جنسى متعلق به جنس، يعنى نر و ماده، است. مثلا مىگويند: اعضاى
تناسلى (جنسى)، روابط جنسى، مشكلات جنسى تربيت جنسى و ...
در نظر فرويد، جنسى متعلق به لذت ناشى از تماس جسمانى است. مثلا طفلى
كه انگشتان خود را لمس مىكند، لذت جنسى احساس مىكند كه غير از لذت تناسلى است.
دانشى كه از پديدههاى جنسى بحث مىكند جنسشناسى (Sexologie( ناميده مىشود.
جنون
فارسى/ ديوانگى
فرانسه/Folie
انگليسى/Insanity
ديوانگى عبارت است از خلل عقلى شديد. گفتهاند:
جنون عبارت است از زوال عقل يا فساد عقل، جنون گرفتن يعنى از دست
دادن عقل و نسبت به چيزى جنون داشتن، يعنى شيفتگى نسبت به آن و داشتن حالتى مانند
ديوانه. لفظ جن [كه ريشه جنون است] به معنى پوشاندن است، اما معنى آن خالى از
ابهام نيست. بهترين وسيله براى توضيح معنى آن، اين است كه اين لفظ را به لفظ ديگرى
اضافه كنيم مانند: جنون بزرگى، جنون تجاوز و ستم، جنون دزدى، جنون چرخش (دورى (Circulaire، جنون اخلاقى، و يا مىتوان به جاى جنون لفظ ديگرى نهاد [و همان
معنى را گرفت] مثل: خلل عقلى، يا تباهى عقل، يا سبكسرى، يا از ياد بردن، يا
ديوانگى. (رجوع كنيد به اين الفاظ) جنون دزدى عبارت است از سعى بيمار (روانى) در
غلبه يافتن بر بعضى اشياء، بدون اينكه نيازى به آنها داشته باشد.
جنون اخلاقى عبارت است از نارسائى روانى جزئى و موقت. دوام اين حالت
معلول فقدان عواطف اخلاقى معتدل، يا فساد اين عواطف، توأم با بقاى قواى عقلى سالم
و قوى است. از ويژگىهاى اين جنون ضعيف قوه تشخيص خير و شر و اختلال در قوه تمييز
بين آنهاست. اين جنون را كورى اخلاقى گويند. و اين حالت عبارت است از: انفعال مدرك
يا غير مدرك، و يا عمل دفاعى قوى، چنانكه در مورد مجرمان صادق است.
جهت
فارسى/ جهت
فرانسه/Mode
انگليسى/Mood ,Mode
لاتين/Modus
1- جهت در اصل به معنى جانب و ناحيه و موضعى است كه مورد توجه و مقصود
باشد. ابن سينا گويد: «مقصود ما از جهت چيزى است كه مأخذ حركت و اشاره باشد.»
(جامع البدائع) جهت و حيّز در وجود متلازم يكديگرند. زيرا هر دو مقصد چيزى هستند
كه در زمان حركت مىكند، جز اينكه حيّز مقصدى است كه متحرك بدان دست مىيابد
(حصول)، و جهت مقصدى است كه متحرك بدان مىرسد (وصول) و به آن نزديك مىشود. پس
جهت منتهاى حركت است نه چيزى كه حركت در آن واقع شود. (كليات ابو البقاء) جهت
نهايت بعد است و مىتوان در هر جسمى تعداد بىنهايت ابعاد فرض كرد كه پايان هر يك
از ابعاد يك جهت است. البته عرف معمول تمام فيلسوفان اين است كه مىتوان در جسم سه
بعد متقاطع فرض كرد كه هر يك با زاويه قائمه بر ديگرى فرود آمده باشد. هر يك از
ابعاد سهگانه داراى دو طرف است، پس هر جسمى داراى شش جهت است كه عبارت است از:
بالا، پائين، راست، چپ، پشت، جلو.
2- جهت هر چيزى به معنى وجه آن است. مىگويند:
فلان چيز در اين مورد جهتى ندارد، يعنى در اين مورد براى آن وجهى
نمىتوان يافت. جهت به معنى سوى است. مثلا مىگويند فلان كار را به جهت فلان انجام
دادم، يعنى با توجه به آن و به قصد آن. از اين قبيل است سخن ابن سينا كه گفته است:
«شىء واحد از جهت واحد، شرط آن نيز واحد است.» (نجات) و نيز گفته است: «واجب
الوجود بالذات واجب الوجود از جميع جهات است.» (نجات)