عبد اللَّه (ص) و پيامبر پيوسته به على مىگفت: تو نسبت به من به
منزله هارون هستى براى موسى جز اين كه بعد از من پيامبرى نيست.
روزى كه حضرت رسول براى غزوه تبوك بيرون مىرفت امير المؤمنين على را
به جاى خود در مدينه نهاد و گفت: يا على مدينه يا بايد به من اصلاح شود يا به تو.
منافقان بر او حسد بردند، زيرا مىدانستند كه با وجود على آنها نمىتوانند مقاصد
شوم خود را اجرا كنند. از اين رو گفتند اگر رسول اللَّه على را جانشين خود كرده
براى اكرام و اجلال او نبوده است بلكه مىخواسته بارى از دوش خود بردارد. وقتى كه
سخن منافقان به گوش على رسيد، از پى رسول اللَّه (ص) برفت تا به او رسيد و ماجرا
باز گفت. رسول اللَّه (ص) گفت: يا على بازگرد و در مقام خود بمان كه شهر مدينه جز
به وجود من يا وجود تو كارهايش اصلاح نشود. تو جانشين من هستى در ميان خاندانم و
شهرى كه به آن مهاجرت كردهام و قوم من. آيا نمىخواهى كه نسبت به من همانند هارون
نسبت به موسى باشى ولى بعد از من پيامبرى نخواهد بود. [11]
[36] قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى گفت: اى
موسى! هر چه خواستى به تو داده شد.» بدين گونه خداى تعالى بر بنده و پيامبر خود
موسى بن عمران منت نهاد و هر چه خواسته بود به او ارزانى داشت، زيرا آنچه موسى طلب
كرده بود همه از مؤيدات رسالت او بود نه از مطالبات شخصى.