خواهد انجاميد. بعضى از اينها گفتهاند دستيابى فلسفه هرج و
مرجگرائى به هدف خود، فقط از طريق اصلاح امور ممكن است.
(گودوين و پرودن) و بعضى ديگر گفتهاند: دستيابى به اين هدف مستلزم
انقلاب است. معتقدان به ضرورت انقلاب دو گروهاند:
بعضى معتقد به ضرورت مقاومت هستند (توكر و تولستوى) و بعضى ديگر
معتقد به طغيان و سركشى عليه حكومت هستند، (سترنر، باكونين و كروپوتكين) اما تمام
اين متفكران به يك چيز معتقداند و آن اينكه: دولت دشمن فرد است و نظام جامعه به
دولت نياز ندارد كه آن را هدايت كند.
فهم
فارسى/ فهم
فرانسه/Comprendre
انگليسى/Tounderstand Tocomprehend
لاتين/Comprehendere
فهم عبارت است از درك موضوع تفكر و تعيين حدود آن و نتيجه گرفتن
مدلول از دال. پس فهم يك لفظ، يعنى حصول معنى آن در نفس. اگر معنى لفظ، بالقوه يا
بالفعل براى نفس حاصل نشود، مانند لغات زبانهاى بيگانه، شنيده مىشود و معنى آن
درك نمىشود.
خلاصه فهم عبارت است از تصور معنى لفظ مورد بحث، (تعريفات جرجانى) و
يا عبارت است از داشتن تصور درست از معنى لفظ. فهم مترادف ادراك و اين قوه ذهن است
كه «استعداد تام درك علوم و معارف است توسط فكر» (تعريفات جرجانى) «فهم خوب عبارت
است از انتقال درست از ملزومات به لوازم» بالاترين درجه فهم اين است كه معلوم شود
كه آنچه به فهم آن تصريح مىشود نمىتواند جز به همان صورت كه فهميده شده است
باشد.
فهم به اين معنى مترادف علم يقينى است. (رجوع كنيد به مفهوم)
فيزياء
فارسى/ فيزيك
فرانسه/Physiq
انگليسى/Physics Natural Philosophy
لفظ فيزيك به علمى اطلاق مىشود كه در مورد پديدارهاى طبيعت مادى از
قبيل حركت، ثقل، فشار، حرارت، نور صدا، برق و ... تحقيق مىكند. بحث در اين
موضوعات، غير از موضوع تركيب اجسام است. زيرا تركيب اجسام و تغييراتى كه عارض آن
مىشود فقط در علم شيمى مورد بحث است. اما دانشمندان جديد دو علم فيزيك و شيمى را
تحت يك عنوان مىنامند و آن عبارت است از «علوم فيزيكى». علوم فيزيكى در مقابل
علوم طبيعى و زيستى است كه موجودات زنده را مورد بحث قرار مىدهد.
فيزيكى منسوب به فيزيك است و به امورى اطلاق مىشود كه متعلق به
پديدارهاى طبيعت مادى است. اين اصطلاح در مقابل غيبى است زيرا امر غيبى تعلق به
پديدارهائى كه مربوط به حوزه حس و تجربه است، ندارد بلكه متعلق به چيزى است كه
برتر از اين پديدارهاست. و نيز اين اصطلاح در مقابل روحى است زيرا فيزيكى، چنانكه
گفتهاند، متعلق به پديدارهاى مادىايست كه تابع قانون حتميّت و جبر علمى است. اما
روحى متعلق به پديدارهاى نفسانى متصف به آزادى است.
و نيز فيزيكى در مقابل رياضى يا نظرى است. زيرا فيزيكى متعلق به
ظواهر اجسام حقيقى است، و رياضى يا نظرى متعلق به معانى مجرد است. از اين قبيل است
اينكه گفتهاند: مكانيك نظرى و مكانيك فيزيكى كه اين دو نوع مكانيك در مقابل
يكديگر قرار دارند.
دليل فيزيكى الهى بر اثبات وجود خداوند، يك دليل طبيعى الهى است و
مضمون آن اين است كه: در جهان نظم و غايت و زيبائى و وحدتى وجود دارد كه دال بر
وجود صانع حكيم است كه هر چيزى را در جاى خود قرار داده است و اين نظام و وحدت و
زيبائى نمىتواند مولود اتفاق يا عليت مادى باشد.
اصالت فيزيك (Physicisme( عبارت است از قول به اينكه هر چه موجود است
بازگشت به حوادث و وقايع طبيعى محدود در زمان و مكان، مىكند.
اصالت كل فيزيك (Physicalisme( به اين معنى است كه زبان فيزيك، زبان تمام
علوم است.