responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگاني حضرت علي الهادى(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى    جلد : 1  صفحه : 45

به وى پاسخ داده بود: كه من به هنگام بيمارى تو نذر كردم كه اگر بهبود يابى ده هزار دينار براى آن حضرت ببرم و اين دينارها همان است و اين مهر توست بر اين كيسه‌ها كه امام آنها را حتّى بازهم نكرده است!!

متوكّل كيسه آخر را گشود، در آن چهار صد دينار بود. آنگاه دستور داد كه آن كيسه را پيش كيسه‌هاى ديگر ببرند و به من گفت: اين كيسه‌ها با دينارهايى كه در آنهاست بعلاوه اين شمشير را به امام هادى باز گردان.

من كيسه‌ها و شمشير را دو باره باز گرداندم. از او خجالت مى‌كشيدم از اين رو به وى عرض كردم: سرورم! بر من گران بود بدون اجازه شما وارد خانه شوم امّا چه كنم كه مأمور بودم. امام فرمود: (وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ) [1]

در واقع شيعيان براى امام اموالى مى‌بردند، امّا شيوه‌هاى مخفيانه را بخوبى به كار مى‌بستند. آنان با بر خوردارى از عناصر نفوذى خود در كاخ عبّاسى، از مواقع خطر بخوبى آگاهى مى‌يافتند و مى‌توانستند بموقع خود را از افتادن در خطرها به دور نگه دارند. حديث زير گوشه‌اى از اين تدبيرها را براى ما آشكار مى‌سازد:

منصورى از عموى پدرش روايت مى‌كند كه گفت: روزى نزد متوكّل رفتم. او مشغول باده نوشى بود و مرا نيز به باده فرا خواند. گفتم: سرورم! هرگز شراب ننوشيده‌ام. گفت: تو با على الهادى باده شراب مى‌نوشى.

پاسخ دادم: كسى را كه نزد توست نمى‌شناسى؟ اين سخنان تو را زيان‌


[1] - بحارالانوار، ج 50، ص 199- 200.

نام کتاب : زندگاني حضرت علي الهادى(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى    جلد : 1  صفحه : 45
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست