نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1073
ستارگان قنطورس را گويند يعنى خوشههاى- خرما.
(از التفهيم ص 106)
شَمائِل
- (اصطلاح عرفانى) شمائل امتزاج جماليات و جلاليات را گويند و اندك
جذبه الهى را گويند.
شَمشاطى
- (اصطلاح كلام، ملل و نحل) يكى از بنيانگذاران فرقههاى مذهبى مسيح
است، وى گويد حضرت عيسى يكى از بندگان خداوند است و در او الوهيتى نيست و منظور از
كلمات روح القدس و اب و ابن نامفهوم است.
(از ملل و نحل ابن خزم ص 480 ج 1)
شُمَيطيَّه
- (بضم شين و فتح ميم- كلامى) پيروان يحيى بن ابى شميط را گويند كه بامامت
محمد فرزند امام صادق اعتقاد دارند (از ملل و نحل شهرستانى ص 78).
شَمع
- (اصطلاح عرفانى) شمع نزد صوفيان نور الهى را گويند.
و باز گفته شده است كه شمع اشارت به پرتو نور الهى است كه ميسوزد دل
سالك را و نيز اشارت به نور عرفانست كه در دل صاحب شهود افروخته ميگردد و آن دل را
منور كند و شمع الهى قرآن مجيد را گويند.
(از كشاف ص 764- شرح گلشن ص 34).
عطار گويد:
شمع رويت را دلم پروانهايست
ليك عقل از عشق چون بيگانهايست
پر زنان در پيش شمع روى تو
جان ناپرواى من پروانهايست
بر سر موييست دل از ديرگاه
يك سر موى توام در شانهايست
حافظ گويد:
يا رب آن شمع دل افروز ز كاشانه كيست؟
جان ما سوخت بپرسيد كه جانانه كيست؟
حاليا خانه براند از دل و دين منست
تا هم آغوش كه ميباشد و همخوابه
كيست؟
نازم سرت اى شمع كه شهرى زدى آتش
و انديشه ز دود دل پروانه نكردى
شراب و شمع جان، انوار اسراست
ولى شاهد همان آيات كبرى است
بعضى گويند كنايت از حضور است كه پرتو اسرار الهى را در مقام حضور
دريابد هر كه تواند (از كشاف اسرار ص 93).
هر كه او را ذوق اين اسرار نيست
جان او را با حقيقت كار نيست
من كه چشم از غير او بردوختم
شمع جان از نور او افروختم
از دو عالم بر جمالش ناظرم
جز برويش در جهان مىننگرم
شَواغِلِ بَرزَخيَّه
- (اصطلاح فلسفى) شواغل برزخيه قيود و علائق مادى و جسمانيات را
اشراقيان شواغل برزخيه ناميدهاند از آن جهت كه انسان را از توجه بعالم قدس و معنويات
و نيل بدرجات عاليه باز ميدارد.
(از مجموعه دوم مصنفات ص 225)
شَواغِلُ الحَواس
- (اصطلاح فلسفى) مراد جسمانيات و علائق مادى است كه حواس را از درك
حقايق معنوى باز دارد.
(از مجموعه دوم مصنفات ص 236)
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1073