نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1162
ضمير بر دو قسم است يا متصل است و يا منفصل ضمائر منفصل يا براى
غايباند مانند «هو- هم- هى، هما هن.
اياها- اياهم. اياهما- اياهن» يا براى مخاطب مانند «انت انتما انتم-
انت.
انتما- انتن» يا براى تكلم مانند «انا نحن» و ضماير متصل يا متصل به
فعلاند مانند «ضربه ..» يا متصل باسم مانند «كتابه، كتابك» يا متصل بحرف مانند
«له لهما».
رجوع شود به (سيوطى ص 23) در فارسى ضمير كلمهايست كه بجاى اسم نشيند
و براى رفع تكرار باشد مانند «فرهاد بدبستان ميرود و او شاگرد درسخوانى است» رجوع
شود به (دستورنامه ص 37)
ضَمير فَصل
- (اصطلاح ادبى) ضميرى است كه ميان مبتدا و خبر واقع شود مانند «إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ»
و يا بين صفت و موصوف واقع شود و بين فعل و فاعل رجوع به فصل و عماد شود.
ضَنَّت
- (اصطلاح اخلاقى) ضنت و «ضن» بكسر چيزى كه مخصوص بخواص باشد و «اضن
بمودته» يعنى تنها او را دوست داشت و در اصطلاح ضنت بر حق تجريد اراده است و ضنت
از حق اظهار اراده است (از شرح كلمات بابا طاهر)
ضَوء
- (اصطلاح فلسفى) ضوء يعنى روشنائى و نور هر جسمى اگر مكتسب از غير
نباشد ضياء مينامند مانند نور آفتاب كه متعلق و از خواص جرم آفتاب است اين معنى
نيز از قرآن مجيد دانسته ميشود «هُوَ الَّذِي جَعَلَ
الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً» شيخ الرئيس گويد:
ضياء و نور و شعاع متقارب المعنى ميباشند و اختلاف چندانى از لحاظ وضع لغوى ندارند
و لكن موارد استعمال آنها متفاوت است و ناچار بايد فرق و امتياز آنها را از يكديگر
بيان كنيم.
رجوع شود به (شفا ج 1 ص 307 371- مصنفات ج 2 ص 31)
ضِياء
- (اصطلاح عرفانى) ضياء بكسر روشنائى و در اصطلاح رؤيت اشياء است
بعين حق (كشاف ص 871).
ضَيق
- (اصطلاح عرفانى) ضيق يعنى تنگى و تنگنائى «ضيق وسعت» دو اعتبار
ذاتند بحسب تنزيه از هر چه در فهم آيد و آن اعتبار وحدت و حقيقت است.
(اصطلاحات صوفيه خطى ص 875).
ضَيِّقَه
- اين اصطلاح نجومى است و نام حد فاصل بين دو ستاره بود از ستارگان
دبران.
(از التفهيم ص 104)
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1162