responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم نویسنده : التهانوي، محمد علي    جلد : 2  صفحه : 1331

القطر:

[في الانكليزية]Diameter

[في الفرنسية]Diametre

بالضم و سكون الطاء المهملة عند المهندسين هو الخطّ المستقيم المنصّف للدائرة و هو المارّ بمركزها، و قطر المربع و المستطيل و المعين و الشبيه بالمعين هو الخط المستقيم الواصل بين الزاويتين المتقابلتين من هذه‌


- خارجان عنهم بل مكتومان من المفردين و الاقطاب المذكورة كلهم مأمورون لقطب المدار و ازين دوازده قطب هفت قطب در هفت اقليم ميباشند در هر اقليمي قطبي و آن را قطب اقليم خوانند و پنج قطب ديگر در ولايت باشند ايشان را قطب ولايت خوانند و فيض اقطاب ولايت بر سائر اوليا است. فائدة: چون ولي ترقي كند بقطب ولايت رسد و چون قطب ولايت ترقي كند بقطب اقليم رسد و قطب اقليم چون ترقي كند بعبد الرب رسد و اين قطب اقليم قطب ابدال باشد بقلب اسرافيل عليه السلام او را قطب ابدال گويند و بقول صاحب فتوحات مكيّه اقطاب را نهايت نيست بر هر صفت قطبي ميباشد چنانكه قطب زهاد و قطب عباد و قطب عرفاء و قطب متوكلان چنانكه در نفحات حضرت شيخ احمد جامى را قطب اوليا نوشته است و در تمام ربع مسكون يك تن ميباشد كه او را قطب ولايت گويند و قطب جهان و جهانگير عالم نيز گويند كه جميع اقسام ولايت از وى قوام دارد و على هذا القياس بر هر مقامى قطبى است براى محافظت آن مقام و نيز ميفرمايد كه براى محافظت هر قريه از قريات عالم يك ولي اللّه ميباشد كه قطب آن قرية است خواه در ان قريه مؤمنان باشند خواه كافران. فائدة: هرگاه قطب عالم را حيات وافر بود و در سلوك بود و ترقي كند بمقام فردانيت رسد و فردانيت آنست كه او را مراد نباشد مراد او همه مراد حق باشد و حضرت رسالت‌پناه صلى اللّه عليه و آله و سلم پيش از نبوت در افراد بودند و خضر عليه السلام نيز در افراد است و اين اقطاب را قوتست كه ولي را معزول كنند و به جاى او ديگرى را نصب كنند و قطب عالم اگر خواهد اقطاب را از مقام قطبيت عزل كند تواند بود و از دعاى قطب الاقطاب و غوث ديگرى نيز به مرتبه قطبيت رسد اگرچه عاصي يا كافر باشد و بقول حضرت علاء الدين سمناني قطب ارشاد شمسي است كه بر تمام عالم تابد و قطب ابدال را ولايت قمري كه بر هفت اقليم تصرف مى‌كند الغرض قطب ابدال رئيس جميع ابدال ميباشد از ان جهت همه جا تصرف مينمايد. فائدة: بعضى مشايخ شخصى واحد را غوث و قطب نامند و صاحب فتوحات مكية ميفرمايد كه غوث جداست و قطب الاقطاب جداست و در لطائف اشرفي مى‌آرد كه اگر وجود غوث و قطب الاقطاب نباشد تمام عالم زير و زبر گردد اما چون غوث ترقي كند افراد گردد و كذلك قطب الاقطاب بعد ترقي افراد شود و چون افراد ترقي كند قطب وحدت گردد يعني بمقام معشوقي رسد و دوازده مذكوره در قصبات اقاليم ساكن باشند و قطب الاقطاب سكونت او در شهر معظم باشد الغرض در حالت قطبيت در شهر و قصبه و ديه ساكن باشند و چون ترقي كنند و در مقام افراد رسند ترتيب ساقط گردد از تعين مقام درگذرند هرجا كه خواهند باشند و معشوق را نيز ترتيب ساقط است. تنبيه: قطب وحدت و حقيقت معشوق را گويند چون افراد كامل در سلوك ترقي كنند بقطب حقيقت و وحدت رسند يعني بمقام معشوقي رسند قالوا اما المفردون فمنهم من هو على قلب علي كرم اللّه وجهه و منهم من هو على قلب محمد عليه الصلاة و السلام اي محبوب افراد كامل و غير كامل افضل‌اند بر قطب الاقطاب اما افراد كامل مظاهر وجه تفرد روح كلي علي كرم اللّه وجهه‌اند و غير كامل مظاهر وجه تعلق روح علي كرم اللّه وجهه‌اند پس ميان تعلق و تفرد فرق بسيار است و طائفه افراد را تعداد نيست بسياراند و از چشم مردم ظاهر مستوراند مگر آنكه قطب الاقطاب و بعضى اقطاب ايشان را دانند و بينند و افراد كامل بعد ترقي بقطب وحدت رسند و در نهايت اين مقام از كل اوليا دو كس رسيده‌اند يكى حضرت عبد القادر جيلاني دوم حضرت شيخ نظام الدين بدواني ايشان را در سلوك كمال عمر وفا كرد زود زود ترقي ميسر شد در مقام معشوقي رسيدند و باقي همه در مقام فردانيت در سلوك بيشتر عمر وفا نكرد بمقام بقا رحلت كردند و نيز در بحر المعاني گويد كه خواجه بايزيد بسطامي و خواجه شبلي نيز بمقام معشوقي رسيده‌اند و ممكن است هر كرا حق سبحانه تعالى خواهد باين مقام رساند. فائدة: قطب مدار متصرف است از عرش تا ثرى و افراد متحقق‌اند از عرش تا ثرى پس ميان تصرف‌

و تحقق فرق بسيار است و حاصل آنست كه قطب مدار على الدوام در تجلي صفات است و افراد كامل هميشه در تجلي ذات پس قطب مدار خاص و افراد اخص و بعضى اوليا را تجلي افعال است و بعضي را تجلى آثار اما اهل فردانيت بيرون أزين مقامات تجلي دارند و فردانيت بى‌مكانست و مقام ايشان لاهوت است يعني تجلي ذات و لاهوت را مقام نيست چه خارج از شش حدود است و لفظ مقام كه اضافت كنند بآن و گويند مقام لاهوت باسناد مجاز است اما مقام ندارد و اسفل اين مقام جبروت است يعنى مقام جبر و كسر خلائق و اين مقام قطب عالم كه متصرف است از عرش تا ثرى جبر و كسرهم در شش جهت گنجد و قطب عالم را فيض از عرش مجيد است كه تعلق بعزل و نصب دارد و اين مقام را جبر و كسر از ان گويند كه كرامات و معجزات هم ازين عالم است و چون از مقام جبر و كسر ترقي كند بمقام فردانيت كه لاهوت است رسد و در عالم فردانيت عالم جبروت يعني عالم جبر و كسر كفر است اما افراد قادراند بر عالم جبروت اگر به جبر و كسر مشغول شوند از فردانيت يعني تجلي ذات بر افتند سبب آنست كه افراد مستور باشند. فائدة: لاهوت در اصل لا هو الا هو است حرف تا زياده از قانون عرب است صوفيه چون كلامي مخالط گويند چيزى حذف كنند و چيزى زياده نهند تا نامحرمان ندانند پس لاى-

نام کتاب : كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم نویسنده : التهانوي، محمد علي    جلد : 2  صفحه : 1331
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست