و به قول استاد همايى 64 «تمثيلآنست كه عبارت نظم يا نثر را به
جملهاى كه مثل يا شبيه مثل و متضمّن مطلبى حكيمانه است، بيارايند و اين صنعت همه
جا موجب آرايش و تقويت بنيه سخن مىشود، مانند شعر حافظ.
«مناگر نيكم
اگر بد تو برو خود را باش
هركسى آن درود عاقبت كار كه كشت»
8- در آيه مورد بحث، صنعت تعليل هم، مشهود است؛ زيرا خشك شدن آب (غيض
الماء) علّت قرار گرفتن كشتى بر كوه جودى شد.
صنعت تعليل آنست 65كه متكلّم و سخنگو، حكمى را كه رخ
داده و واقع شده و يا آنچه كه متوقّع است كه واقع شود، پيشاپيش علّت آنرا ذكر
كند؛ زيرا علّت بر معلول، تقدّم بالرتبه دارد مانند: «... وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ» «*» 91/ هود (11) «*».
وجود رهط شعيب علّت و سبب سلامت ماندن اوست از رجم قومش.
و در زبان فارسى، «صنعتحسن تعليل را، آن مىدانند كه براى صفتى يا مطلبى كه در سخن
آوردهاند، علّتى ذكر كنند كه با آن مطلب، مناسبت لطيف داشته باشد و بيشتر ادباء
شرط كردهاند كه اين علّت، ادّعايى باشد نه حقيقى، مثالش:
آن زلف مشكبار بر آن روى چون بهار
گر كوته است كوتهى از وى، عجب
مدار
شب در بهار روى نهد، سوى كوتهى
و آن زلف چون شب آمد وان روى چون
بهار
پيداست كه كوتاهى زلف، براى آنست كه اصلا كوتاه است يا عمدا با قيچى
آنرا كوتاه كردهاند، امّا شاعر براى اين امر، يك علّت ادبى ادّعايى، آورده است
كه چون شب در بهار كوتاه مىشود و زلف محبوب چون شب است و رخسار او چون بهار، بدين
سبب زلف او كوتاه است 66».
(*) اگر به خاطر كسانت نبود سنگسارت كرده بوديم.
نام کتاب : در قلمرو بلاغت نویسنده : علوى مقدم، محمد جلد : 1 صفحه : 719