از طرفى در بسيارى از شعرها شاعران براى زبيايى شعر و ايجاد احساسات
در شنونده، مبالغههاى باورنكردنى انجام مىدهند.
نمونهاى از اغراقات شاعرانه
مُتنبّى يكى از شاعران عرب، شعرى سروده و از حالات خود چنين گفته
است كه من به خاطر آن موضوع چنان لاغر و نحيف شدم كه اگر مرا در سر قلم نى بگذارند
نويسنده مرا نخواهد ديد. اين گونه مبالغات و ايجاد احساسات در قالب شعر كارى
معمولى است؛ در حالى كه در دنياى واقعى چنين حالاتى براى انسان پيش نمىآيد.
وَ مَا عَلّمناهُ الشّعر.
اين جمله بيانگر آن است كه آموزههاى پيامبر، علم الهى است؛ در حالى
كه زبان شعر، زبانى علمى نيست؛ پس آنچه را پيامبر اسلام بيان مىكنند، شعر نيست؛
بلكه كتابى هدايتگر است كه قرآن نام دارد.
در زمان بعثت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله عرب جاهلى فرهنگ،
ارزشها و تاريخ خود را در شعر جمعآورى كرده بود و از اين جهت شعر در آن زمان از
بلاغت و فصاحت برخوردار بود؛ اما در همين زمان با نزول تدريجى آيات قرآن عربها
كمكم متوجه شدند كه فصاحت و بلاغت قرآن چيزى بالاتر از شعرهاى شاعران زمان است؛
تا جايى كه هيچ نوشتهاى را ياراى مقابله با آن نيست.
خلاصه اينكه وقتى انسان مىخواهد حقيقتى را بگويد، نبايد بهگونهاى
بيان كند كه تأثيرات منفى داشته باشد؛ بعضى در كلام خود از مبالغاتى