responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : الدِّينَوري، أبو حنيفة    جلد : 1  صفحه : 244


سزاوارترين مردم به خلافت ابرهه پسر صباح است كه از شاهزادگان يمن و پادشاهان تبع است كه بر خاور و باختر زمين پادشاهى كرده‌اند ، وانگهى با بودن على بن ابى طالب ( ع ) چه شرفى براى معاويه باقى مىماند ، و اينكه مىگويى معاويه صاحب خون عثمان است ، عمرو پسر عثمان از او سزاوارتر است ، و اگر پيشنهاد مرا بپذيرى ما ياد و روش عمر بن خطاب را زنده مىكنيم و پسرش عبد الله را كه مردى دانشمند است به خلافت مىرسانيم . عمرو عاص گفت چه چيز مانع تو است كه پسرم عبد الله را با توجه به فضل و صلاح و سابقه او در هجرت و مصاحبتى كه با رسول خدا داشته است به خلافت بگماريم ؟
ابو موسى گفت پسرت مرد راستى و درستى است اما تو او را در اين جنگها كشانده اى ، بيا خلافت را براى پاكيزه پسر پاكيزه عبد الله بن عمر قرار دهيم .
عمرو عاص گفت اى ابو موسى براى اين كار فقط مردى شايسته است كه داراى دو دندان باشد با يك دندان بخورد و با ديگرى به ديگران بخوراند .
ابو موسى گفت اى عمرو واى بر تو مسلمانان پس از اينكه بر روى يك ديگر شمشيرها كشيده و نيزه ها زده‌اند كارى را به ما واگذارده‌اند نبايد آنان را به فتنه اندازيم .
عمرو عاص گفت راى تو چيست و چه صلاح مىبينى ؟
ابو موسى گفت معتقدم كه اين هر دو مرد ، على ( ع ) و معاويه را از خلافت خلع كنيم و آنگاه كار را ميان مسلمانان به شورى واگذاريم تا براى خود هر كه را دوست دارند بگزينند .
عمرو گفت من باين كار راضى هستم و كارى است كه صلاح مردم در آن است .
گويد ، چون آن دو از يك ديگر جدا شدند ابن عباس پيش ابو موسى آمد و با او خلوت كرد و گفت ، اى ابو موسى واى بر تو كه به خدا سوگند گمان مىكنم عمرو عاص ترا فريب داده است و اگر بر چيزى اتفاق كرده‌ايد قبلا عمرو عاص را وادار كن و مقدم بدار تا راى خود را اعلان كند و سخن بگويد و تو بعد از او سخن

نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : الدِّينَوري، أبو حنيفة    جلد : 1  صفحه : 244
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست