و بالاخره عاقل كسى است كه مقيد به پسند و عرف مردم باشد و مقيد به
ارزشهاى مورد قبول زمانه باشد. عاقل به اين معنى مترادف معتدل و موزون است.
12- اصالت عقل به معنى قول به اوليت عقل
است و به چند معنى به شرح زير به كار مىرود:
الف- قول به اينكه هر موجودى داراى علتى است
بطورى كه در جهان چيزى بدون مرجح معقول، موجود نمىشود.
ب- قول به اينكه اصل شناخت عبارت است از اصول عقلى پيشينى و ضرورى، نه
تجارب حسى، زيرا اين تجربهها علم كلى به دست نمىدهند. اصالت عقل به اين معنى
معادل اصالت تجربه (Ampirisme( است كه پيروان آن معتقداند هر چه در عقل وجود
دارد ناشى از حس و تجربه است.
ج- قول به اينكه وجود عقل شرط امكان تجربه است.
پس تجربه ممكن نيست مگر اينكه اصول عقلانيى وجود داشته باشد كه
دادههاى حسى را نظم و ترتيب دهد. مثلا مثل در نظر افلاطون، معانى نظرى در نظر
دكارت، و صور پيشينى در نظر كانت مقدم بر تجربه است. اگر اين مثل و معانى و صور
شرط ضرورى و كافى شناخت تلقى گردد، اين نظريه اصالت عقل مطلق است و اگر فقط شرط
ضرورى تلقى گردد اصالت عقل نسبى است.
د- ايمان و اعتقاد به قدرت عقل براى درك حقيقت، علت اين امر در نظر
پيروان اصالت عقل اين است كه قوانين عقل مطابق قوانين اشياء خارجى است. و هر
موجودى معقول و هر معقولى موجود است. بنا بر اين وقتى مىگويند: عقل قادر است بر
تمام اشياء احاطه داشته باشد، بدون كمك خارجى از قبيل كمك قلب يا غريزه يا دين،
نظريه آنان در مقابل نظريه پيروان اصالت ايمان (Fideistes( است كه معتقداند عقل قادر به كشف حقيقت نيست،
حقيقت را فقط وحى و الهام مىتواند كشف كند.
ه- اصالت عقل در اصطلاح بعضى علماى دين عبارت است از قول به اينكه عقايد
ايمانى مطابق احكام عقل است.
اصالت عقل به اين معنى بر سه قسم است:
اول- اينكه عقل شرط ضرورى و كافى شناخت
حقايق دينى است.
دوم- پرهيز از هر نوع عقيدهاى كه اثبات آن
توسط اصول عقلانى ممكن نباشد.
سوم- دفاع «از عقايد ايمانى بعد از اينكه
صحت شرعى آنها فرض شد، از اين جهت كه مىتوان حقانيت آنها را عقلا ثابت كرد.» (ابن
خلدون، مقدمه) 13- عقلگرائى (intellectualisme(
عبارت است از قول به اينكه هر چه موجود است قابل بازگشت به اصول
عقلانى است. اين مذهب دكارت، اسپينوزا، لايب نيتس، ولف و هگل است، و به نحو خاصى
به نظريهاى اطلاق مىشود كه حكم را به ذهن نسبت مىدهد نه به اراده، بنا بر اين
براى پديدارهاى وجدانى و ارادى در اعمال ذهن مجالى نيست. عقلگرائى به اين معنى در
مقابل اصالت اراده (Volontarisme( است كه تأثير اراده را در حيات نفسانى بيشتر
از تأثير عقل مىداند.
عقيده
فارسى/ عقيده
فرانسه/Dogme
انگليسى/Dogma
لاتين/Dogma
عقيده حكمى است كه بدون شك و ترديد پذيرفته مىشود و مترادف اعتقاد و
معتقد، و جمع آن عقايد است، «و حكمى است كه صرف اعتقاد در آن لحاظ شود و به جنبه
عملى آن توجه نشود» (تعريفات جرجانى) و نيز عقيده به معنى رأى مشترك افرادى است كه
تابع مذهب واحدند، مثل عقيده رواقى و عقيده ماركسى، در ديانت به چيزى اطلاق مىشود
كه انسان به آن ايمان و اعتقاد دارد، مثل وجود خدا، بعثت انبيا و ثواب و عقاب.
جزميت يا اعتقاد راسخ (اعتقاديت، وثوقيت، قطعيت و توكيديت، (Dogmatisme مذهب كسانى است كه به قدرت عقل به دستيابى به يقين ايمان دارند.
اين نظريه در مقابل شكاكيت و انتقاديت (خردهگيرى (Criticisme
است. شخص جازم به كسى مىگويند كه نظريهاى را بدون بررسى مىپذيرد و
نظر خود را بدون دليل به ديگرى تحميل مىكند.