responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 690

گرايش پيدا كند، (بنا بر تقرير دوم) اين مسأله و نقيض اين مسأله هر دو براى ذهن على السويه است و همان طورى كه ممكنست اين مسأله قانون علمى باشد ميتوانيم نقيض او را نيز قانون علمى بدانيم و على اىّ حال از قانون علمى بودن كه معنايش انتخاب يك طرفى ذهن است بيرون خواهد رفت.

اصل امتناع تناقض تكيه گاه تمام احكام بديهى و نظرى ذهن است. صدر المتألّهين در مقام تمثيل مى‌گويد نسبت اصل امتناع تناقض با ساير اصول و تصديقات بديهى و نظرى مانند نسبتى است كه در عالم اعيان، ذات واجب الوجود با ساير موجودات دارد. يعنى معيّت و قيوميّت است كه «اگر نازى كند از هم فرو ريزند قالبها»، حقيقت هم همين است. زيرا اگر اين اصل را كه «زير بناى» حقيقى تمام اصول فكرى است از فكر بشر بيرون بكشيم جز شك مطلق و تصورهاى درهم و برهم و عارى از تصديق يا تصديقهاى درهم و برهم و عارى از انتخاب چيزى باقى نمى‌ماند. و حقّا بايد نام «اصل الاصول» به وى داده شود.


(8) - مؤلف محترم در بحثى كه در اينجا درباره بداهت و بديهى كرده است و نيز توضيحاتى كه در چند صفحه بعد در ذيل اصطلاح «بديهيّت» خواهد داد، تعريف دقيق و مشخصى از اصطلاح بديهى از ارائه نمى‌دهد. اصطلاح بديهى در سه مورد بكار مى‌رود كه در هر مورد معناى خاصى دارد. بديهى بودن مى‌تواند هم صفت تصوّر و هم صفت تصديق و هم صفت استدلال باشد.

1- تصوّر بديهى: تصورى است كه اوّلا: غير قابل تعريف است زيرا لازمه تعريف هر تصورى تحليل و تجزيه آن است و اگر تصوراتى بسيط باشند غير قابل تعريف‌اند. مانند تصور هستى، نيستى، امكان، ضرورت. اين قبيل تصوّرات داراى اجزاء حدّى نيستند كه با تحليل و تشخيص اين اجزاء بتوان آنها را تعريف كرد. ثانيا:- در اصل وجه بداهت اين مفاهيم همين است- اين گونه مفاهيم نياز به تعريف ندارند زيرا نياز به تعريف ناشى از وجود ابهام در ذهن است و هيچ ذهنى نسبت به اين مفاهيم كوچكترين ابهامى ندارد و بالاتر اينكه اگر اين مفاهيم داراى ابهام باشند، هيچ مفهومى را نمى‌توان توضيح داد و از ابهام درآورد، زيرا بدون اين مفاهيم اساسا هر عمل ذهنى و تفكّرى محال است.

بداهت اين مفاهيم را بداهت اوّلى و اين تصوّرات را «بديهى اوّلى» مى‌نامند. اين اصطلاح در مقابل بديهى ثانوى است كه به تصوّراتى اطلاق مى‌گردد كه فى نفسه و به بيان فوق بديهى نيستند بلكه بر اثر مواجهه زياد و يا قريب بودن به تصوّرات بديهى، بديهى خوانده مى‌شوند. مثل تصور گرمى و سردى و روشنى. در متن كتاب فقط به اين قسم دوم اشاره شده است.

2- تصديق بديهى: به تصديقى اطلاق مى‌گردد كه صرف تصوّر موضوع كافى باشد براى حمل محمول بر آن. يعنى محمول به نحوى در موضوع نهفته و با آن مقارن و قابل انتزاع از آن است و براى حمل محمول بر موضوع ذهن نيازمند به كسب و نظر نيست. مانند قضيه «انسان انسان است» و «اجتماع وجود و عدم محال است». در چنين قضايائى حمل محمول بر موضوع، منوط به تجربه يا برهان نيست.

3- استدلال بديهى: استدلالى است كه نتيجه آن از كنار هم قرار دادن دو مقدمه بدون نظر و كسب و هيچ گونه تلاش ذهنى بدست آيد. مثلا اگر دو مقدمه «الف ب است» و «ب ج است» را داشته باشيم، اين نتيجه بديهى است كه، «الف ج است». شكل اول از اشكال چهارگانه استدلال «بديهى الانتاج» است و براى اثبات اشكال ديگر همگى بايد به شكل اول قابل تبديل باشند. اين معنا در مورد تصوّرات و تصديقات بديهى نيز صادق است يعنى كليه تصورات و تصديقات غير بديهى و نظرى نيازمند به تصوّرات و تصديقات بديهى مى‌باشند.

(9) - مرحوم علامه طباطبائى در تفسير شريف «الميزان» در بيان معناى «تأويل» در ابتداء چهار نظريه را كه نظر فوق يكى از آنهاست نقل كرده سپس به ردّ و نقض آنها پرداخته و در پايان نظر خود را چنين بيان فرموده‌اند:

«از بيانات گذشته روشن شد كه: تأويل عبارت از آن حقيقت واقعيّه‌اى است كه تكيه گاه و مستند بيانات قرآنى بوده، از حكم و مواعظش گرفته تا آياتى كه متضمّن بيان حكمت است، تمامى بر آن استناد دارد. و نيز روشن شد كه اين حقيقت كه او را تأويل مى‌گويند مخصوص دسته معيّنى از آيات نيست. بلكه براى تمامى آنها اعمّ از محكمات و متشابهات ثابت مى‌باشد. همچنين روشن شد كه آن حقيقت از قبيل مفاهيم و مدلولهاى الفاظ قرار نمى‌گيرد. اينكه خداوند متعال آن را در قيد الفاظ كشانده براى اين جهت است كه تا اندازه‌اى آن حقيقت و مطلب را به ذهن بشر نزديك كرده و آشنا نمايد. به عبارت ساده‌تر الفاظ آيات قرآن نسبت به آن حقيقت متعاليه جنبه مثال را داشته و مى‌خواهد كه بنحو دلالت مثال بر ممثّل، آن‌

نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 690
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست