بودهاند كه خداوند متعال آنان را بنا بر ايمانى كه داشتند فتى
خوانده است. [1] [14] وَ رَبَطْنا عَلى
قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا- و در آن هنگام كه برپا خاستند ما
دلهاى آنان را تقويت كرديم.» يعنى به شورش قيام كردند، ولى چرا گفته است
وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ؟
زيرا كه انسانى كه مىخواهد خود را از اطاعت طاغوت آزاد كند، در
ابتدا اين كار را مسئله غامض و پيچيدهاى تصور مىكند، سپس رفته رفته پيش مىرود و
نشانههاى راه در برابر او آشكار مىشود، ولى آن اندازه قدرت و نيرو ندارد كه
مقاومت كند، و در اين هنگام است كه خدا بر اراده و خواست او مىافزايد و به او
نيرومندى و شكيبايى مىبخشد، و به شورش خود به صورتى ادامه مىدهد كه از ترس رهايى
يافته و آزاد شده است.
آغاز قيام آن زمان است كه خود را آزاد سازى، ولى پس از آن حلقههاى
نهضت و بيدارى و انقلاب به صورتى پيوسته و يكى پس از ديگرى با تأييد الاهى پيش
مىرود، يعنى خداوند سبحانه و تعالى كار را در دست مىگيرد و بر وضوح ديد و رؤيت
شورش كنندگان مىافزايد، و معنويات آنان را تقويت مىكند، و براى انقلاب اسباب
پيشروى و پيروزى و رستگارى را به صورت عادى يا غير عادى فراهم مىآورد.
فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ-
پس گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است.» اين كلمات انقلابى شديد و
كوبنده و شكننده همچون رعد معمولا جز از رسول صادر نمىشود، ولى از آنان، به تأييد
خدا، يعنى پس از نيرو بخشيدن به قلبهاشان صادر شد.
سپس اعلان كردند كه قصد آن دارند كه با شورش پيش روند و به هيچ