نام کتاب : زندگانى سيد الشهداء امام حسين(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 27
كشت و يا زير شكنجه گرفت. تا آنجا كه اگر كسى مىگفت: من كافرم و به
هيچ پيامبرى ايمان ندارم براى او به مراتب بهتر از آن بود كه بگويد: من شيعهام
وبه قداست حقايمان دارم ونسبت بهجبتوطاغوت كفر مىورزم.
همين كه زياد توانست با ايجاد جوّ قتل و خونريزى، كنترل كوفه و بصره
را به دست گيرد، نامهاى به كاخ سلطنتى نوشت و در آن گفت:
«من عراق را به دست چپم خاموش و آرام كردهام و اينك دست راستم آزاد
است. پس ولايت حجاز را به من سپار تا دست راست خويش را نيز بدان مشغول دارم.»
چون خبر اين نامه در مدينه منوره منتشر شد مسلمانان در مسجد پيامبر
صلى الله عليه و آله گرد آمدند و با زارى دست به درگاه خداوند برداشته گفتند:
خداوندا! ما را از شرّ دست راست زياد در امان دار!
ما اكنون در صدد آن نيستيم كه بيان كنيم خداوند چگونه آنان را از شرّ
دست راست زياد در امان داشت. چرا كه به بيمارى طاعون دچار شد و با خوارى و ذلّت از
دنيا رفت. هدف ما از نقل اين قسمت تنها نشان دادن گوشهاى از ترس و وحشتى بود كه
بر محافل سياسى سايه افكنده بود. بدان گونه كه مردم براى دفع شرّ حاكمى ستم پيشه و
ظالم دست به دعا بر مىداشتند!
موضع امام حسين عليه السلام
آنچه تا كنون در باره اوضاع سياسى روزگار معاويه، به صورت فشرده و
گذرا گفته شد تنها براى آن بود كه موضع امام حسين عليه السلام در قبال اين
نام کتاب : زندگانى سيد الشهداء امام حسين(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 27