«نادان آنها را غنى مىپندارد»
(يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ) مقصود كسى است كه به حال
آنها نادان باشد. در اينجا مقصود نادانى كه در مقابل دانا باشد، نيست بلكه مقصود
جهلى است كه ضد خبرت و آگاهى است. مىگويند فلانى نسبت به فلان چيز جاهل است، يعنى
آن را نمىداند.
جرجانى گويد: «جهل عبارت است از اعتقاد به چيزى بر خلاف آنچه در واقع
است. به اين تعريف ايراد گرفته و گفتهاند جهل به معدوم تعلق مىگيرد و معدوم شىء
نيست.
جواب اين اعتراض اين است كه معدوم شىء ذهنى (در ذهن) است.»
(تعريفات).
متكلمان جهل را به دو معنى به كار بردهاند:
اول- جهل بسيط و آن عبارت است از عدم دانائى در مورد كسى كه در شأن اوست
كه دانا باشد. پس اين جهل ضد علم نيست بلكه مقابل آن، به تقابل عدم و ملكه است و
معنى آن نزديك به سهو و غفلت و ذهول است. جهل بسيط بعد از علم را نسيان مىنامند. دوم- جهل مركب، كه عبارت است از اعتقاد
جازم غير مطابق با واقع. اين جهل را مركب ناميدهاند زيرا به وجود شىء برخلاف
آنچه در واقع هست اعتقاد دارد. پس جهل اول اين است كه انسان چيزى را نداند، و اگر
آنچه را نمىداند، گمان كند كه مىداند، اين جهل دوم است كه با اولى تركيب شده است
و اين ضد علم است. (كشاف تهانوى).
جولان فى النوم
فارسى/ خواب گردى
فرانسه/Somnambulisme
انگليسى/Somnambulism ,Sleep walking
خواب گردى حالت بيمار گونهايست كه شخص خواب در حالت خواب دست به
اعمالى مىزند شبيه اعمال شخص بيدار.
اين حالت بر دو گونه است: طبيعى يا خودبخود و مصنوعى يا جعلى.
1- حالت طبيعى حالتى است كه خودبخود در
خواب به وجود مىآيد. نشانه آن اين است كه شخص در حال خواب، از جاى خود برمىخيزد
و در اطراف خود مىگردد و اعمالى شبيه اعمال شخص بيدار، از خود نشان مىدهد.
مانند سخن گفتن نوشتن و امثال آن، گوئى در حال خواب ديدن است و خواب
خود را توسط اين اعمال نشان مىدهد و فقط به مشاهده صورى كه در خواب مىبيند اكتفا
نمىكند.
2- حالت مصنوعى يا جعلى: اين يكى از حالات
خواب مصنوعى است كه به شخص خوابكننده امكان مىدهد تا توسط كلام و سخن با شخص
خواب، ارتباط برقرار كند، به طورى كه اگر كسى كه از ماجرا خبر ندارد اين ارتباط را
مشاهده كند، گمان مىبرد كه هر دو بيداراند.
پيرژانه معتقد است كه خواب گردى داراى سه قانون است: اول اينكه شخص خواب، وقتى بيدار شد تمام
آنچه را در خواب بر او گذشته است، فراموش مىكند.
دوم اينكه در خواب بعدى، تمام آنچه در خواب اولى ديده است، به ياد
مىآورد. سوم اينكه در حالت خواب تمام آنچه را در
حالت بيدارى ديده است به ياد مىآورد. اگر قانون سوم در تمام حالات خواب گردى صادق
نباشد، دو قانون ديگر، در تمام حالات صادق است.
جوهر
فارسى/ گوهر
فرانسه/Substance
انگليسى/Substance
لاتين/Substantia
هر سنگى كه بتوان چيزى از آن استخراج كرد كه مورد استفاده باشد، گوهر
است و گوهر هر چيزى سرشت و خلقت اصلى آن است. گوهرهاى نفيس گوهرهائى است كه نگين
انگشتر و امثال آن را از آنها مىسازند. گوهر شمشير به معنى لعاب روى آن است.
گفتهاند كه گوهر به معنى اصل هر چيزى است اصل مركبات را نيز گوهر گويند.
فيلسوفان اين لفظ را به چند معنى به كار بردهاند: يكى موجود قائم به
ذات، چه حادث و چه قديم، در مقابل عرض، ديگر، ذات پذيراى صفات پى در پى كه متضاد
با آن باشند، ديگر ماهيتى كه وقتى در موجودات خارجى يافت شود در موضوع نباشد، ديگر
موجود بىنياز از محلى كه در آن فرود آيد.
ابن سينا گويد: «جوهر چيزى است كه وقتى يافت شد در موضوع نباشد يعنى
در محلى كه خود بتواند بىنياز از اين