responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج - ترجمه جعفری نویسنده : الطبرسي، أبو منصور    جلد : 2  صفحه : 75


راوى گويد : پس از اين كلام عمر در نهايت غضب از منبر فرو آمده و با گروهى از اعوانش رهسپار منزل حضرت أمير عليه السّلام شده با اجازه وارد منزل گشته و گفت :
اى أبو الحسن ، چه چيزها كه امروز از پسرت به من رسيد ؛ در مسجد رسول خدا صدايش را بر من بلند كرده و تودهء مردم و أهل مدينه را بر من شوراند ! .
حضرت مجتبى عليه السّلام بدو فرمود : آيا فردى چون حسين زادهء نبىّ حكم ناروايى را جارى كرده يا طبقات پست از أهل مدينه را شورانده ؟ ! بخدا كه جز با حمايت همين گروه پست به اين مقام دست نيافتى ، پس لعنت خدا بر كسى كه اين گروه را اغوا كرد ! ! .
حضرت أمير عليه السّلام به فرزندش فرمود : آرام گير اى أبا محمّد ، تو نه زود خشمى و نه پست نژاد و نه در جسمت رگى از نااهلان است ، پس سخنانم را گوش داده و عجله نكن ! عمر به آن حضرت گفت : أبا الحسن ! اين دو در سرشان فقط هواى خلافت دارند ! .
حضرت فرمود : اين دو بزرگوار از لحاظ نسب نزديكتر از ديگران به رسول خدايند كه دعوى خلافت كنند ، اى پسر خطَّاب بنا بحقّ اين دو رضايتشان را بدستآر تا ديگران كه پس از اين دو آيند از تو راضى باشند ! .

نام کتاب : الاحتجاج - ترجمه جعفری نویسنده : الطبرسي، أبو منصور    جلد : 2  صفحه : 75
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست