به نام خدا زبان عربى از غنىترين زبانهاست و از لحاظ اشتقاق كلمات
وسيعترين و از جهت تعبير مطالب دقيقترين زبانهاست. در طول دهها قرن، عقلا و
صاحبان قريحه و استعداد، اين زبان را صيقل داده تا جائى كه آن را زبان شعر و خطا
به قرار دادهاند. دانشمندان در هر يك از رشتههاى طب، شيمى رياضيات و فلسفه، اين
زبان را براى بيان مفاهيم خود برگزيدهاند، به نحوى كه زبان علم و فرهنگ قرار
گرفت.
علت گسترش اين زبان در تمام اصطلاحات علمى اين است كه زبان عربى
زبانى است با وسعت بسيار و بيانى لطيف كه در آن الفاظ متباين، متّفق، مترادف و
مشتق وجود دارد. [1] چون در اين زبان الفاظى يافت مىشود
كه در عين اختلاف، به معانى نزديك به همى دلالت مىكنند، گر چه ممكن است آن معانى
فى نفسه با هم مختلف باشند و چه بسا بر احوال مختلفى دلالت مىكنند. امّا با اين
حال همه آنها به موضوع واحدى باز مىگردند.
اما استحكام و انسجام اين زبان در مورد دلالت الفاظ، با همه فوايدى
كه دارد، در بعضى موارد، خالى از ابهام و اشكال نيست، چه، اصل اساسى در زبان اين
است كه اختلاف الفاظ تابع اختلاف معانى باشد و چنانكه جاحظ گفته است، اسم بايد
مطابق معنى باشد، يعنى نه چيزى بيشتر از آن و نه چيزى كمتر از آن باشد و نه ناقص
در اداى مطلب باشد و نه از الفاظ مشترك باشد و نه جزئى از معنى را بيان كند. [2] اما دانشمندانى كه در دهههاى اخير
دست اندركار تدوين علوم جديد و ترجمه آنها از زبانهاى اروپائى به زبان عربى
بودهاند، به اصل فوق الذكر، مقيّد نبوده، بلكه گاهى الفاظ مترادف را براى يك
[1] - متباين الفاظى است كه معانى آنها مختلف باشد. متّفق، كلماتى
است كه الفاظ متحد، امّا معانى مختلف باشد [مشترك لفظى]. مترادف الفاظى است كه در
لفظ مختلف اما در معنى متحد باشد.