به قرآن بدان صورت نگاه كنيم كه گويى در همين لحظه بر ما نازل شده
است، و آيات قرآن را مدفون در زواياى تاريخ در 1400 سال پيش از اين قرار ندهيم، و
تو گويى اين آيه در حق فلان كس نازل شده است، و فلان آيه براى فلان كسى ديگر و ...
و اين كه فلان حادثه/ 393 در غزوه بدر يا أحد يا جز آن نازل شده است، بلكه بايد
چنان در نظر داشته باشيم كه خدا قرآن را براى هر زمان و مكان و انسان آفريد و بر
ما لازم است كه آن را با داشتن همين نظر بخوانيم، و ممكن است كه آيه نيز به همين
حقيقت اشاره كرده باشد، و تا زمانى كه قرآن در ميان ما پابرجا و قائم است، به
تورات و انجيل بازنگرديم، و همچنين به افكار موجود در كتابهاى منحرف و اسطورههاى
پراكنده ميان مردمان، و درباره آن از كسى پرسش كنيم كه آن را مىشناسد و حامل آن
است.
زندگى در ميان تدبير پروردگار و تقدير بنده
[23] وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ
ذلِكَ غَداً- و درباره چيزى يا كارى نگوييد كه من فردا آن را انجام خواهم داد.»
[24] إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ
قُلْ عَسى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً-
مگر اين كه بگويى: اگر خدا بخواهد، و در آن هنگام كه آن را فراموش كردى، بگو كه:
اميد آن دارم كه پروردگارم مرا به آن رهنمايى كند و بتوانم به آن نزديكتر شوم.» در
نخستين وهله چنان مىنمايد كه اين دو آيه با يكديگر ارتباطى ندارند، ولى بهتر است
اندكى در اين باره تدبر كنيم ...
از آنجا كه زندگى پيوسته در حال تغيير و تطور است، رسالتهاى خدا
حسابهاى دقيقى براى متغيرهاى زمان و تغيير شكل قرار دادهاند، پس بر انسان است كه
رسالت نازل شده به سوى خودش را در همه تصرفات و اعمال خويش نصب العين خود قرار
دهد، و براى اين كه فلانى چنان گفت، يا پيشينيان چنين عمل كردهاند آن را ترك
نكند.