نام کتاب : شرح رسالة الطير( ابن سهلان ساوى) نویسنده : عمر بن سهلان ساوى جلد : 1 صفحه : 63
و آنكه گفت: به پادشاه رسيدم. عبارت
[1] از مرتبه سيّوم [2] در علم الهى، و آن نظرست [3] در اثبات خداى تعالى، اوّل توحيد او و جلالت و استحالت آن، كه او را
شريك بود در مرتبه وجود. و آنكه او يكى است و واجب الوجود است به ذاته.
و آنجا كه گفت كه [4]: از جلال پادشاه، مدهوش شدم. پس به لطف خويش آرام و ثبات با ما داد.
رمزى ظاهر است، كه اگر مدد فيض نبودى، آدمى را ياراى آن نبودى كه اين دليرى نمايد.
و آنكه گفت: قادر شود بر [5]، حلّ دام، مگر آنكه بسته باشد. يعنى آشنايى
[6] كه ميان نفس و بدن علايق دادهاند [و بر وفق اعداد آن، مزاج اين نفس
را با آن صحبت دادهاند] [7]،
هم ايشان توانند كه اسباب مفارقت بدن را مهيّا گردانيد.
و ترا ببايد دانستن كه آدمى را دو نفس است، يكى ناطقه، و ديگرى
حيوانى. و منبع نفس حيوانى دل است، و وى خون بخارى لطيف است، از اخلاط باطن و وى
را مزاجى معتدل بايد. و وى، از دل، به واسطه عروض ضوارب كه آن را نبض و حركت باشد.
به دماغ و جمله اندامها مىرسد.
اين نفس حيوانى، حمّال حس و حركت است چون به دماغ رسد، حركت وى كم
مىشود، اعتدال آيد و چشم و گوش و ديگر حس، از وى قوى پذيرند. و بعضى اين عروق
سدّه و بندى افتد. آن عضو كه مؤخّر آن سدّه
[8] بود، معطّل شود. و در وى حسّ و حركت و قوّت نماند. و اطبّاء اين عضو
را مفلوج خوانند، و علاجش، گشاده شدن سدّه باشد. و پيش ازين ياد كرديم حكم قوّت
غاذيه و ناميه و مولده و آنكه، قوّت غاذيه چون تباه شود، اجل