تقسيم ننموده است… و خداوند هيچ نبى يا رسولى را مبعوث ننموده, مگر اين كه عقل او را كامل كرده است و عقلش بهتر از عقل همه امتش بوده است….)12
حامد حاتمى
شماره اشتراك10309, از اسلام آباد غرب
زيان هاى عدم تعقل در دين
از ديد اسلام, يك انسان رشد يافته كسى است كه اهل فكر و تشخيص باشد. اهميت اين مورد به حدى است كه اگر كسى اصول دين (توحيد, نبوت و معاد) را بدون فكر بپذيرد, از وى قابل قبول نيست, بلكه بايد درباره آن, قدرت تعقل خود را به كار گيرد, زيرا عامل اصلى گمراهى, همين عدم تعقل يا سطحى نگرى مى باشد.
پيامد عدم تعقل, آميخته شدن تعاليم دين با خرافات و بدعت ها خواهد بود. شرط لازم براى دست يابى به فرهنگ اصيل اسلامى, دارا بودن رشد فكرى و پرهيز از هرگونه سطحى نگرى است. با توجه به قرآن, رسيدن به اهداف عالى دين تنها از راه معرفت ميسر مى باشد: (إنَّمَا يَخْشَى اللّهُ مِنْ عِبَادِهِ العُلَمَاءُ).
دومين پيامد عدم تعقل, آسيب پذير شدن انسان در برابر افكار مخالف است كه نتيجه آن از خود بيگانگى فرهنگى مى باشد. بزرگ ترين خطرى كه ملت ها را تهديد مى كند, آن است كه در برابر ديگران به گرداب خود باختگى فرو روند, لذا عادت كردن به تفكر صحيح و منطقى در يك ملت, بزرگ ترين مانع در برابر استثمارگران فرهنگى و كسانى است كه قصد اسارت آن ملت را دارند.
انسجام در راه هاى شناخت دين
شناخت از طرق مختلف به دست مى آيد و در معرفت دينى به دنبال شناخت بخش هاى گوناگون محتواى دين هستيم. در پيمودن راه هاى شناخت هيچ گونه تعارضى ديده نمى شود, بلكه بين آن ها ارتباط محسوسى وجود دارد. در بخش عقايد, به مسائلى همچون اعتقاد به خدا و صفات او برمى خوريم كه از حوزه فعاليت تجربه و حس بيرون است, اما به صورت غير مستقيم به معرفت عقلانى كمك مى كند تا شناخت حاصل گردد.
در مورد اعتقاد به قيامت و دگرگونى عالم, چون مربوط به آينده جهان است, با تجربه حسى قابل درك نيست, ولى علوم طبيعى, مقدمات آگاهى را فراهم مى كند و به كمك علوم عقلى نتيجه مطلوب به دست مى آيد.
زهرا اعرابى
شماره اشتراك8251, از اصفهان
امكان تغيير در دين
دين از سه بخش عقايد, اخلاق و احكام تشكيل شده است. عقايد دينى, ثابت و غير قابل تغيير هستند. اصول و قواعد كلى اخلاقى نيز تحول ناپذيرند. دسته اى از جزئيات و فروعِ مسائل اخلاقى فى الجمله قابل تغيير است كه بازگشت آن به تغيير موضوع مى باشد.
احكام نيز به دو دسته ثابت و متغير تقسيم شده است. در احكام, تغيير و تحول ممكن است, زيرا احكام و قوانين دينى, مانند هر قانون عقلايى, تابع مصالح و مفاسدند و مصالح انسانى در شرايط زمانى و مكانى مختلف قابل تغييرند.
در واقع تعبير (تغيير) يا (تحول) در مورد بعضى مسائل احكام و اخلاق, مسامحه آميز است و هيچ يك از آن ها قابل تغيير نيست, بلكه غالب آن ها به تغيير در موضوع ـ و نه در حكم ـ ارجاع مى يابد; يعنى حكم بر عنوان خود ثابت است و موضوع تغيير مى كند.
رحيم احمدنيا برگامى
شماره اشتراك10275, از قزوين
معرفت درجه اول و دوم
اگرچه معرفت معانى بسيارى دارد, اما در اين جا معناى لغوى آن يعنى مطلق علم و آگاهى منظور است, خواه متعلق شناسايى, امور حسى باشد, خواه فراحسى, خواه معرفت از نوع درجه اول باشد, خواه از نوع درجه دوم.
بشر دانسته ها و معرفت هاى بسيارى دارد. مجموعه معرفت هاى بشر به انواع گوناگونى تقسيم مى شود. يكى از اين تقسيمات, معرفت هاى درجه اول و دوم است كه در ذيل به شرح مختصرى از آن ها مى پردازيم.
در معرفت هاى درجه اول, نگرش عالم از درون علم است, اما در معرفت هاى درجه دوم, نگرش عالم به مسائل از برون علم است; بنابراين گزاره هاى علوم رياضى, فلسفى, تجربى, ادبى, اجتماعى و مانند آن ها, معرفت هاى درجه اول به حساب مى آيند, زيرا شناختى درباره جهان, ذهن, لغت و… هستند. اما معرفت شناسى, معرفت درجه دوم تلقى مى شود, خواه معرفت شناسى مطلق كه مطلق علم و آگاهى را مورد بررسى قرار مى دهد و خواه معرفت شناسى مقيد كه به دانسته هاى حوزه خاصى همچون دين, علوم رياضى و مانند آن اختصاص دارد و معرفت هاى مربوط به آن حوزه را مورد ارزيابى قرار مى دهد.
شاه حسين مطهرى فرد
شماره اشتراك1550, از گيلان
فطرى بودن شناخت خدا
(اديان الهى و بسيارى از صاحب نظران, خداشناسى و خداپرستى را فطرى مى دانند و گرايش به دين و خدا را از ويژگى هاى روانى انسان دانسته و آن را حس مذهبى يا عاطفه دينى ناميده اند. فطرى بودن شناخت خدا بدين معناست كه دل انسان با خدا آشناست و در ژرفاى روح وى مايه اى براى شناخت آگاهانه خدا وجود دارد كه قابل رشد و شكوفايى است, اما اين مايه فطرى در افراد عادى به گونه اى نيست كه ايشان را به كلى بى نياز از انديشيدن و استدلال عقلى كند.)13
راه ساده خداشناسى, تأمل در نشانه هاى خدا در جهان است. شهيد مطهرى مى نويسد: (قرآن, طبيعت و ضمير انسان را به عنوان منابع تفكر و در نتيجه منابع معرفت نام مى برد).14 قرآن كريم مى فرمايد: (إِنَّ فى خَلْقِ السَّمَوَاتِ والأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لأُولِى الأَلْبَابِ;15 محققاً در خلقت آسمان و زمين و رفت و آمد شب و روز (بر وجود حق و علم و قدرت و حكمتش), دلايلى روشن است براى خردمندان عالم.)
دكتر ادوارد لوتركسيل, جانورشناس و حشره شناس, مى گويد: (اگر كسى با فكرى روشن, علوم را مطالعه و تحصيل كند, به لزوم وجود آفريدگار قائل خواهد شد.)16
دكتر والتر اسكار لندبرگ, دانشمند فيزيولوژى و بيوشيمى, مى نويسد: (چون درك معناى الوهيت از راه مشاهده پديده هاى طبيعت محدود است, لذا بايد در تكميل اعتقاد به خدا از نيروى ايمان كمك گرفت. ايمان به خدا, مايه مسرت و روشنى قلب هر فرد بشر است.)17
پى نوشت ها:
1 ـ برگرفته از: تفسير نمونه, ج2, ص349.
2 ـ اعراف(7) آيه 157.
3 ـ جمعه(62) آيه 2.
4 ـ همايون همتى, شناخت دانش اديان, ص166.
5 ـ همان, ص170.
6 ـ محمدتقى مصباح يزدى, آموزش عقايد (سه جلدى), ص6.
7 ـ همان, ص7.
8 ـ برگرفته از كتاب نقد, شماره5و6, ص4.
9 ـ نحل(16) آيه 103.
10 ـ اصول كافى, ج1, ص16.
11 ـ نهج البلاغه, حكمت273.
12 ـ اصول كافى, همان, ص18.
13 ـ محمدتقى مصباح يزدى, آموزش عقايد (دو جلدى), ص63.
14 ـ مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى (4ـ1), ص61.
15 ـ آل عمران(3) آيه 190.
16 ـ جان كلوور مونما, اثبات وجود خدا, ص58.
17 ـ همان, ص63.