آن حالت شگفت زدگى به خود آمد و دلش آرامش يافت. گفت: خداوندا به تو
ايمان آوردم ولى چگونه با مردم رو به رو شوم كه خواهند گفت: اين خانواده پير و
سالخورده، اين فرزند را از كجا آوردهاند؟
فلسفه گوشه گيرى
[10] قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قالَ آيَتُكَ
أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا گفت: اى
پروردگار من به من نشانى بنماى. گفت: نشان تو اين است كه سه شب و سه روز با مردم
سخن نگويى بى هيچ آسيبى.» اين نشانه، همانند ناقه صالح و عصاى موسى جنبه وجودى
ندارد. زكريا از مردم كناره مىجويد و گوشه عزلت برمىگزيند و با آنان سخن
نمىگويد و اين نشانهاى شگفتانگيز است.
/ 16 در اين موضوع فكر كردم و به اين نتيجه رسيدهام كه سكوت و
خاموشى در پارهاى از احوال از سخن گفتن و نوشتن بسى رسانندهتر به مقصود است. به
دو سبب
1- سكوت باعث مىشود كه زبان بدگويان نادان در حق كسى كه سكوت پيشه
كرده است بسته گردد و دشمنان نتوانند در باب او تشكيك يا چون و چرا كنند.
2- سكوت، ديگران را وامىدارد كه به افكار خود باز گردند. به عبارت
ديگر به جاى اين كه او با سخن گفتن با ديگران عقيده خود را بر آنان تحميل كند آنان
را وامىگذارد تا خود بينديشند و خود پرده از چهره حقيقت بردارند. از اين رو پس از
سه روز كه قوم او حدسها زدند و از حدسهاى خود نتيجهها گرفتند، اكنون آماده شده
بودند كه حقيقت را از دهان خود زكريا بشنوند. زكريا چون سكوت خود را شكست از
چيزهاى ديگرى جز ولادت يحيى سخن گفت. زيرا ولادت يحيى قضيهاى بحثانگيز بود كه
سخن گفتن درباره آن نياز به زمانى دراز مىداشت. قرآن به اين مسئله اشاره مىكند و
مىفرمايد