responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 698

موجبه و سالبه ذكر گردد.

مطابق اين نظر قضيه موجبه و سالبه هر دو مشتمل هستند بر تصور موضوع، تصور محمول، تصور نسبت ميان اين دو كه نسبت حكميه ناميده مى‌شود و حكم. نسبت حكميه در هر دو مورد ثبوتى و اتحادى است و فرقى كه بين اين دو هست در ناحيه موضوع و محمول و نسبت حكميه نيست. فرق موجبه و سالبه در تمايزى است كه ميان دو نوع «حكم» وجود دارد زيرا حكم كه فعل نفسانى است بر دو قسم است: يا از قبيل وضع و «ايقاع» است و يا از قبيل دفع و «انتزاع».

توضيح مطلب اينكه ذهن در قضيه موجبه و حتّى در قضيه سالبه احتياج دارد به تصور موضوع و تصور محمول و تصور نسبت حكميه يعنى تصور نسبت ميان موضوع و محمول. نسبت در هر دو مورد ثبوتى و اتحادى است و نسبتى كه سلبى و انفصالى باشد نامعقول و بى‌معنى است. چيزى كه هست در مرحله‌اى كه انسان مطابقت و عدم مطابقت اين نسبت اتحادى تصور شده را (مرحله تصديق و حكم) با واقع و نفس الامر مى‌نگرد در قضيه موجبه خارجيّت و واقعى بودن اين نسبت اتحادى را در ذهن تصور مى‌كند و در قضيه سالبه خارجى نبودن و واقعى نبودن اين نسبت اتحادى تصور شده را در ذهن تثبيت مى‌كند. و به عبارت ديگر در قضيه موجبه حكم مى‌كند به وجود اين نسبت اتحادى در واقع و نفس الامر و در قضيه سالبه حكم مى‌كند به نبودن اين نسبت اتحادى در واقع و نفس الامر.


(24) - معمولا قضيه‌اى را قضيّه شخصيّه يا مخصوصه مى‌نامند كه موضوع آن يك فرد خاصّ باشد مثل قضيّه: «زيد ايستاده است» و قضيه‌اى چون: «تمام سرنشينان كشتى هلاك شدند» را قضيّه خارجيه مى‌پندارند كه قضيه‌اى كلى است و غير شخصيّه. اين نظر مخالف نظر فيلسوفان بزرگى چون ابن سينا است. براى توضيح بيشتر اين مطلب به صفحه همين كتاب مراجعه كنيد.

(25) - تعريف مفاهيمى چون شعور و ادراك نه تنها تقريبى نيست بلكه اساسا آن را نمى‌توان تعريف كرد. زيرا تعريف هر چيزى مستلزم اين است كه آن چيز قابل تحليل و تجزيه ذهنى به اجزائى چون جنس و فصل و عرض خاص و عام گردد و وقتى مفهومى چون مفهوم شعور و علم داراى بساطت بود چگونه مى‌توان آن را تعريف كرد.

(26) - همان طور كه در متن اشاره شده است، در فلسفه جديد فلاسفه تجربى مذهب، نفس را در ابتداى آفرينش چون لوح سفيدى مى‌دانند كه بتدريج و بواسطه حواس نقوش مختلف را مى‌پذيرد و در مقابل اين گروه فلاسفه عقلى مذهب قرار دارند كه براى نفس مفاهيم و ادراكات فطرى قائل‌اند. و ليكن ذكر اين نكته نيز لازم است كه فلاسفه اسلامى با تفكيك مبحث تصورات از تصديقات در اين باب راه سومى را برگزيده‌اند. در پيدايش تصوّرات نظريه مذهب اصالت حس را قبول دارند كه نفس را در ابتداء فاقد هر گونه تصور فطرى مى‌دانند و در مبحث تصديقات به مقدّم بر تجربه معتقدند و بدون اين تصديقات تجربه را ممكن نمى‌دانند.

(27) - ضرورت مطلقه يا ذاتى‌اى كه در متن به آن اشاره شده است ضرورت ذاتى در اصطلاح منطقيين است و با ضرورتى ذاتى و مطلقه‌اى كه فلاسفه مطرح مى‌كنند و اصطلاحا «ضرورت مطلقه فلسفى» يا «ضرورت ازلى» مى‌نامند، بسيار فرق دارد.

توضيح اينكه: ضرورت در همه جا، چه در منطق و چه در فلسفه در مقابل امكان و امتناع گفته مى‌شود. چيزى كه هست اين است كه منطقيين در باب قضايا هر وقت سخن از ضرورت ذاتى به ميان مى‌آورند آن را در مقابل ضرورت وصفى و شرطى قرار مى‌دهند و اين تقسيم را منطقيين از نظر كيفيت حكم عقل كرده‌اند نه از نظر واقع و نفس الامر، هر چند بين حكم عقل و واقع و نفس الامر مطابقت است.

ضرورت وصفى‌ عبارت از اينست كه محمولى براى موضوعى ضرورت داشته باشد ولى نه مطلقا. بلكه در حالى كه موضوع داراى صفت خاص و حالت خاصى بوده باشد. مثل آنكه مى‌گوئيم حركت براى جسم ضرورت دارد در حالى كه نيرويى بر او اثر كند و مانعى در كار نباشد. ضرورت ذاتى اينست كه محمولى براى موضوعى ضرورت داشته باشد، مطلقا و بدون اينكه مشروط بشرط خارجى خاصى باشد و بدون آنكه حالت معيّنى دخالت داشته باشد بلكه مادامى كه ذات موضوع محفوظ است اين محمول بالضروره براى موضوع ثابت است. يعنى تنها در نظر گرفتن ذات موضوع كافى است براى حكم عقل به ضرورت اتصاف موضوع به محمول. مثل آنكه مى‌گوئيم جسم داراى مكان يا مقدار است يا آنكه مى‌گوئيم انسان حيوان است يا آنكه مى‌گوئيم مثلث مجموع زاويه‌هايش مساوى با دو قائمه است. معناى اين جمله‌ها اينست كه جسم مادامى كه جسم بودنش‌

نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 698
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست