نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 242
چون خداوند مىفرمايد: «وَ اللَّهُ يُضَاعِفُ
لِمَنْ يَشاءُ».[1]/ ب
مؤمنان انگار وقتى اين وعدههاى حق را مىشنوند، مىگويند: «با اين حساب، ما انفاق
مىكنيم.» كفّار مىگويند: «اگر هم انفاق، سودخيز باشد، در كجا سود و ثمرهاش را
بازپس مىگيريد؟» و اين نشان مىدهد كه مشكلِ كفّار، ريشه در اعتقاد به ماوراء
دارد.
قرآن با حذف و استتار برخى از اين پرسشها و پاسخها كه خوانندهى
قرآن مىتواند در ذهن خود آنها را تجسّم كند، به ذكر برخى از آنها بسنده مىكند.
لذا بعد از توجيهِ ناموجّه كفّار در خصوص عدم انفاق كه ذكرش رفت، اين آيه را از
زبان كفّار مىبينيم:/
و مىگويند: «اگر راست مىگوييد، اين وعدهى (قيامت) كى خواهد بود؟»
/ ب
كلاهى از نمَدى!/
در حقيقت اين قسمت آيه، پاسخ كفّار به گفتهى مؤمنان است و خداوند،
گفتهى مؤمنان را ذكر نفرموده است. اين پاسخ، اعراض دوّم كفّار محسوب مىشود؛ ضمن
اينكه/ بهر اعراض، مشكلِ كفّار را حادتر نشان مىدهد. در اعراض نخست «ميل آنان
به فرار از زير بار مسئوليّت انفاق» ثابت مىشود و در اعراض دوم «عدم اعتقادشان به
معاد»./
اوّل گفتند: انفاق نمىكنيم و براى اين اعراضْ دليل آوردند. بعد
مؤمنان دليلشان را رد كردند و گفتند: اين انفاقها در نهايت به سود شما و بهانهاى
است تا به ثواب برسيد./ بخدا مىتوانست خودش به مستمندان پول بدهد؛ ولى شما را
وسيله كرد تا از اين نمَد، به شما هم كلاهى برسد!/
كفّار اين حرفها را شنيدند و دوباره اعراض كردند و گفتند: