نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : شهابی، علی اکبر جلد : 1 صفحه : 9
مردمان شهر ما چنان عادت دارند كه منشأ تواريخ خود را حوادث و اتفاقات قرار ميدهند نه سنوات ( عربها نيز قبل از اسلام تاريخ ثابت نداشتند و حوادث و وقايع اتفاقيه را مبدأ تاريخ خود قرار ميدادند و چون حادثهء ديگرى پيش مىآمد باز مبدأ تاريخ را از آن هنگام شروع ميكردند مانند عام الفيل و عام الجدب و غيرها ) و تاريخ ولادت من مصادف بوده است با يكى از حوادث جاريه . پس از آنكه بزرگ شدم ، از حادثهء مزبور جويا شدم ، پيرمردان و ريش سفيدان اختلاف كردند ، برخى گفتند حادثهء نامبرده در آخر سال 224 بوده است و جمعى ديگر عقيده داشتند كه آن واقعه در اول سال 225 اتفاق افتاده است . طبرى منسوب است به طبرستان كه در زمان ما بنام قديمى ديگرش مازندران شهرت دارد . علما و دانشمندانى كه در دورهء اسلامى از مازندران برخاسته و شهرت « طبرى » داشتهاند بسيار ميباشند كه در كتب تواريخ و تراجم احوال نام آنان ديده مىشود . طبرى در وجه تسميهء طبرستان چنين گفته است كه : در نزد ابو حاتم سجستانى كه از دانشمندان علم حديث و خبر و فقه بود ، براى فرا گرفتن علم حديث حاضر شدم از من پرسيد كه از كدام شهر هستم . گفتم از طبرستان . گفت طبرستان را چرا طبرستان ناميدهاند . گفتم نميدانم . آنگاه خود استاد چنين بيان كرد : « چون طبرستان گشوده شد و آبادى آن آغاز گرديد ، زمينى بود پر از درخت و جنگل از اين رو فاتحان ابزارى طلب كردند كه بدان درختان را قطع كنند . مردمان آنجا براى اين كار طبر ( تبر ) آوردند كه با آن درختان را ميبريدند ، از اين رو سرزمين مذكور بنام طبرستان ( تبرستان ) خوانده شد [1]
[1] - شايد اين وجه تسميه در نزد اساتيد و دانشمندانى كه بزبانهاى اوستايى و پهلوى آشنائى دارند چندان مقرون به صحت نباشد ولى نويسنده در كتب متقدمان و متأخران بوجه ديگرى كه براى تسميهء طبرستان ذكر شده باشد برنخوردم . اگر مانند جمعى از فضلفروشان و نوخاستگان علم و ادب خود را ملزم نكنيم كه هر لغت و كلمهاى را از معنى متداول ظاهرى دور كنيم و تأويل و تفسير مصنوعى و دور از ذهن براى آن بياوريم ، اين وجه تسميه كه طبرى از استادش نقل كرده است دور از عقل و بر خلاف دستور زبان نيست و العلم عند الله .
نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : شهابی، علی اکبر جلد : 1 صفحه : 9