مقوّم مترادف ذاتى است و به معنى بر پا دارنده ماهيت است. ابن سينا
گويد: «مقوّم چيزى است كه داخل در ماهيت شىء است و ماهيت شىء از آن و اجزاء ديگر
به وجود مىآيد.» (منطق) غزالى گويد: «هر معنايى كه به شيئى نسبت داده مىشود يا
ذاتى و مقوّم ذات آن است يعنى قوام ذات آن شىء به آن است، و يا مقوّم غير ذاتى
براى آن است، اما لازم ذات و غير مفارق از آن است و يا اينكه نه ذاتى و نه لازم
ذات آن است بلكه عرضى آن است.
(معيار العلم) مقوم در اصطلاح كانت در مقابل ناظم است.
(رجوع كنيد به ذاتى، لازم، ناظم).
مكان
فارسى/ مكان
فرانسه/Espace
انگليسى/space
لاتين/spatium
مكان به معنى جايگاه، جمع آن امكنه، و به معنى محلى است كه جسم شاغل
آن است مثلا مىگويند مكان گشاد و مكان تنگ. مكان مترادف امتداد است و معنى آن در
نظر ابن سينا عبارت است از «سطح داخلى جرم حاوى كه مماس با سطح خارجى جسم محوى
است.» (رساله حدود) مكان در نظر متكلمان عبارت است از «فراغ متوهمى كه جسم آن را
اشغال مىكند و ابعاد جسم در آن نافذ است». (تعريفات جرجانى) مكان به اين معنى
مترادف حيّز است. در اصطلاح حكماى اشراقى مكان عبارت است از بعد مجرد موجود كه
لطيفتر از اجسام و كثيفتر از مجردات است و جسم در آن نفوذ مىكند و بعدى كه در
آن حلول كرده است، با جزء به جزء ابعاد آن منطبق مىشود. پس مكان بعدى است كه در
تمام جهات قابل قسمت است و مساوى ابعاد جسم است بطورى كه ابعاد جسم با ابعاد آن
منطبق مىشود و در آن سريان مىيابد. (كشاف تهانوى).
مكان در نظر متجددان عبارت است از ميانگين آرمانى كه اجزاء آن داخل
در يكديگر نيست و حاوى اجسامى است كه در آن استقرار يافته است و شامل امتدادهاى
محدود است. و اجزاء و اقسام آن با هم متجانس است. خواص آن در تمام جهات متشابه
است، متّصل و نامحدود است، و در نظر علماى هندسه داراى دو صفت ديگر است: اول اينكه
گفتهاند: مكان داراى سه بعد است. به اين معنى كه در هر نقطه از مكان فقط سه خط
عمود بر هم مىتوانند تلاقى كنند.
دوم اينكه: اجزاء مكان منطبق با يكديگر است. به نحوى كه مىتوان در
آن با استفاده از هر نوع مقياسى، اشكال متشابه رسم كرد. اين دو صفت را نمىتوان از
مكان زدود مگر در هندسههاى غير اقليدوسى كه معتقدند مكان داراى ابعاد نامحدود
است.
هوفدينگ بين مكان نفسانى (نسبى) و مكان آرمانى (مطلق) فرق گذاشته
است. وى در اين مورد گفته است:
مكان نفسانى كه آن را توسط حواس درك مىكنيم، مكان نسبى است كه از
جسم قابل انفكاك نيست. در حالى كه مكان آرمانى كه آن را توسط عقل درك مىكنيم، يك
مكان رياضى مجرد مطلق است و فقط اين مكان است كه داراى اجزاء متّصل و متجانس است.
نزديك به همين معنى، سخن ماخ است كه گفته است: مكان بر دو قسم است. اول مكان هندسى
شامل صفات و خصوصياتى كه ذكر آن گذشت، دوم مكان فيزيولوژيكى كه محدود به حوزه
ادراك است و مشتمل است بر اختلافات موجود در ادراكات حسى و ناشى از چند جهتى بودن
مكان. مثل بالا، پايين، چپ، راست و ... ماخ گويد: هر يك از حواس يك مكان
فيزيولوژيك مخصوص خود دارد و تجانس مكان در احساس لمسى بيشتر از تجانس آن در احساس
بصرى است و تباين آن در احساس بصرى كمتر از تباين آن در احساس عضلهاى است. سخن
ويليام جيمس نيز نزديك به اين معنى است.
وى گفته است: تمام احساسات خاصيت مكانى دارد يعنى داراى امتداد است.
خلاصه مكان بر سه قسم لمسى، بصرى و عضلهاى است و هر سه قسم از
دادههاى بىواسطه است. اما مكان هندسى متجانس نامحدود و متّصل، مكان انتزاعى است
و يا يك مفهوم عقلى محيط بر جميع اجسام است. اگر زمان و مكان را در يك مفهوم جمع
كنيم، مىتوان مفهوم تازهاى از تركيب آنها به وجود آورد به نام «زمان/ مكان» جاى/
گاه. اين معنى داراى چهار بعد است و يك پيوند زمانى/ مكانى را تشكيل مىدهد و
نشانه آن متغيرات چهارگانه است كه عبارت است از طول، عرض، عمق و زمان. اين ابعاد
چهارگانه براى تعيين