responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 392

عقل و انجام آن، در نظر آنان سعادت در توان مرد حكيم است، گر چه راه آن پر درد و عذاب است. آنچه در نظر آنان مهم است، اين است كه در هستى نظامى حاكم باشد. اين نظام وجود خير و شر و لذت و الم را بطور مساوى ايجاب مى‌كند.

متفكران اخير سعادت فرد و جامعه را يكى مى‌دانند.

(بنتام، ميل، اسپنسر) يا سعادت را به امر تنجيزى باز مى‌گردانند، (كانت) يا بين لذت و سعادت فرق مى‌گذارند و لذت را حالتى زودگذر و تابع زمان متغير مى‌دانند، اما سعادت را حالت آرمانى مى‌دانند كه انسان تدريجا به آن نزديك مى‌شود اما هرگز واقعا به آن نمى‌رسد. سعيد يعنى كسى كه متصف به سعادت باشد. سعادت‌جوئى (Eudemonism( عبارت است از قول به اينكه: سعادت عقلى چه براى فرد باشد و چه براى جمع، خير اعلا و غايت رفتار انسانى است، سعادت‌جوئى به اين معنى مقابل كام‌يابى و لذت‌جوئى (Hedonism( است كه عبارت است از قول به اينكه: لذت خير اعلى است. (رجوع كنيد به لذت).

سعر و ثمن‌

فارسى/ نرخ و بها

فرانسه/Prix

انگليسى‌Price

نرخ چيزى است كه بها را تعيين مى‌كند. در اين مورد گفته‌اند: نرخ بازار، يعنى حالتى كه بر اساس آن در امر خريد وحدت ايجاد شود، يا در مدت معينى ايجاد وحدت كند.

نرخ خريد و فروش، همان نرخ بازار است كه نسبت به پول هر كشورى تعيين مى‌شود.

بها عبارت است از چيزى كه هنگام خريد و فروش، در مقابل چيز ديگرى گرفته مى‌شود، چه به صورت نقدى چه به صورت پاياپاى. قيمت چيزى است كه نزد اهل بازار، تعيين بها مى‌كند و ملاك محاسبه است و در خريد و فروش اهل بازار رايج است.

در نظر كانت بها غير از قيمت است. زيرا بها ممكن است مساوى قيمت يا بيشتر از آن يا كمتر از آن باشد. در مورد قيمت (ارزش) بعضى گفته‌اند: ارزش مادى (يا اقتصادى) يا ارزش آرمانى. مقصود از اين اصطلاحات، ارزشى است كه بعضى اشياء، در وقت معينى با آن سنجيده مى‌شود. پس از اين جهت قيمت همان بهاست، يعنى چيزى كه هنگام خريد، در عوض كالا گرفته مى‌شود. بهتر است كه در موارد فوق الذكر، بين ارزش و بها به نحو روشن و واضح فرق گذاشته شود. (رجوع كنيد به قيمت).

سفسطه‌

فارسى/ سفسطه‌

فرانسه/Sophisme

انگليسى/Sophism

لاتين/Fallacia

اصل اين كلمه در زبان يونانى سوفيسما (Sophisma( و مشتق از لفظ سوفوس (Sophos( است به معنى حكيم و ماهر.

نزد فيلسوفان، سفسطه به معنى حكمت دروغين يا قلب حقيقت است. در اصطلاح منطقيان قياسى است مركب از وهميات كه مقصود از آن، در غلط انداختن دشمن و اسكات اوست. مثل اينكه بگوييم: جوهر در ذهن موجود است. هر چه در ذهن موجود باشد عرض است. پس جوهر عرض است. گفته‌اند: قياس مركب از مشبهات كه قبول آن الزامى است، قياس سفسطى است. و نيز گفته‌اند: سفسطه قياسى است كه ظاهر آن حق و باطن آن باطل است و مقصود از آن فريفتن ديگران يا فريفتن خويش است. پس اگر قياس كاذب باشد و توأم با چنين قصدى نباشد سفسطه نيست بلكه صرف اشتباه يا انحراف از منطق است.

و نيز سفسطه به قياسى اطلاق مى‌شود كه مقدمات آن صحيح و نتايج آن كاذب باشد و كسى را فريب ندهد و هنگامى كه درست مورد توجه واقع شود انسان آن را مطابق منطق تشخيص مى‌دهد و از رد و نقض آن عاجز است.

مانند سفسطه پيكان و سفسطه توده گندم. مقصود از اين دو سفسطه طرح مشكلات منطقى و بيان تناقضاتى است كه عقل را در تنگنا قرار دهد.

سفسطه پيكان را ارسطو از قول زنون ايليايى، در بحث از بطلان حركت چنين خلاصه كرده است: هر جسمى امتدادى را اشغال مى‌كند كه مساوى امتداد خود آن جسم در حال سكون است.

پيكان رها شده، جسمى است كه در هر لحظه از زمان حركتش، امتدادى مساوى امتداد خود اشغال مى‌كند.

بنا بر اين، پيكان رها شده ساكن است.

نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 392
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست