آغازش لرزش درون است و پايانش درخشش اميد. ميان آن آغاز توفنده و
پايان آرمنده قرآن براى ما آيات هشدار دهنده را تلاوت مىكند تا غفلت و اعراض ما
را علاج كند و لهو و بازيچه از دل ما و عمل ما بزدايد و ما را از عاقبت كار كسانى
كه رسالت محمدى را انكار مىكنند آگاه سازد. زندگى تلاش است و فرشتگان بندگان
گرامى خدايند و بتان به كس سود نرسانند و نتوانند پناهگاه مشتى جويندگان لهو و لعب
قرار گيرند. خدا يكتاست و مرگ واقع شونده است و مسخره كردن پيامبران ثمرهاى جز
عذاب ندارد. همچنين بيان مىكند نقش پيامبران را و عاقبت تكذيب كنندگان آنها را و
شهادت به صدق گفتار ايشان را آن گاه كه مىگويند كه خدا ياور آنهاست.
بنا بر اين زمينه كلى در اين سوره چيست؟ آيا همانگونه كه نام سوره
گواهى مىدهد همه درباره پيامبران است؟ يا محور آن قضيه غفلت است و چگونگى زدودن
آن از نفس تا انسان به مسئوليتهاى خويش آگاهى يابد و بداند كه زندگى جدى است نه
لهو و بازيچه.
در اين سوره از پيامبران هم سخن رفته است ولى از زاويه هشدار دادن
ايشان به انسان و اينكه چگونه به آنان گوش فرا داريم تا غفلت را از نفوس خود دور
سازيم و به آنان ايمان آوريم.
/ 268 در سورههاى ديگر هم از پيامبران ياد شده ولى از زواياى ديگر،
مثلا از مبارزه اجتماعى و سياسى كه به آن پرداختهاند (مثل سوره القصص) يا
آزارهايى كه به آنان رسيده و استقامت ايشان در برابر آن آزارها. (چون سوره هود).