نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 430
مگر به يك وجه، كه بايد در فصلى كه در اوّل كتاب تعليم داديم تأمل و
تذكر شود. 612 امّا از كلام ما در اين فصل نبايد
گمان شود- چنانچه بعضى گمان كردهاند- كه هر برهانى كه شامل علت باشد بر حدّ دلالت
مىكند؛ و معلم اول اين را ضمانت نكرده است، بلكه او ضمانت كرده كه گاهى برهانى از
اين صنف بر حدّ دلالت مىكند، نه اينكه تمام اين برهانها چنين باشد. و حتى اگر
چنين مطلبى را ضمانت مىكرد، بر حق نبود: زيرا هرگاه حدّ اوسط نوعى از حدّ اكبر
باشد، قياس برهانى خواهد بود و تنها علت نتيجه، و نه علت حد اكبر، در آن مأخوذ
خواهد بود، با اينحال از چنين برهانى حدّ استنباط نمىشود. و ما از اين مسأله
فارغ شدهايم. و به نظر مىرسد كه اين امر در جايى باشد كه حدّ اوسط ذاتا علت حدّ
اكبر باشد و برهم منعكس باشند 613 و در عين حال علت نتيجه هم باشد. امّا ظن قوى عدّهاى مبنى بر
اينكه براهين همانا حدود وسطايى هستند كه علل انعكاس يابنده بر حدود كبرى، بلكه
بر حدود صغرىاند امرى باطل است. و اين عدّه به خاطر قلّت عنايت و نظر فريفته
شدهاند، و فصلى از كلام معلّم اول را خوب استقصاء نكردهاند، و ما عن قريب به اين
فصل مىپردازيم و بيان مىكنيم كه گاهى در بسيارى از اشياء علل از معلولات خود اخص
هستند و بر آنها منعكس نمىشوند، و اينك به مقصود خود اشتغال مىورزيم و
مىگوييم:
(703) إن المعلم الأول دل على أن البراهين ذوات العلل تعطى بوجه
ما تنبيها على الحدود، و ذلك فى الأشياء التى هى عارضة لشىء و فى شىء لعلة من
جنس العلل المأخوذة فى الحدود.
(703) معلم اوّل گفته است براهينى كه شامل علل هستند به وجهى بر
حدود تنبّه مىدهند و اين در اشيايى است كه به خاطر علتى كه از جنس علل اخذ شده در
حدود مىباشد در چيزى و براى چيزى عارض هستند.
614
(704) و أما ما لا علة له فى وجود ذاته مطلقا، أو لشىء: لأنه غير
عارض فى شىء، أو عارض أول بلا علة- و من جنسه مبادئ العلوم- فإنه قد يصدّق به من
غير قياس يعطى هلية ألبتة. بل هليتها واضحة. و مع ذلك فقد يكتسب لها حدّ.
(704) و اما آنچه كه وجود مطلق آن، يا وجود آن براى چيزى علت
نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 430