امكان ذاتى به معنى جواز عقل است.
يعنى اگر عقل وقوع چيزى را جايز بداند، وقوع آن، محال نيست. اين امكان عبارت است
از اعتبار عقلى براى چيزى كه در صورت انتساب ماهيت آن به وجود، به آن تعلق
مىگيرد. اين امكان لازمه ماهيت چيزى است كه وجود آن، قائم به اين امكان است و
انفكاك آن از اين امكان محال است. در چنين امكانى [و يا در سكن الوجود به اين
معنى] ضعف و قرب و بعد و تفاوت بالقوه، قابل تصور نيست. به اين جهت فخر الدين
رازى گفته است: «ممكن ذاتى، ممكنى است كه از فرض وجود آن و از فرض عدم آن، از آن
جهت كه ممكن است، محال لازم نيايد.» (محصل الافكار ...)
امكان استعدادى يا امكان وقوعى عبارت است از واقعيت موجودى از مقوله كيفيّت كه قائم
به محل شيئى باشد كه به آن نسبت داده شود نه به موجب آن باشد و لازمه آن.
(تهانوى، كشاف).
عامّه مردم، ممكن را به معنى. آنچه ممتنع نيست، به كار مىبرند، بدون
اينكه شرط وجوب يا لا وجوب در آن كرده باشند، و اين خطاست. اما ممكن نزد فلاسفه به
معنى ماهيتى است كه نه واجب باشد و نه ممتنع. اين معنى اخص از معنائى است كه عامّه
به كار مىبرند. پس هر يك از واجب و ممتنع خارج از ممكن است. و ممكن دال بر امر
غير ضرورى است.
(برهان) انّ
لفظ انّ (به كسر اول و تشديد دوم) به معنى تاكيد و قوت در وجود است.
فيلسوفان اين اصطلاح را به معنى تاكيد و قاطعيت در وجود به كار بردهاند. ابن سينا
گويد: «صفت اولى براى واجب الوجود است زيرا او، ان و موجود است.» اينكه گفته است:
ان، فقط مفيد وجود نيست بلكه مفيد تحقق وجود و تاكيد در آن است. (رجوع كنيد به
انيت) اين اصطلاح از سخن ارسطو اقتباس شده است، كه گفته است:
«ان شىء يا وجود شىء بايد نزد ما شناخته شده باشد.» (متافيزيك).
15Metaph .z 17 ,1041 a
در زبان يونانى الفاظى شبيه إنّ فراوان است مثلا: «أن» به معنى وجود
يا موجود و «اون» به معنى كائن و «اين» به معنى بود باشد.
برهان انّ برهانى است كه وجود شىء را، بدون ذكر سبب وجود آن، اثبات
مىكند. ابن سينا گويد: «برهان انّ برهانى است كه علت اجتماع طرفين نتيجه (موضوع و
محمول را) هنگام تصديق، در ذهن بيان مىكند. يعنى علت تصديق به نتيجه را بيان
مىكند اما علت اين را كه چرا مطلب فى نفسه چنين است، بيان نمىكند.» (نجات) پس
اين برهان انيت مطلب (علت تصديق) را بيان مىكند نه لميت مطلب (علت وجود) را. مثلا
مىگوييم:
اين جسم گرم است.
هر جسم گرمى گنديده است.
پس اين جسم گنديده است.
در اين استدلال گرما علت گنديدهگى جسم است اما در ذهن نه در خارج،
در خارج بر عكس است. (شرح قطب بر شمسيه) اما برهان لم هم علت تصديق به حكم و هم
علت وجود حكم را بيان مىكند. پس مطلقا بيانكننده علت است.» (ابن سينا اشارات)
فرق برهان لم و برهان ان اين است كه برهان لم لميت (علت) در تصديق و وجود را بيان
مىكند، اما برهان ان فقط لميت در تصديق را بيان مىكند. پس برهان ان فى نفسه
دلالت بر انيت حكم مىكند اما بر لميت حكم دلالت نمىكند.
استدلال از علت به معلول را برهان لمى و از معلول به علت را برهان
انى گويند. (تعريفات جرجانى).
اگر در برهان ان، حد وسط معلول نسبت طرفين نتيجه باشد، نه علت آنها،
برهان را دليل گويند. مثل: اگر ماه بگيرد، زمين بين ماه و خورشيد واسطه شده است.
ماه گرفته است. پس زمين بين ماه و خورشيد واسطه شده است. در اينجا وساطت زمين توسط
كسوف كه معلول آن است، تبيين شده است. در حالى كه در برهان لم مطلب بر عكس اين
جاست. يعنى كسوف توسط وساطت زمين تبيين مىشود.
ابن سينا در قصيدهاى به برهان انّ اشاره كرده و گفته است:
بعضى از آن برهان انّ است كه موجوديت شىء را بيان مىكند و علت وجود
آن را بيان نمىكند. و چه بسا كه مسببى براى آن باشد. مثل اينكه بگوييم زمين
خورشيد را پوشاند كه در سير در عرض ماه قرار گرفت. زيرا كه منكسف شده است، پس علت
را بيان نمىكند كه چرا كسوف علت پوشش نيست بلكه معلول آن است در ماه اگر اوسط آن
معلول باشد آن را دليل مىنامند.