نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 313
يكون المعقول شيئا غير هذا المحسوس- و إن كان يلازمه. ثم من البين
أن الإنسان المعقول مشترك فيه على السواء. فزيد عند العقل إنسان كما و عمرو إنسان،
و ذلك بالتواطؤ المطلق. و هذا المحسوس ليس بمشترك فيه: إذ ليس مقداره و كيفيته و
وضعه مشتركا فيها. و هو غير محسوس هذا المحسوس إلا كذلك.
(468) دانستن اين نكته ضرورى است كه هيچ چيزى از معقولات، محسوس
نيست؛ و هيچ چيزى از محسوسات، از آن جهت كه در معرض حس واقع مىشود، معقول نيست؛
يعنى در معرض ادراك عقل نيست، هرچند حس مبداء حصول بسيارى از معقولات است. ما
ابتدا اين مطلب را با مثالى در مورد انسان محسوس و انسان معقول بررسى مىكنيم و
مىگوئيم: حس در هريك از انسانهاى محسوس اندازهاى از بزرگى، هيئتى از كيفيت، و
وضع معيّنى در اجزاء اعضاء و وصفى در مكان مىيابد. همچنين حسّ اين احوال را در
هر تكتك اعضاى انسانها نيز مىيابد. حال يا آنچه كه حس درك مىكند همان انسان
معقول است، يا انسان معقول هرچند لازمهى انسان محسوس است، ولى چيزى غير از اين
محسوس است. از سوى ديگر روشن است كه انسان معقول به نحو يكسان مشترك فيه است. نزد
عقل، زيد انسان است همانطور كه عمرو انسان است، و در اينجا تواطو مطلق جريان
دارد. امّا انسان محسوس مشترك فيه نيست: زيرا مقدار و كيفيت و وضع آن مشترك نيست.
و محسوس جز از اين طريق محسوس واقع نمىشود.
399
(469) فإذن ليس الإنسان المعقول هو المتصور فى الخيال من الإنسان
المحسوس.
و بالجملة إن الشىء الذى يصادفه الحس ليس هو حقيقة الإنسان
المشترك فيها، و ليس هو الذى يصادفه العقل منها إلا بالعرض. فلننظر كيف يجب أن
يكون الإنسان المعقول فنقول:
(469) بنابراين انسان معقول همان تصور حاصل شده در خيال از انسان
محسوس نيست.
و بهطور كلى آنچه حس آن را درك مىكند حقيقت انسان مشترك نيست، نيز
همان نيست كه عقل آن را درك مىكند، مگر بالعرض. اينك كيفيت معقول بودن انسان را
بررسى كرده و مىگوييم:
(470) يجب أن يكون مجردا عن شريطة تلحقه من خارج مثل تقدير بعظم
ما
نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 313