در راهى كه انسان به سوى خدا مىرود گردنهها و موانع است كه بايد
آنها را از ميان بردارد.
نخست: استهزاء (يا عدم احساس مسئوليت).
دوم: واپسگرايى (يا علاقه به سيرت قدما).
در اين آيات اين گردنهها و موانع از پيش پاى برداشته مىشود.
چون خداى تعالى موسى و هارون را به دعوت فرعون فرمان داد، نخستين
سخنى كه گفت اين بود كه «او طغيان كرده است» سبب طغيان فرعون احساس بىنيازى او
بود و هر گاه انسان را چنين احساسى دست دهد طغيان مىكند. خداوند موسى و هارون را
فرمان داد كه با روش اندرز و راهنمايى مانع اين طغيان شوند. و به او ثابت كنند كه
هر چند احساس بىنيازى مىكند ولى موجودى است بسيار نيازمند.
دوم آن كه فرعون را وادارند كه به كيفر روز رستاخيز معترف شود و
دريابد كه مسئول اعمال و رفتار خويشتن است.
/ 169 اما گردنه و مانع دوم علاقه و دلبستگى مردم است به گذشته و ترس
از دگرگونى آن. قرآن اين مشكل را چنين حل كرده كه سراسر زندگى از گذشته و حال و
آينده هم محكوم اراده خدا هستند. و تدبير و تقدير و قضاى او بر همه حيات احاطه
دارد. امتهاى ماضيه نبايد به طور مطلق مورد ستايش واقع شوند بلكه خداست كه از آنها
آگاه است. هر گاه در راه حق قدم برمىداشتهاند مورد تقديس و ستايشند و اگر در راه
باطل گام مىزدهاند مستحق لعنت و نفرين هستند.