زنهار طمع مدار الا ز خدا # كين رغبت خلق نيمساعت باشد
لكاتبه بهاء الدين محمد
جور كم به ز لطف كم باشد # كه نمك بر جراحتم باشد
جور كم بوى لطف آيد ازو # لطف كم محض جور زايد ازو
لطف دلدار اين قدر بايد # كه رقيبى از او برشك آيد
للاوحد الكرماني
در خانه دلم گرفت از تنهائى # رفتم بچمن چو بلبل شيدائى
چون ديد مرا سرو سهى سر جنباند # يعني بچه دلخوشي به بستان آئى
مجد همگر
مرا ز روى تعجب معاندي پرسيد # پدر ز روى چه معنى نداشت روح اللّه
جواب دادم و گفتم كه او مبشر بود # باحمد قرشى جمع خلق را زاله
مبشر از پى آن تا كه مژده آرد زود # روا بود كه دو منزل يكى كند در راه
عبدي گنابدي
هركه سخن را بسخن ضم كند # قطرهء از خون جگر كم كند
من المثنوى المعنوي
باده نى در هر سرى شر مىكند # آنچنان را آنچنانتر مىكند
گر بود عاقل نكوتر مىشود # ور بود ديوانه بدتر مىشود
ليك چون اغلب بدند و بدپسند # بر همه مى را محرم كردهاند
حكم اغلب راست چون اغلب بدند # تيغ را از دست رهزن استدند
من ملاجامي
مجموعهء كونين بآئين سبق # كرديم تفحص [1] ورقا بعد ورق
[1] در بعض نسخ تصفح است و هو دو بمعناى جستجو كردن است.