نام کتاب : در قلمرو بلاغت نویسنده : علوى مقدم، محمد جلد : 1 صفحه : 718
آب كم شود و بتدريج خشك گردد.
در واقع، وقتى گفته مىشود: «غِيضَالْماءُ»اشارتى است به قطع آب از جوشش زمين و بارش آسمان و اگر چنين نباشد،
اطلاق «وَغِيضَ الْماءُ»صحيح نيست.
6- در
جمله «وَاسْتَوَتْ عَلَى
الْجُودِيِّ»صنعت
«ارداف «**»» هست؛ زيرا
از مفهوم كلمه «استوت» چنين استنباط مىشود كه سفينه در
آن مكان (كوه جودى) به آرامى قرار گرفت و هيچگونه، اضطراب و دلهرهاى براى اهل
كشتى، نبود.
7- در
آيه مورد بحث، در جمله «وَقُضِيَ الْأَمْرُ»صنعت تمثيل، وجود دارد؛ زيرا قرآن با اين جمله كوتاه نابودى هلاك
شوندگان و رهايى رهايافتگان و انجام شدن حكم يعنى قهر الهى را، بيان كرده است.
تمثيل بدين معنى يعنى: «انيريد المتكلّم معنى فلا يعبّر عنه بلفظ الخاصّ، و لا بلفظى الإشارة و
لا الارداف، بل لفظ هو ابعد من لفظ الارداف قليلا يصلح ان يكون مثلا بلفظ الخاصّ
...».
زيرا كه «مثل» همانند
مثل خود، از جميع جهات نيست و چنانچه دو مثل، از تمام جهات همانند باشند، يكى
خواهند بود، بنابراين در «ارداف» معنى
به حقيقت نزديكتر است و در «تمثيل» دورتر؛
چه ميان دو كلمه «ارداف» و «حقيقت» نزديكى
و قرب بيشتر است [به جهت مناسبت و نزديكى رديف به ردف] به خلاف دو مثل 62.
البته تمثيل، معناى ديگر هم دارد و آن، اينست كه چيزى و كلمهاى براى
معناى مورد نظر بياورند هرچند كه معنى و لفظ، در ظاهر چيزى جز معنى و لفظ ظاهرى
(**) ارداف، آنست كه متكلّم، مفهومى را با لفظى كه
براى آن، وضع شده بيان نكند بلكه آن مفهوم را به لفظى كه مترادف آنست و معنايش
بدان نزديك، بيان كند، همچون كه در آيه «فِيهِنَّقاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا
جَانٌّ».
و المعنى: فيهنّ عفيفات قد قصرت عفتهنّ طرفهنّ على بعولتهنّ.
كه در واقع با صنعت «ارداف» مفهوم
را فهمانيده و خواسته است بگويد كه در آن بهشتها، زنان زيباى با حياى ديده
فروهشتگانى، هستند؛ زيرا هركس عفيف باشد، نظر باز نخواهد بود و از نگريستن به اين
و آن، خوددارى مىكند و در واقع زنى كه بجز شوهرش به ديگرى نظر نداشته باشد،
بالضرورة عفيف خواهد بود «فكلّقاصرة الطرف عفيفة، و ليست كلّ عفيفة قاصرة الطرف». ر ك: بديع
القرآن ص 84.
نام کتاب : در قلمرو بلاغت نویسنده : علوى مقدم، محمد جلد : 1 صفحه : 718