نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1064
(از چهار مقاله ص 23)
شَعراىِ شامى
- (اصطلاح نجومى) از ستارگان دبران بود.
شَعراىِ يَمانى
- (اصطلاح نجومى) ستاره بزرگ و روشنى بود بر دهان كلب الجبار كه بسوى
يمن سير كند و آن را عبور نيز خوانند زيرا گذرنده است و گفتهاند كه شعراى يمانى و
شامى خواهران سهيلاند
شُعُور
- (اصطلاح فلسفى) شعور عبارت از ادراك بدون استثبات است و اول مرتبت
حصول علم بقوت عاقله است و چنان مينمايد كه شعور ادراك متزلزل است و از اين جهت در
حق خدا اطلاق نشده است.
(از اسفار ج 1 ص 323- از مباحث مشرقيه ص 368)
شُعُورِ بَسيط
- (اصطلاح فلسفى) رجوع بادراك بسيط شود.
الشُّعَيبيَّة
- (اصطلاح كلامى) اصحاب شعيب محمد را گويند كه از جمله عجارده است و
عقيده داشت كه خالق اعمال عباد خدا است و چيزى در عالم وجود نمىيابد مگر به مشيت
او ..
(از ملل و نحل شهرستانى ص 60)
شَعيره
- شش خردل است (از كشاف ص 822).
شِغَار
- (اصطلاح فقهى) رجوع به نكاح شغار شود.
شَغَاف
- (اصطلاح عرفانى) شغاف و شغف در لغت شدت محبت و ولع است و شغاف را
پنج درجت است، اول امتثال امر محبوب، دوم محافظت باطن از غير محبوب، سوم معادات با
دشمنان دوست، چهارم محبت محبان، پنجم اخفاى احوال كه ميان عاشق و معشوق رود.
(كشاف ص 65).
حلاج گويد:
انت بين الشغاف و القلب تجرى
مثل جرى الدموع من أجفان
و تحل الضمير جوف فؤادى
كحلول الارواح فى الابدان
ليس من ساكن تحرك الا
انت حركته خفى المكان
يا هلالا بدا لاربع عشر
ثمان و اربع و اثنان
(طبقات ص 309).
شَفَاء
- (اصطلاح عرفانى) رفع سقم دلها باشد بواسطه تحقق بانوار ملكوتى و
شفاء در آن بر سه وجه است: شفاى عام است و شفاى خاص و شفاى خاص الخاص.
شفاى عام آنست كه گفت: «فِيهِ شِفاءٌ
لِلنَّاسِ» و شفاى خاص آنست كه گفت:
«ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ» و «شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ»
و شفاء خاص الخاص كه گفت «وَ إِذا مَرِضْتُ
فَهُوَ يَشْفِينِ» شفاى عام، نعت اوست.
شفاى خاص الخاص، خود اوست.
(عده ج 4 ص 313).
شَفع
- (اصطلاح عرفانى) عالم خلق را گويند و آن مرتبه دوم است (اصطلاحات
فخر الدين)
شَفاعَت
- (اصطلاح كلامى) وساطت باشد و سؤال ترك ضرر باشد از غير بر سبيل
تضرع و آن در اسلام ويژه حضرت رسول است (از كشاف ج 1 ص 838)
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1064